فروپاشی اخلاق در جامعه طبقاتی

سینماسینما، ابوالفضل نجیب

دزد دوچرخه در صورت ظاهر فیلمی درباره نقش یک دوچرخه در زندگی یک شهروند فرودست بعد از جنگ و تبعات ناشی از دزدیده شدن یک وسیله امرار معاش در جامعه طبقاتی است. اما می توان با اندکی تامل و تاویل درباره کارکرد و نقش دوچرخه در فیلم آن را از جنبه مادی به وجه استعاری که به نوعی تداعی کننده ابزار تولید برای نیروی مولد باشد، ارتقا و فیلم را در کلیت از این زوایه تحلیل کرد. از این منظر شاید حق با آنهایی باشد که فیلم را تا سال ها بعد، به افسانه مارکسیستی تعبیر کردند. فیلم از این جهت می تواند به نگاه مستقل و موضوعی منجر شود. متن پیش رو معطوف به این نگرش می کوشد نشانه های درون و فرامتنی را استخراج و مورد بازخوانی قرار دهد. این نگرش اغلب معطوف به دلالت های درون متنی است. آنچه این نشانه ها را در کلیت به فهم تحلیل طبقاتی منجر می کند، در پیوند با گزاره ها و مولفه هایی است که هر کدام در فرایند به نتیجه مورد نظر منتج می شوند.

تاکید دسیکا از همان سکانس ابتدایی در نمایش هجوم خیل بیکاران به موسسه کاریابی که یافتن کار را برای تنها یک نفر و آن هم به یمن داشتن دوچرخه امکان پذیر می کند، از اولین نشانه ها برای تحلیل مارکسیستی جامعه است.

این زمینه چینی برای نشان دادن اهمیت و کارکرد دوچرخه به مثابه یک ابزار شبه تولیدی کفایت می کند. در ادامه چسباندن آگهی های تبلیغاتی  ستاره آمریکایی بر جایگاه ریچی در چرخه نظام سرمایه داری به مثابه نیروی کار ارزان در خدمت فرهنگ بورژوازی تاکید دارد.

این نشانه ها البته با توجه و نگاه تیز بین دسیکا به پس زمینه تصاویر که اغلب مردم فرودست را در سرگردانی و استیصال نشان می دهد بیشتر مورد تاکید قرار می گیرد. همچنانکه جستجوی ریچی و دوست او در بازار قطعات دست دوم دوچرخه و تاکید دوربین روی قطعات و همچنین حرکت جمعی مردم دوچرخه سوار در مقایسه با معدود ماشین های شخصی بر اهمیت دوچرخه برای ریچی و همچنین شکاف عظیم طبقاتی تاکید دارد. 

در سکانسی که ماریا (همسر ریچی) به خانه فالگیر می رود، شاهد چند جوان هستیم که سرگرم تفریحی شبیه تیله بازی هستند. این وضعیت با نمایش ازدحام بیکارانی که هر روز صبح با شتاب و سراسیمگی سعی در رساندن خود به مراکز کاریابی دارند، بر نقش کاهش دهنده نیروی مولد و کار که معلول ماشینی شدن نیروی مولد است، تاکید دارد.

هر چند دسیکا تلاش دارد با تاکید بر این وضعیت بحران موجود را متوجه جنگ کند. اما همین تصاویر ابتدایی برای تحلیل چرایی وقوع جنگ و بررسی ریشه های آن که در تحلیل طبقاتی جنگ های جهانی را مولود جدال درون جبهه سرمایه داری می داند، کفایت می کند. 

به این نشانه ها اضافه کنید دزدیده شدن دوچرخه توسط جوانی که بعد متوجه می شویم وضعیتی به مراتب اسف بارتر از ریچی دارد، بعلاوه محله ای با خیل جوانان بیکار و در نهایت ناگزیری ریچی برای سرقت ناموفق دوچرخه شهروند دیگری که به همان اندازه نگون بخت است، دلالت های واقعی تر بر درستی نگاه منتقدان چپگرا به فیلم به مثابه یک مانیفست سینمایی علیه جنگ، ریشه های مادی آن و در نهایت فروپاشی اخلاقیات فردی و اجتماعی است. 

در سکانس دزدی ناگزیر دوچرخه توسط ریچی، و بعد از دستگیری توسط مردم، صاحب دوچرخه از شکایت و تحویل ریچی به پلیس امتناع می کند. نگاه ترحم آمیز صاحب دوچرخه به ریچی و این که او را بدبختی مثل خود خطاب می کند، از نگاه همسویانه و عواطف طبقاتی و مهمتر احساس متقابل فرودستان نسبت به همدیگر حکایت دارد. احساسی که با توجه به نگرش انسان دوستانه فرودستان نسبت به هم بر سمپاتی دسیکا به نگرش تحلیل طبقاتی از وضعیت انسانی تاکید دارد. گذشت صاحب دوچرخه به شکل نمادینی بر آلت دست بودن پلیس در نظام سرمایه داری به مثابه عامل تثبیت و صیانت از وضع موجود تاکید دارد. این دلالت ها البته محدود به سویه ها و تاثیرات صرفا اقتصادی بر جامعه فرودستان نمی شود. نگاه دسیکا به تعییر دیدگاه های اعتقادی ریچی قبل و بعد از سرقت دوچرخه و همچنین مولفه های اخلاقی که طی یک پروسه یک روزه دچار استحاله و دگرگونی تا سقوط کامل می شود، بر جنبه های اعتقادی و اخلاقی و … و بر روبنایی بودن باورها و اخلاقیات در جامعه طبقاتی تاکید دارد. ریچی بعد از بیرون آوردن دوچرخه از رهن همسرش را بابت رفتن نزد فالگیر و قدردانی از او که پیش بینی کرده شوهرش کار پیدا خواهد کرد، سرزنش می کند. اما در نهایت و بعد از جستجوهای بی نتیجه برای پیدا کردن دوچرخه در وضعیت استیصال به همان فالگیر متوسل می شود. این تغییر نگرش نسبت به آنچه ریچی قبل تر به سخره گرفته و به خرافه تعبیر می کرد، به اخلاقیات بورژوازی که البته دستاویز استثمار نیروهای مولد شده، همسویی دارد.

