انسان مضطر/ نقدی بر فیلم درخت گردو

سینماسینما، احمد میراحسان

معلوم است که دارم به أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء اشاره می کنم. معنایش اگر به اشاره و اجمال برای مخاطبینی روشن نیست در پایان به تفصیل وضوح خواهد یافت.

حق بدهید تماشاگران فیلم تکان دهنده و پرتأثیر و به غایت ماهرانه و رها از شلختگی مهدویان «درخت گردو»، تسلیم بی چون چرایش شوند و از هر چون و چرایی رویگردان.
در وضعی که سینمایی دچار غفلت: یا لهو و لعب و ابتذال تهوع آور و یاجنون نیست انگاری چرک و یاوگی و بی‌خویشتنی و یا چشم به راه دجال و برده ظلمات طاغوت معاصر و بردگی ارباب بزرگ، کاری با هولناک ترین فجایعی که بر ما می‌رود، ندارد. درخت گردو غوغای حسی بزرگی میان توده های مظلوم ما به پا می کند! در ما، یعنی ایرانیانی که همه ظلمات و خشونت و دنائت دنیا و قدرت مدرن نصیبشان شده و طعم تند و انکارناپذیر عصر سلطه طاغوت را چشیده اند.. مایعنی همه مردم ما، فارس و کرد و ترک و عرب و بلوچ که شقه، شقه و شهید و دچار درندگی نظام سرمایه داری جهانی لیبرال و دولتی هردو ور بازی تجاوز و قدرت آنها شدند. ما یعنی مردم منطقه ما، مردم فلسطین و لبنان و عراق و سوریه و افغانستان، یمن و لیبی و بحرین و عربستان … و همه آن کسانی که قاتلان، شیاطین، چپاول گران، این ما را آگاهانه یا جاهلانه می‌خواهند بدل به توده و دسته های کوچک وفقط کردها یا بلوچ ها و…کنند.
همراهان این ظلمات خونریز و اغواگر، اگر اذناب و یا تسخیر شدگان شیطان و ابزار کثیف ترین جنایتکاران جهانی برای تحریف حقیقت و تفرقه بین مظلومان نیستند که با نقاب برای ربودن کالای گزیده ریشه آگاهی و اتحاد مظلومان آمده اند، پس کیستند؟
پس به این توده ستمدیده، که بزرگ ترین جنایات علیه اش به فراموشی سپرده می شود، حق دهید از فیلم مهدویان بسیار لذت ببرد، با آن بگرید، درد بکشد به امیدی چنگ بیاویزد و توانایی های کم نظیرش را در سینمای ایران بستاید. سینمایی که توانمندانش اغلب بندگان دون مایه نظام جهانی طاغوت چشم به دهان جانیان اصلی بوده اند و از این همه جنایت خاور میانه ای مغز های حرامکار و فاسد و موریانه خورده تهی شان، لایق نبوده اند تصویری شریف از انسان ظلم دیده، به یادگار بگذارند. چگونه از کسانی که خود شرافتی ندارند و دنباله کثافت جهانی و سربازان آن اند می‌توان امید یاری به حق و زیبایی و دادگری و آزادگی داشت؟ مهدویان حتی هوشمند تر از دو سه تا فیلمساز مؤمن به نظر می رسد که جز یکی، دوتن حس قوی در جهان بودن ندارند و قادر نیستند ایده هایی را گسترش دهند که سیمای جنایت آفرین دنیای قدرت و کشتار و غارت و بیرحمی را ثبت می‌کند و در ماجراهایی که در میهن مسلمانان رخ می‌دهد و شالوده درام ها و روایت های جهانی تراژیک است به فیلم بدل نماید. مهدویان این کار را به ظاهر با سلامت محقق می سازد.
ولی وای به وقتی که دستی به یاری پیش می آید اما خنجری برای فروبردن به پشت حقیقت تو در چنگ داشته باشد.
