فاجعه‌ای که خیانت رقم می‌زند

سینماسینما، زهرا مشتاق 

خیانت همیشه فاجعه بار است. در The Swerve منتظر مرگ باشید. یک ویرانی مطلق که از دست های خونین و لرزان زنی فراموش شده آغاز می شود.
به ظاهر هیچ چیز و هیچ کس اعتماد نکنید. پشت روابط عاطفی، نجواهای عاشقانه، درد دل های در خلوت شوهر و زنی عاشق، دروغی بزرگ نهان است که روزی برملا خواهد شد. بی هیچ گریزی، بی هیچ شفقتی، میان تاریکی، میان روشنایی روز، در پستوی انباری، میان یک بازی، نزد همگان، در خلوت؛ مسیری جز برملاشدن خیانت های تلخ نیست.
هالی معلم با بازی تأثیرگذار Azura Skye فکر می کند که شوهرش عاشقش است، فکر می کند که چفت و بست زندگی اش را در دست دارد، فکر می کند که خوشبخت است، چون شوهرش راب با بازی Bryce Pinkham یک هنرپیشه خیلی خوب است که بلد است چطور هالی را گول بزند و خود را یک عاشق نشان دهد در حالیکه یک روده راست هم در شکمش نیست و نمی تواند از هیچ زنی از خواهر هالی تا یک فروشنده خرده پا هم بگذرد. دو عنصر متاهلی بی تعهد و دروغ منجر به یک از هم پاشیدگی روانی در زنی می شود که خود آموزگار است. یعنی کسی که در بخش مهمی از جامعه یک رهبر و یک تعلیم دهنده است. اما خیانت های مکرر مرد و بی تفاوتی او به مسولیت هایش نسبت به مساله مهم و غیرقابل انکاری به نام خانواده، ذره ذره آتشفشانی را موجب می شود که دیگر یارای خاموشی آن نیست.
فیلم با سایه روشن هایی پرکنتراست رفته رفته گره هایی را می گشاید که از قضا گرهی کورتر و ناگشودنی تر ایجاد می کند. تعلیم دهنده ای که خود دچار سقوط می شود. سقوط هالی و درنوردیدن مرزهای اخلاق، نه از سر لذت جویی که انتقام هولناکی است از دیده نشدن، مورد تحقیر قرار گرفتن و فراموشی از سوی مردی که دوست می دارد. رابطه با دانش آموزش که هم سن پسر خود اوست، بعد از مشاهده خیانت همسرش، در آن شب بارانی و باز کردن در ماشین خود و نعره هایش که مرا ببین، مرا ببین؛ از جمله سکانس های تلخ این فیلم سینمائی آمریکائی محصول ۲۰۱۹ است.
هالی درست در همین نقطه است که تصمیم به انتقامی سخت می گیرد. حالا تکه های فیلم دوباره به هم منگنه می شوند که این تابلوی غمبار کامل شود و هر چیز سر جای خود قرار گیرد. دست های لرزان و خونین در سکانس اول، دست هایی که موشی را می کشد و به خاک می سپارد، و دست هایی که پای های خوشمزه درست می کند؛ این بار برای مرگ دست به کار می شود. موسیقی پیچ و تاب می گیرد. درام پشت سر هم حفره های پرتعلیق ایجاد می کند. پای سیب با عطری مست کننده، آغشته به مرگ موش داغ و تازه و خوشمزه درست مقابل هالی است. هالی با کارد و چنگال تکه ای می برد و شروع به خوردن آن می کند. خبری از طعم بد نیست. هالی با دقت سعی در خوردن تکه های بیشتر دارد. دوربین به صورت و دهان هالی نزدیک و نزدیک تر می شود. گویا هر چه بیشتر بجود، ذره های ناپیدای سم بیشتر در جانش رسوخ می کند. در خانه به صدا در می آید، خواهرش است. او از خواهرش متنفر است. خواهری که سال ها قبل تحقیرش کرده و حالا باز هم به زندگی و شوهر او دست درازی کرده، او هم تکه ای از پای را می خورد و طی نزاعی توفانی از خانه بیرون رانده می شود. هالی خوب نیست و در توالت از شدت استفراغ بیهوش می شود. او بیهوش می شود تا فاجعه به عمق تکان دهندگی خود نزدیک تر شود. اگر مرگ مزاحم های بزرگراه کافی نباشد، مرگ دو پسرش برای تکمیل این چرخه پر خیانت کافی است. گویا تنها خیانت است که می تواند چنین هولناک به تباهی بینجامد. دروغ های کوچک و بزرگ و خیانت هایی که کوچک و بزرگش دیگر معنایی ندارد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 144926 و در روز یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۶:۴۹
2024 copyright.