همچنین له شدگی و فرویختگی منزلت اخلاقی ریچی در انتهای فیلم که ناشی از شرمندگی در نزد فرزند خود (برونو) است، ابعاد روانشناختی پیامدهای ناشی از جامعه طبقاتی را یادآور می شود. 

دسیکا اگر چه روی دوچرخه به مثابه ساده ترین امکان و به تعبیری ابزار امرار معاش خانواده ریچی تاکید دارد اما به موازات تاکید بر اهمیت و کارکرد دوچرخه در زندگی او، دزدیده شدن دوچرخه را به موتور محرک و گره اصلی روایت برای نشان دادن تاثیرات جنگ بر جامعه و همزمان فردیت آدم ها و بعلاوه جنبه ها و سویه های مختلف فرهنگی و اخلاقی تبدیل می کند. این نگاه دوسویه و در هم تنیده که به موازات هم پیش می روند، به کنجکاوی مخاطب در رابطه با سرنوشت ریچی و دوچرخه و همزمان تامل بر جامعه بحران زده بعد از جنگ همراه می شود. در واقع دسیکا با چنین دستمایه ای ساده می کوشد دزدیده شدن دوچرخه ریچی را به بحرانی به مراتب عمیق تر از تبعات مادی جنگ ارتقا بخشد. بحرانی که در آن شخصیت ساده و اخلاقی ریچی به مرور در فساد ناشی از جامعه طبقاتی به دگردیسی و فروپاشی سوق پیدا می کند. آنچه در زمان نمایش فیلم در اواخر دهه چهل در نگاه هژمونیک و تحلیل های اغلب مارکسیستی به فیلم مغفول ماند، همین سویه های نگاه انسانی دسیکا به منزلت له شده انسانی بود. که صدالبته از همین زاویه نیز بر مهمترین دستاورد نظری مارکس در ارتقای تعریف کار و ابزار کار و تنزل نیروی انسانی به مزدوری صرف تاکید دارد. این که ریچی بعد از تحویل گرفتن دوچرخه او را تا دفتر موسسه تبلیغاتی به دوش می کشد. می تواند دلالت توامان رفتاری و کلامی بر رابطه معنوی ریچی با دوچرخه به منزله ابزار کار و معیشت باشد. کنایه ای پارادوکسیکال که همزمان می تواند بر استحاله نیروی مولد در ابزار تولید و همزمان بر ماهیت معنوی کار به منزله یگانه نیروی محرک تاریخ دلالت و تاکید داشته باشد.

 از این زوایه رابطه ریچی با دوچرخه اش را می توان در همسویی ارتقا کار در دیدگاه مارکس از کنش جسمی به جوهره وجودی و معرفت شناسانه انسان تعبیر کرد. و همزمان به نگاه انتقادی او به مفهوم کار و ابزار تولید که در مناسبات طبقاتی به اضمحلال و نابودی و بدتر از آن استحاله کار از آنچه فعل مقدس تعبیر می کند، به مزدوری و حل شدگی در فرهنگ بورژوازی تنزل می دهد.

این که فیلم با چنین ابعاد و سویه های متنوع آیا می تواند به موضوع دوچرخه و سینما محدود شود، شاید به جهاتی انتخاب کاملی نباشد. اما از حیث نگاه جامعه شناسانه به وضعیت فرودستان جامعه و مهمتر مالکیت این طبقه بر ابزار کار حائز اهمیت است. در صحنه ای که ریچی برای بیرون آوردن دوچرخه از رهن مراجعه می کند، شاهد ردیف دوچرخه های رهنی هستیم. تاکید دوربین روی دوچرخه ها به نوعی بر انحصار صاحبان سرمایه و قدرت بر رابطه میان نیروی کار و ابزار تولید تاکید دارد. در واقع پولی که ریچی بابت آزاد کردن دوچرخه از رهن می پردازد، به شکل اشاره وار بر نوع رابطه ابزار کار، نیروی مولد و مالکیت نامشروع اقلیت بر جسم و جان و عواطف و سرنوشت اکثریت جامعه تاکید دارد. رابطه ای که با مالکیت سرمایه بر ابزار تولید و بطور اجتناب ناپذیر بر نیروی کار به سنتز استثمار فرودستان به مثابه پست ترین تبعات نظام تسلط سرمایه و ابزار بر جوهره وجودی فرودستان می انجامد.

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 152770 و در روز دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۳۷:۵۸
2024 copyright.