سینماسینما، نوشتهی پیتر بردشاو، ترجمه: عقیل قیومی
علی عباسی، بیست سال پس از قتلِ شانزده کارگر جنسی در مشهد به دستِ قاتلی زنجیرهای، روایتی عجیب را از دستگیری و محاکمۀ قاتل مصور کرده است.
«عنکبوت مقدس» با وجودِ برخی کنایههای آشنا که ماهرانه به کار میگیرد، محاکمۀ فراتر از معمولِ قاتلی زنجیرهای است. فیلمی که از فرجامِ کار و دستگیری برمیگذرَد و با نمایشِ قساوتِ قاتلی خودبین، دامنهاش تا بازداشتگاه پلیس، محکمههای قانونی و عرصۀ رسانه گسترش مییابد.
درامی دلهرهآور برگرفته از جنایتی واقعی که یک کارگرِ ساختمان با نام سعید حنایی مرتکب شده است و مطبوعاتِ ایران او را «قاتل عنکبوتی» نامیدهاند. مردی که در سال ۲۰۰۱ شانزده کارگر جنسی را در شمالِ شرقِ مشهد به قتل رسانده بود و دستگیر شد. قاتلی که ادعا میکرد در مأموریتی مقدس شهر را از وجود فواحش پاکسازی میکند، به قهرمانِ مذهبیهایِ تندرو تبدیل شد. (حنایی پیش از این فیلم سوژۀ فیلمی مستند و فیلم بلند دیگری هم بوده است.)
با تماشای فیلم ذهنم درگیر این موضوع شد که آیا علی عباسی به عنوان کارگردان و همکارِ فیلمنامهنویس که او را با هجویۀ وحشتِ جسمانیِ «مرز» (۲۰۱۸) میشناسیم، ممکن است که رهروِ کارِ خانم هالی رُبِنهولدِ تاریخنگار بوده باشد؟ نویسندهای که کتابش در مورد قاتلی به نام جک ریپر با تمرکز روی هویتِ زنانِ قربانی آشکار ساخت که آنها بسیار پیچیدهتر از آن آدمهایی بودند که پیگیری و علاقۀ وسواسگونه مردانه به بررسی جنایات جک ریپر تاکنون به آن راه یافته است.
خب، نه دقیقاً، نه. صحنههایی از روابط جنسی نامشروع که نشانگرِ هستیِ رنجآورِ زنان است و حضورِ پدرِ یکی از زنها که با فکرِ زندگیِ تباهشدۀ دخترش میزند زیرِ گریه- و حقیقتاً لحظهای تکاندهنده است و تا حدی هالیوودی مینماید- بیشک از فیلمنامهای بسیار مؤثر با مرکزیت قاتل میآید. خودِ سعید را با بازی مهدی بجستانی میبینیم؛ کارگری ساختمانی که به خشم و تعارض درونی دچار است و در صحنهای پُتک را هراسانگیز به دیوار میکوبد. او کهنهسربازِ جنگ ایران و عراق در دهۀ هشتاد (میلادی) است و از خودش بدش میآید که به مرتبۀ دلاوری یا شهادت نرسیده است.
اما فیلم زنِ روزنامهنگارِ جستوجوگری را (رحیمی با بازی زَر امیرابراهیمی) خلق میکند که از تهران به قصدِ وارد شدن به پروندهای که به درازا انجامیده است، راهیِ مشهد میشود، و البته از نظرگاهِ او و نظرگاهِ فیلم به دلیل اینکه پلیسها و قوۀ قضاییه و خودِ متهم، همگی، متعلق به بخشی از ساختار فکریِ نظامِ مردسالار هستند، نیروی انتظامی، به وضوح، تمایلی به دستگیری متهم ندارد.
رحیمی با خبرنگاری محلی دوست میشود؛ خبرنگاری پریشان و خوشنیت (با بازی آرش آشتیانی) که عنکبوت از تلفنی همگانی با او تماس میگرفته است تا خیالش از اینکه قهرمانبازیهایش کاملاً به اطلاع عموم رسانده شده راحت باشد- چنین پیداست که داستانپردازی دیگری یا هر میزان به همبافتنی در راه است. این زوجِ عجیب با هم با رئیس پلیسی زنستیز (رستمی با بازی سینا پروانه)، با آن نگاهِ تحقیرآمیزش، حرف میزنند که تعمداً در برداشتش از شایعات مربوط به وضعیتی که رحیمی هم در رابطه با سردبیرش در تهران از سر گذرانده راه به خطا میبَرَد و باور دارد که او زنی سُست اخلاق است و مرد قادر است او را آزارِ جنسی بدهد بی آنکه مجازاتی در انتظارش باشد. سرانجام، پرسشی مطرح میشود: واقعاً رحیمی قرار است چگونه با این متجاوزِ روانپریش رو در رو شود؟ طبعاً رحیمی با وانمود کردنِ اینکه کارگر جنسی است، در خیابانهای مخوفی که قاتلِ عنکبوتی سر و کلهاش در آنجا پیدا میشود خودش را طعمه میکند و به همراهِ مرد به آپارتمانش میرود و این در حالیست که دوستِ خبرنگارش مخفیانه او را میپاید.
چنین شیوهای از روایتِ داستان پیشتر هم زیاد استفاده شده و قدری هم غیرِ قابلِ قبول مینماید. اما چه پیشآمد میکند اگر به دلایلی همکارِ روزنامهنگارِ رحیمی نتواند کمکش کند و زن با یک مردِ متجاوزِ معروف که خشونتورزی مجرب است تنها بمانَد؟ رحیمی از دفاع شخصی هیچ نمیداند و به نظر میرسد که فقط چاقویی با خود دارد.
بیگمان اینجا با رویکردی فراتر از باور مواجهایم. اما کنشِ نهاییِ فیلم، با نشان دادنِ آرامشِ ترسناکِ سعید و عرضِ اندامش بیهیچ ندامتی در دادگاه، با ظرافت به انجام رسیده است که به خودیِ خود لحظۀ حساسِ تیره و تاری را میسازد. هر چند عباسی در اینجا هم قدری هنرمندانه عمل میکند. «عنکبوت مقدس»، یقیناً، در تلقیاش از کارگری جنسی در حکومتِ دینیِ ایران قدری بیمحاباتر از فیلمی مانندِ «دایره» (جعفر پناهی) است. بیشک عباسی نگرشهای سَبعانهای را که به خلقِ قربانی میانجامد، پیش روی ما میگشاید.