به بهانه اجرای نمایش «مری پاپینز»/ گام سوم

سینماسینما، محمدرضا مقدسیان

«مری پاپینز» شاید ادامه منطقی «الیور توئیست» و «بینوایان» باشد. اثری که به نسبت دو اثر پیشین شسته و رفته تر و البته پخته تر و منسجم تر است و البته همان مشکلی «الیور توئیست» داشت را با خود یدک می کشد یعنی مشکل دراماتورژی و برداشت از متن اصلی و تبدیل کردن آن به نمایشنامه فعلی در حال اجرا.

بخشی از انسجام بیشتر این اثر به نسبت دو اثر پیشین، به ذات داستان مری پاپینز و تفاوت شیوه داستان پردازی و البته تفاوت در تعداد شخصیت ها و موقعیت ها است. اما در کنار این همه به نظر می رسد که در سومین کار از مجموعه کارهایی که توسط یک تیم مشخص و حالا هماهنگ تر شده روی صحنه رفته است، جنسی از اعتماد به نفس و تسلط بر کار حاکم شده است. گویی تجربه دو اثر قبلی که در نوع خودشان از بسیاری جهات در مختصات هنر نمایش ایران تازگی داشت، حالا به کار آمده و اعتماد به نفس گروه تولید منجر به آن شده که از اضافه کاری ها و بزرگ نمایی های نه چندان ضروری برای به نتیجه رسیدن اثر پرهیز کنند و به همان اندازه بزرگ باشند که ذات داستان و نمایش طلب می کند. با این تفاسیر «مری پاپینز» در جمیع جهات اعم از طراحی صحنه و نورپردازی، بهره مندی از گروه موسیقی، طراحی حرکات و رقص گروهی و البته شیوه اجرای بازیگران اثری متعادل و بی زائده است. یکی از نکاتی که در این نمایش جلب توجه می کند، شیوه اجرای بازیگران است. اجرای بازیگران در این نمایش بیش از دو اثر قبلی به دور از جلوه گری های اضافی است و گروه بازیگران به قاعده در خدمت کلیت اثر هستند و رفتارهای انفرادی برای بهتر دیده شدن کمتر به چشم می آید. نتیجه اینکه ما شاهد اجرای گروه بازیگران هستیم و از شخصیت مری پایینز (بهنوش طباطبایی) گرفته تا بازیگران خردسال حاضر در اثر همگی در راستای محقق شدن هدف نمایش یعنی اجرایی قوام یافته ظاهر شده اند و به هیچ وجه کارکرد تزئینی ندارند. در این میان حتما باید به اجرای دشوار اما درست از آب درآمده بهنوش طباطبایی در نقش مری پاپینز اشاره کرد که به حق همراهی برانگیز، یکدست و مسلط بر صحنه ظاهر شده است. این مهم زمانی برجسته تر به نظر می رسد که موزیکال بودن اثر و مبتنی بر حرکات عروسک وار و فرازمینی شخصیت مری پاپینز را مدنظر قرار دهیم. حرکاتی که بعضا همراه با آوازخوانی جمعی و البته حرکات سریع و پیچیده بوده است. در این شرایط حتما و قطعا حفظ راکورد بازی و از دست ندادن ریتم حضور روی صحنه یکی از دغدغه های اصلی بازیگر و کارگردان خواهد بود که طباطبایی به خوبی از پس آن برآمده است. البته که اجرای آرمین رحیمیان که پیشتر او را در نقشی کاملا متفاوت در فیلم «شبی که ماه کامل شد» در نقش ریگی دیده بودیم، اجرایی قابل قبول و در خدمت اثر است و هیچ ربطی به تصویری که پیشتر از او در ذهن داریم ندارد. در کنار این باید به طراحی و اجرای حرکات این نمایش اشاره کرد که نقش به سزایی در فضاسازی و مقهور کردن نگاه مخاطب و مجاب کردنش به همراهی با اثر داشته است.

همانطور که در بالا قید شد اما چشم اسفندیار کار آنجاست که مخاطب ناآشنا با داستان مری پایینز به سختی می تواند خط و ربط رخدادهای داستانی و تحول شخصیت ها را درک کند. نتیجه اینکه برای مخاطب آشنا به داستان اصلی خلاهای روایی متن قابل پرکردن است. اما برای مخاطب کمتر آشنا با ذات اثر نمایش ایرانی مری پاپینز، به یک صحنه آرایی بزرگ و خوش سر و شکل می ماند که در عین جذابیت شکلی و اجرایی، عمق دراماتیک چندانی ندارد.

در نهایت اما باید گفت که اجرای نمایش هایی از این جنس و با این مختصات را چه دوست داشته باشیم و چه نه باید بپذیریم که اجرای چنین نمایش های بزرگی جزو ضروریات هنر نمایش ایران است. چه که تنوع در محتوا و شکل اجراها است که باعث جلب نظر مخاطبان با سلایق مختلف می شود و البته موجبات گردش اقتصادی در این هنر را فراهم می کند.شخصا ترجیح می دهم با اجرای چنین نمایش هایی گردش مالی در تئاتر معنا پیدا کند تا اینکه برمبنای شوخی های جنسی و سخیف و با بهره گیری از جذابیت معدود چهره های فعلی حاضر در هنر سینما و تئاتر و متنهای تمرین نشده و اجراهای نخراشیده، تلاش برای رونق بخشیدن به گیشه ها صورت گیرد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 125408 و در روز پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۰۷:۲۵
2024 copyright.