همه می‌دانند زاویه دید من در تماشای آثار مهدویان، معطوف به چه وجوهی است: نشان دادن منصفانه قدرت های آفرینشگرانه اش، تذکر اشتباهات ساختاری و روایی اش و نیز بی آشتی بازخوانی نگاه مدرنش که عموما به تحریف رخداد و امر واقع به سود یک برداشت نهان روشانه و لیبرالیسم مجعول و بازاری و تفکری مبتدی، متمایل است.
اما توانایی های درخت گردو:
مهدویان درامش را با نیروی فراوان زیبایی شناسی خود همراه می‌کند. یعنی با قوه روایت با مشخصه دراماتیک مستندگون قانع کننده و فاقد کم و کاست و لکنت و فضا سازی احاطه گربر ذهن وتماشای مسحور وبر وجود ما،توانایی هدایت همزمان عناصر فیلم ،بازی سازی های مسحور کننده و رویدادهای نو به نو و کنش بی وقفه و عمل های درگیرکننده مداوم ما و کارگردانی مسلط بر صحنه، میزانسن، کاور جای دوربین، فضای فورگراند و بک گراند و حس واقع نما، پیش می برد. اینکه گاه فصلی کشدار به نظر می رسد آن را به حساب عادات بد فیلم بینی شیوع یافته از سینمای هالیوود از یک سو و بی توجهی به اهمیت سند سازی بصری ی رنجی دهشت بار که تصویر فراگیر مهمی از آن باقی نمانده به زبان سینمای داستانی بگذارید.
اما درست همین نقطه قوت روشن در ستیز با فراموشی جنایت و جانیان به سبب منطق ساختگی بودن باز نمایی سینمایی در بالاترین حد داعیه واقعی بودن ماجرا می تواند موحش ترین تحریف آگاهی و حقیقت را سازمان دهد. زیرا مسلما، روایت مستند به معنای تصویر بلا واسطه رخداد نیست. تازه حتی در ضبط دوربین مستند هم عوامل متعدد مربوط به محدودیت ابزار و دستگاه انسانی دیدن واقعه وجود دارد که بدیهتا تصویر رویداد عینی را از عین رویداد ماهوا متمایز می سازد .بگذریم.
اما در روایت درخت گردو عوامل دگرگونی رویداد کدام است؟ اجازه می خواهم وارد بحث فلسفی بازنمایی فیلمیک، تأثیر ابزار مشاهده بازنمایانه در امر مشاهده شونده، تاثیر دراماتیزه کردن در تحریف واقعه و… نشوم. اما از تأثیر عنصر از همه مهمتر، یعنی کلان راوی پنهان یعنی فیلمسازان (فیلمنامه‌نویس، کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و…) در دگرگونی روایت و تفسیر ناگزیر عبور کرده از ذهن، نگرش، زیباشناسی و ایدئولوژی مهدویان خاموش ننشینم. مهدویان همیشه تفسیری به فیلم الصاق می‌کند که محصول تأثیر مداخله جویانه اش به سود درک لیبرالش است و به نظرم حقیقت رخداد را دگرگون می‌نماید. شما اگر جزئیاتی از یک قتل را دقیق بسازید اما قاتل را وارو کنید مخفی سازید تطهیر کنید ،ممکن است فیلمی مانگار از منظر ساختمان و…ساخته باشید، مثل پیروزی اراده، اما بی تردید از نظر انسانی و تفکر و حقیقت سند همدستی تان را با شیطان و همه جهل و دنائت و خشونت همراهی با ارباب جهانی جنایت و قدرت ظالم را بر جا نهاده اید ضمنا!
در همین فیلم مشخص است مردم کرد در سایه کدام سیطره تفرقه افکنانه دیدگاهی معرفی می شود. البته فیلم بنا به سیاست غربی ها آنها را از کلیت رنج خاورمیانه ستمدیده جدا می کند و نوعی تشخص قومی به آنها می‌دهد که طی صد سال اخیر برای منافعی، سلطه گران تبلیغش کرده اند و با آن خلق کرد را به وسیله ای دست به دست شونده اهداف خود تبدیل کرده اند و در نتجه بیشتر و بیشتر تحت ستم و دربدری و آلت دست رهبران خائن و مظلومش کرده اند.
