تولد بیضایی و یک سکانس طلایی (۱۲)/ علی اصغر کشانی

سینماسینما، علی اصغر کشانی

سکانس قبل از رسیدن تازیان در مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی) پیش از آنجا که صاحب منصبان حکومت، حکم بر برائت آسیابان و خانواده اش دهند، جایی که موبد، سرکرده و سردار لشگر پس از شنیدن زندگی کارگر ستمدید و خانواده فقیرش باید تصمیم نهایی برای مجرم دانستن یا ندانستن او را بگیرند، یکی از غریب ترین سکانس های تاریخ سینمای ایران رقم می خورد؛ موقعیت ممتاز و عجیبی که در پیچ و خم راز آلود کشف آخرین کردار و گفتار پادشاه، بیش از هر چیز شنوندگان تشنه در خانه آسیابان ژنده پوش را نه تنها مبهوت برخی حقایق از غمبارترین و زجرآورترین شرایط زیست انسانی شان، قرار می دهد که حاکم سیاسی، حاکم نظامی و حاکم مذهبی به عنوان سه رکن و نماینده قدرت میهن را در سخت ترین داوری خود و در بحرانی ترین شرایط و البته در آستانه دگرگونی تاریخی کشور نشان می دهد. این سکانس درخشان و نفس گیر با زوایا و نورپردازی حیرت انگیز مهرداد فخیمی، بیش از آنکه نشان دهنده تردیدها و سوتفاهمات از شخصیت آسیابان یا تغییر نگاه و زوایای روایت و راویان باشد، نمودگار و اثبات کننده این نکته مهم در سازوکار، باور، تربیت و کنش در پادشاهی و فرمانروایی ایران است که داوری و دادگری، این دفاع از جایگاه پایین ترین طبقات حاکمیت، حتی در پیچیده ترین و بحرانی ترین زمان و بزنگاه تاریخی ممکن، خاص و مخصوص ایرانیان، این نیاکان درست کردار تاریخ، این نوادگان کیخسرو و اردشیر و نوشیروان و این پاک آیینان صاحب فر ایزدی بوده است.

خداوند کیوان و گردان سپهر، ز بنده نخواهد بجز داد و مهر/ ز یزدان و از ما بر آن کس درود، که تارش خرد باشد و داد پود/ چنین گفت مر زال را ای پسر، نگر تا نباشی جز از دادگر/ چنین گفت یل نامدار کیقباد، که چیزی ندیدم نکوتر ز داد

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 147481 و در روز جمعه ۵ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۳۱:۵۹
2024 copyright.