«تنهایی یک دونده سینما»/ سندرم تارانتینوی بی‌نخل!

سینماسینما، یزدان سلحشور

امسال هم تارانتینو نخل طلا کن را نگرفت اگرچه فیلمش با هجوم کم‌نظیر تماشاگران به سالن‌های نمایش‌دهنده فیلم [قبل از اکران] و استقبال مخاطبان و منتقدان [بعد از اکران] مواجه شد اما هرچه در نقدها و نظر منتقدان، خودمان را به چاله-چوله بیندازیم چیزی بیشتر از ستایش از بازی‌های دی‌کاپریو و پیت، به عنوان «بیت‌کوینِ سینمایی» نصیب‌ جیبِ هنری سوراخ‌مان -در این وضعیت بد اقتصادِ فرهنگی- نمی‌شود!

خُب! در نهایت هم یک جایزه «نخل طلای سگ» نصیب فیلم شد. «حیوان خانگی شخصیت کلیف بوت -که برد پیت نقش‌اش را ایفا کرده بود- این جایزه را که به صورت یک قلاده بود برای بازی در چندین سکانس حیاتی دریافت کرد.» و «تارانتینو هم پس از دریافت جایزه توسط این سگ، گفت: می‌خواهم از هیئت داوران از اعماق قلبم تشکر کنم. حداقل دست خالی به خانه نمی‌روم!» این، سرانجام آخرین فیلم تارانتینو بود در جشنواره‌ای که نخستین بار با نخل طلایش، او را به اوج شهرت در جهان سینما رساند و تأثیرگذاری سینمای او را بر سینمای جهان و مخصوصاً بر هالیوود، بیش از سه دهه تداوم داد. [تازه منتقدان معتقد بودند که این فیلم آخر، از دو فیلم قبلی خیلی بهتر است!]

تأثیر تارانتینو بر سینمای جهان از دهه ۱۹۸۰ شروع شد با ایده‌ها و فیلمنامه‌هایش؛ شیوه خاص او در فیلمنامه‌نویسی، بیش از سه دهه، بر بیش از ۸۰ درصد ساخته‌های هالیوود سایه انداخت و شیوه پرداخت و اجرا و کارگردانی او، چنان بر سینمای جهان تأثیرگذار شد که در فاصله‌ی نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ تا نیمه اولِ نخستین دهه قرن بیست و یکم، آن‌قدر فیلم و سریال تلویزیونی، شبیه آثار او و با امضای هنری او در روسیه، چین، ژاپن، کشورهای اروپای شرقی و غربی، آفریقا، خاورمیانه [حتی ایران] ساخته شد که [زمانی که همسایه‌ی ما ماهواره داشت و ما از پنجره نگاه می‌کردیم!] فکر می‌کردیم تارانتینو حداقل ۴۰ فیلم ساخته! [طبیعی هم بود چون در بعضی از این فیلم‌ها، خودش هم به عنوان بازیگر در یکی-دو سکانس ظاهر می‌شد؛ تصور کنید حضور او را در ابتدای یک فیلم ژاپنی و با لباس سامورایی‌ها در پیش از دوره‌ی میجی!]

حالا اما، تارانتینو دیگر بر تخت امپراطوری خود تکیه نمی‌زند؛ هالیوود، «سریال‌سازی حرفه‌ای» و حتی سینمای تجربی جهان، خود را از زیر سایه‌ی سنگین سینمایِ وی بیرون کشیده‌اند. فقط همین نیست. مدت‌هاست که او نه تنها فیلم خوب نمی‌سازد که فیلم‌های بدی می‌سازد که بازتولید فیلم‌های فوق‌العاده پیشین اوست و هیچ چیزی بدتر از آن نیست که یک هنرمند خلاق از خودش بدزد و آن هم با اجرایی نازل! فیلم جدیدش را باید دید که چه کرده اما مشکل «سندرم تارانتینوی بی‌نخل»، تنها، مشکل تارانتینو نیست، مشکل عمومی تمام سینماگرانی‌‌ست که یک دوره طلایی داشتند و حالا آثاری معمولی [در بهترین وضعیت] یا آثاری خجالت‌آور [در بدترین وضعیت] می‌سازند. در سینمای خودمان هم از این موارد کم نیست. نگاهی بیندازیم به آثار سینماگران مشهور خودمان، در ۱۵ دوره پیشین جشنواره‌ی فیلم فجر.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 113179 و در روز سه شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۱:۴۲
2024 copyright.