از سوی دیگر در درخت گردو مهدویان با هر دلیل همه نشانه های رهبری کننده به ریشه واقعی ظلم به مردم کرد را محو می‌کند و این خود یک خدمت نیست. همین تحریف ها چنان نا آگاهی پدید آورد که مردم کرد عراق را به ابزار اسرائیل و آمریکا، این مسئول مستقیم همه بلایای دهشت بار اخیری کرد که در سوریه ترکیه و … رخداده بدل کرده است. چرا در فیلم آرم هواپیما بمب افکن حذف شده ؟ چرا روایت فیلمساز که در دهان راوی فیلم خانم آموزگار گذاشته بمباران را اتفاقی توجیه می کند ؟ چرا ظالم و مظلوم، قاتل و مقتول، بمباران شده و بمباران کننده برابر قلمداد شده اند؟چرا مسئول اصلی این کشتار مطامع وحشبانه سرمایه داری جهانی در فروش بمب شیمیایی به صدام وحمایت وراه اندازی او برای کشتار ایرانبها ونفع آلمان وهلند در فروش سم مرگ محو شده ؟ و به جای آن نهاد خود ساخته دژخیمان، دیوان لاهه، ملجاء دادخواهی پناه جویی معرفی شده؟ و عامدانه چشم به گیم و وانموده نهادهای فریبنده غرب بسته شده؟ چرا روستای مظلوم نشان همه چیزهای عقب مانده، دختران محروم از تحصیل و مردم بی امید و کولبر و قرآن حکیم و مرگ ویس و برف، ولی جهان بورژوایی مدرن، جهان دختران مرفه آوازخوان و شاد و آن زندگی لوس سرخوش، نماد خوشبختی به زبان خانم آموزگار، این راوی، این نقاب مهدویان، بدل شده تا بیننده خواب شود و نپرسد، این کدام تاریخ ظلم مستمر و توطئه هلاکت بار برای ممانعت از پیشرفت ایران و مسلمانان و مظلومان جهان بود که با کودتا وتحمیق و دروغ و جنگ و تروریسم وتحریم مرگبار فقر و عقب ماندگی را بر ما تحمیل کرد؟ آیا بی خیالی مرفه رانت خواران ستم بر ملت چیز شریفی است که آن را علم و بیرق حقانیت جهل وسرخوشی در محیطی چنین زجر ألود کرده ای؟ درخت گردو هم تأثیر جنایت بزرگ را در خدمت نهان کردن ریشه اینهمه جنایت و پرورش نسل سرخوش با ترهات بی شرمانه ای لیبرالی و خودخواهانه و تحریف رویداد به کار می‌گیرد که خاصیت اش تحربف زندگی و دردها و بدبختی های ماست. خوب آن مزایای ساخت به این نابینایی و جهل و خدای نکرده عمد محرف پرداخت می بازد .من هرگز به تفکر تماتیک یک اثر هنری کمتر از تفکر فرمی اش بها نخواهم داد. امروز سرمابه جهانی کفر محارب، طاغوت و نیروی بردگی، خارج ما نیست، درون ماست، درون نگاه مدرن های سرسپرده طاغوت و ظلم عصر که اقتصاد و سیاست و هنر و تفکر ملت را تحت سلطه دارند و ادامه شیطان بزرگ ابزار سرمابه جهانی، منادی مدرنیت پیرامونی کشورهای برده شیطان سرمایه مالی و بردگی اند.
