جای خالی نگاه روانشناسانه/ نگاهی به فیلم «ابلق»

سینماسینما، رضا دانش پژوه

ابلق فیلمی ست که در کارگردانی تکلیف مشخصی دارد. معلوم است که کارگردان برای فیلمبرداری صحنه ها تلاش کرده است. به هر جایی چنگ می‌زند و می خواهد فیلم کاملی باشد. یا حداقل فیلم خوب تری باشد نسبت به ساخته قبلی کارگردان. اینکه چقدر جهان اثر برای ما اهمیت دارد سوال تقریبا بی جوابی ست. ابلق جهان خسته کننده ای دارد. نرگس آبیار در هیبت کارگردانی، برای تمام بخش ها به اندازه لازم تلاشش را کرده است. اما برای فیلمنامه نمی توان به جدیت اینطور گفت. فیلم داستان یک مزاحمت خانوادگی و یک هوس بازی ست. یک مسئله که ریشه های روانی دارد. داستان فیلم مثل تیتر روزنامه و مجلات زرد است و طبق عادت بهترین بستر برای بروز و روایت چنین داستانی، خانوارهای کم تر دست به جیب آشناست. چون با هر کلک و ترفندی می توان درباره آنها فیلم ساخت. اما فیلم مخاطبش کیست؟ کشش فیلم چقدر است؟ فیلم با مطرح کردن معضل موشها بستر، برای روایت حرف اصلی را مهیا می کند. اما این شکل نمادین برخورد کردن با اصل مسئله کمی گمراه کننده ست. چرا که روند نماد گرایی طبیعتا با جهان فیلم ناقص است. شخصیت مرد بیمار فیلم، تنها کسی از اهالی ست که گویا داری بضاعت مالی مناسبی ست و بقیه نان خور او هستند. فیلم دیر شروع می شود. فیلم روند وخامت اوضاع زنی را روایت می کند که چهره زیبایی هم دارد و انگار نظر مرد اول اقتصادی کوچه را گرفته است. گویا قرار است در فیلم ابلق به همه ماجراهای تعرض این چنینی رکبی زده شود و همه را یکجا به غارت ببرد و حرف آخر این دست ماجراها را فیلم آبیار بزند. به طوری که وقتی حرف این جنس از تعرض به میان می آید، پای فیلم ابلق هم به وسط ماجرا کشیده شود. اما جهان فیلم آنقدر با این نیت چرخ و دنده هایش حرکت نمی کند. تعرض در فیلم ابلق بی ریشه نیست اما سست و لرزان است. یعنی مناسبات برای بررسی یک رفتار روانشناسانه دقیق عمل نمی کند. فیلم از نگاه روانشناسانه مسئله را پیگیری نمی کند. از سوی دیگر کارگردان تعمدا علاقه ای به پرداختن دلایل اقتصادی و فرهنگی در این خصوص ندارد. برای فرار از انگ سیاه نمایی، چند تا نمای شهر بازی رابه فیلم زنجیر می زند. اما باز قصه فیلم شروع نشده است. ۳۰ دقیقه از فیلم می گذرد و ما می فهمیم که ماجرا چیست. آنقدر روند معرفی آدم های فیلم طول می کشد تا اینکه سکانس اصلی فیلم رخ می دهد. زن برای دفاع از خود تصمیم به خودزنی می گیرد. شوهر زن مقروض به متعرض است. در همان صحنه ورود علی، زن در ابتدا انگار می خواهد مسئله تعرض را پنهان کند. یعنی برای حل مشکلات شوهرش ماجرای نیت بیمار جلال را پنهان کند. بستر اولین پایان شکل می گیرد. اما فیلم ادامه پیدا می کند. در ادامه جریان دفاع از حقوق زنان به خود می گیرد. اما زن های فیلم بر علیه زن و شوهر معترض سنگر می گیرند و از او می خواهند که واقعیت را نگوید. تکرار پنهان کاری و پایان دادن به یک غائله خانوادگی. فیلم ابلق فیلم از ریشه ناتوانی نیست اما کم زور است. فیلمی که مناسبات جدی اش در یک تدوین ۲۰ دقیقه ای حل و فصل می شد. فیلم به شکل خوشبینانه ای می خواهد بیانه ای برای معضل اجتماعی صادر کند اما فیلم مساله اش برآورده نمی شود. فیلم می توانست همانجا که رحیم می آید و به راحله می گوید باید همه چیز را برایم بگویی در بهترین حالت تمام می شود. اما باز فیلم ادامه پیدا می‌کند. صحنه دروغ گفتن راحله انگار یک خواست جمعی ست. چرا که با دروغ گفتن راحله ماجرا در کمترین خسارت به خانواده ها پایان می پذیرد. فیلم می تواند با یک بازبینی مجدد در تدوین سرپا تر شود و مخاطب را راضی تر کند. نگاه کارگردان به مسئله شاید خیلی جدی هم باشد. اما مخاطب حرف فیلمساز را قبلا شنیده است. این جامعه محصول چه چیزی ست؟ چه کسانی در خلق چنین جامعه ای دخیل هستند؟ فیلم لقمه بزرگی را برداشته است و موفق به تغییر اوضاع داخل فیلم نیز نمی شود. فیلم در عین حال تلاش کارگردان را برای خلق صحنه های متفاوت و جذاب نشان می دهد. فیلم پر از آینه است و این تلاش شاید اصلی ترین مناسبت این فریضه تصویری باشد. عدم بررسی وضعیت روانشناختی شخصیت بیمار فیلم، اصلی ترین نکته برای حرکت فیلم را رقم نزده است. چرا که فیلم برای حرکت خود نیازمند فعل و رسوخ به افکار شخصیت بیمار جنسی جلال است و فیلم از این ماجرا گذشته است. بخش مهمی از تلاش های کارگردان صرف یک خویشتنداری عامدانه شده است.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 150265 و در روز یکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۲۹:۱۳
2024 copyright.