آیا مسخره نیست در این سرزمین وقاحت آن چنان بگسترد و بی حیایی گسترش گیرد که بازیگری که با آن توانایی خیره کننده در فیلم نقش مظلوم را ایفا می کند در جهان واقع نقاب را کنار بزند ومثل یک پادوی ظالم مقتدر و غرب عمل کند و با اشتیاق و بهانه های بلاهت بار اسکار و نظام سیاسی آمریکا را از هم جدا کند مثل یک نوکر شعف آلود بر صحنه تبلیغاتشان حاضر شود اما افتخارش آن باشد در کشورش که قهرمانان واقعی مبارزه با تروریسم و جنایت جهانی و جنگ است و ده هزار ده هزار شهید دستپخت آمریکا دارد، بلندگوی آنهاست و در جشنواره کشورش شرکت نمی کند و طبق سیاست ارباب، اهل تحریم مظلوم است. آقای معادی که بازیگری تو حرف ندارد، اوباما و ترامپ ورآی دهندگان به جنایت در آمریکا و آمریکا و غرب اگر اینقدر خوب است که علیرغم قرار داشتن در رأس جنایت باید در جشن اش شرکت کنی چرا در آغوش همان جنایت زندگی نمی‌کنی و مگر نه آنکه این نگاه شماها و آمریکا به فاجعه دست ساخت آنهاست که مویه بر کردها و قوم ها و اشک تمساح را به جزیی از پروژه آمریکایی واسرائیلی و نقشه برده سازی جهان و ادامه سیطره و نابودی آزادی مردم مستقل و حیات شریف آنها بدل می کند و نه امری اصیل و مقاوم در نفی حقیقی استبداد و قلدری و زورگیری و مخالفت با زرق و برق بورژوایی فرهنگ بی غیرت و شرافت و حمیت غربگرا و نوکری! تقاضای حقوق انسانی و مبارزه با بلبشو و فساد مشتی قشر ممتاز داخلی و خائن به قرارومدار انقلاب چه ربطی به هم دلی و هم زبانی با دژخیمان جهانی دارد و بسیجی ترامپ و روشنفکری اخته سرسپرده آنها شدن؟ مدافع خلق کرد همان سپاه بود که ماسکش را به کودک مظلوم کرد شیمیایی بخشید و جانش را برای آزادی استقلال و پیشرفت مردم وطن شان و نشان دادن گوهر ایمان شان با سرفرازی در نرد عشق به داو نهادند و نه تو و امثال تو و آمریکایی که تو را پرورش داد و امثال تو را! حالا دارم حرف اصلی وبی پرده ام را میزنم .اگر فکر می کنید نظام سیاسی وطن تان فاسد ،چپاول گر مستبد و درمان ناپذیر است، چرا خودتان سراپای روح و عقل و حس و عاطفه و تفکرتان را پیش فروش به متعفن ترین ظالم تاریخ بشر و فاسدترین نظام خشونت شیطانی کرده اید و با افتخار عکس عاشق و معشوقی با آمریکا و نهادها و سیستم و جشنواره هایش می‌اندازید؟ شرف دارید با اینها مبارزه کنید تا نظامی سالم تر ومقاوم برابر سلطه شیطان بزرگ بر پا کنید و بهایش را بپردازید. عرضه دارید کشورتان را بسازید. آیا واقعا در خود احساس اضطرار از ظلم و فساد و زور می‌کنید؟من صلاحیت نشان دادن درون تان را به شما وعلل اضطراب تان را ندارم. اما شک ندارم کسی که مضطر است ممکن نیست با سرچشمه ظلم عیان جهانی همدل و درخدمت روایت بزرگ ظلم عمومی و روزمره دنیای قدرت سرمایه و ترامپ ها و مکرون‌ها و جانسون ها باشد.

معلوم است که حقیقت مضطر در انسان کامل محقق است. شکی ندارم فرج حقیقی انسان از وضع مضطر می پیوندد به فرج او عج و آن شهدای مظلوم و مضطر بمباران شیمیایی هم گواه همین حقیقت اند و تمام قوای شیطانی، که مدعی رهاندن آنان و انسان از اضطرار است دروغ می گوید، آنان یا خود پدید آورندگان جنایت و حالت پریشانی و بیچارگی بشریت اند، یا ماهوا جزئی از این نظام و دنیای مدرن اضطرار آفرین اند و نقش نقاب را ایفا می‌کنند. می ماند مضطرین مظلوم! در پایان در باره واقعیت آنان یعنی بشریت،حرف خواهم زد .حالا بر گردیم به فیلم:

آن مضطری که عین عقل و همان ادراک کننده چیزها ،اشیاء و رخدادها ست ،همان گونه که هستند، یعنی آن حقیقت زنده نور محمدی و عقل نخست، در او که وهم و گمان باطل راه ندارد و اراده او اراده رب العالمین است، منتظر حقیقی فرج خود است به فرمان پروردگارش که فرج اهل عالم تنها در متن همان فرج رخ می‌دهد.
اما اضطرار همه انسان های مضطر دیگر، همان ماجرای انسان است بر زمین، چشم به راه موعود، نه آدم های غرق فریب خود و تن آسا، بلکه کوشا در انجام دادن تکلیفشان در عبودیت، که همان پذیرش و ایمان وعمل به فرمان های تنها معبود و حقیقت بی دروغ و راستگو ی مطلق وحق متعال است ،تا لحظه مرگ: در ستیز با ظلم وجهادگر علیه تاریکی، علیه تاریکی خود ،علیه ظلمات ظالمان و پرده پوشان و فراعنه و طاغوت زمانه خود. برای صدیقین و شهداء ومؤمنان حقیقی از این عمل کنندگان به هدایت الهی، مسلما فرج شخصی خواهد بود و دیدار و لقاء در همین دنیا رخ می‌دهد. برای مضطرین حقیقی که هر چاره بر آنان تنگ می شود و از هر امید واهی نومید شده دامن آویز تنها رفیق قادر حقیقی می‌شوند فرجی فردی یا جمعی در افق اضطرار حقیقی شان و در همان حد رخ می‌دهد و البته اگر بشریت در جهانی مملو از ظلم به این اضطرار برسد و امید از دروغگویان و ناتوانان مدعی و در تقابل با اراده رب‌العالمین بر گیرد چه بسا در ظهور عدل جهانی تعجیل روی دهد. اگر یک شبه کار ظهور اصلاح نمی شود این جهل و بی نیازی اغوا آلود خودپرستانه و شیطانی انسان جاهل و خودپرست بی شک اثر دارد.
حالا با این اوصاف، هم ریشه جنایت جنایت کاران اصلی رنجهای بشریت معاصر و عصر مدرن وهم جهالت انسان گسسته از حق متعال و ماهیت خطا و عدم احساس اضطرار انسان دچار خود بنیادی که به دست خود، خویش را به عذاب انداخته و امید به منجی قدرت مدرنیته، سرمایه بغایت وحشی جهانی و عقل ابزاری و عقل انتقادی خود بسته آشکار می شود در این نور خیره کننده حقیقت است که خطای تفکر فیلم زیر درخت گردو و مهدویان که آلوده به همین مدرنیت و امید به اغیار است فاش می‌گردد و می‌بینیم چگونه فاجعه هولناک به جای بیداری، خفتگی تازه، اغوای تازه دلبستگی و چشم براهی دروغین تازه و غفلت و آویختگی تازه به دامان همان مسئولان جنایت و نظام دجالی ملحد جهانی و نهادهای آن و راه های فریب آلود لیبرالی و سرخوشی نیست انگارانه را ترویج می نماید و بدینسان سینما فرزند مدرنیته به زهدانش ادای دین کرده در ادامه توهمات مردم نسبت به دنیای مدرن وظیفه اش را ایفا و از آگاهی مضطر و راه حل فعال الهی ممانعت به عمل می آورد. این است مشکل من با فیلم درخت گردو!

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 131065 و در روز چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۲۲:۳۰
2024 copyright.