«موقعیت مهدی» و پول دولتی 

محمدرضا بیاتی*

موقعیت مهدیِ هادی حجازی‌فر، با آن عصبانیت همیشگیِ دوست‌داشتنی‌اش، علاوه بر تحسین تماشاگران و منتقدان باعث درگرفتنِ بحث مهمی شده؛ آیا مجازیم از دولت پول بگیریم و فیلم خوب بسازیم؟ ممکن است کسانی که از مناسبات داخلی سینما آگاه نباشند بگویند بله چه ایرادی دارد خیلی هم عالی! اما موضوع به این سادگی‌ها هم نیست دوستان عزیز! برای روشن شدنِ گره ِ کور این سؤال بیائید چند دهه برگردیم به عقب. 

سینمای پس از انقلاب در حالی پایه‌گذاری شد و پا گرفت که سر تا پای آن دولتی بود. همه‌چیز در انحصار مطلق دولت بود و شما حتی اگر ارث پدری می‌داشتی و می‌خواستی فیلمی مستقل از دولت بسازی امکان آن وجود نداشت. این روند ادامه داشت و تا همین چندین سال پیش هم کسی حتی نمی‌پرسید سرمایه‌ی فیلم را کدام نهاد تأمین کرده. همه چیز عادی بنظر می‌رسید و گزینه‌ی جایگزینی هم در ذهن‌ها نبود. بهرحال بخشی از بودجه‌ی فرهنگیِ کلان کشور باید صرف سینما شود. شما الان کارمند دولت هستی کسی بازخواست‌ات می‌کند چرا از دولت حقوق می‌گیری؟ شغلی داری و کاری انجام می‌دهی و در قبال آن دستمزد می‌گیری. ممکن است جواب بدهد که سینما فرق می‌کند، دستمزدها از حقوق متعارف کارمندی خیلی بالاتر است! پس مسأله، خودِ پول نیست مبالغ کلان است؛ یعنی اگر فیلمسازان با دستمزد کارمندی فیلم بسازند مشکلی وجود ندارد و می‌توان این چند هزار نفر را هم جزو حقوق‌بگیران محسوب کرد؟ چه کنیم سینما صنعتِ گرانی است؛ شاید اتفاقاً همین ویژگی بتواند دلیلی برای کمک‌های دولتی باشد. شعر یا نقاشی نیست که هنرمند بتواند هزینه‌ها را خودش برعهده بگیرد. بیشتر هنرمندهای اصیل هم ثروتمند نیستند. گفتم شعر؟ حتی فردوسی هم اگر حامی مالی نداشت نمی‌توانست شاهنامه را بسراید و اگر نمی‌سرود احتمالاً  من الان به زبان دیگری برای شما می‌نوشتم. او بدلیل فقر حتی حاضر شد شاهنامه را به سلطان محمود تقدیم کند بماند که سلطان بدعهدی کرد. یک سؤال و مثال دیگر؛ آیا شهرداری‌ها که با انواع مالیات و عوارض اداره می‌شوند حق یا وظیفه ندارند در حوزه‌های فرهنگی هزینه کنند؟ آیا مالیات‌ها فقط باید صرف ساخت و سازهای فیزیکی شود؟ آیا اگر فیلمی- یا هر اثر هنری دیگری- با کمک شهرداری اتفاق بیفتد و آگاهی عمومی شهروندان را افزایش دهد معنای آن مصرف نامشروعِ منابع عمومی است؟ اگر این طور باشد دولت‌ها در هیچ زمینه‌ی علمی و فرهنگی مجاز نیستند از منابع عمومی استفاده کنند در حالی‌که در بسیاری از کشورها این گونه نیست. در واقع بنظر می‌رسد مشکل در جای دیگری است؛ مسأله این جاست که دولت‌ها به جای آن‌که منابع عمومی را صرف مسائل فرهنگی عمومی کنند صرف بسط و تبلیغ دیدگاه اقلیت می‌کنند و آن اکثریتِ محروم از منابع عمومی، بدرستی احساس می‌کنند یک اقلیت محدود حق آن‌ها را تصاحب و تصرف کرده است. بنابراین اگر قرار به استفاده از پول دولتی است باید همه‌ی شهروندانی که مالیات می‌دهند -با هر گفتمانی- حق برابر در استفاده از کمک‌های دولتی را داشته باشند وگرنه اگر این بی‌عدالتی برقرار باشد و آن شهروندان ناراضی باشند حتی از نظر شرعی هم آن اقلیت مجاز به استفاده از پول مردم نیستند. شما که مدعی دینداری هستید احتمالاً  بهتر از نگارنده می‌دانید این حق‌النّاس است و خدا از حق‌الله می‌گذرد و از حق‌النّاس نه! البته برخی از مدیران هم دچار سوءتفاهم‌اند و گمان می‌کنند حالا که قدرت استفاده از ثروت عمومی در دستان آنها هست پس حق دارند هر جا که خواستند هزینه کنند؛ مدیر عزیز! این قدرت است که تو داری، حق و حقانیت نیست! 

مسأله‌ی استفاده از منابع عمومی در سینمای ایران وقتی بحرانی‌تر می‌شود که ساختارهای اقتصادی ما عملاً امکان بهره‌گیری از بخش خصوصی را بسیار دشوار کرده است. چند دهه پیش بود شعار خصوصی‌سازی گوش فلک را کَر کرد؛ اما تا پیش از تحمیل تحریم‌های اقتصادی ظالمانه در سینما از خصوصی‌سازی خبر چندانی نبود. نمی‌دانم انگار از سرِ بی‌پولی تصمیم گرفتند سینما را خصوصی کنند نه استراتژی؛ بعد از آن، سینما مثل کودکی شد که تا به حال وابسته و در قرنطینه زندگی کرده  و حالا یکباره او را وسط میدان انقلاب رها کنند و بگویند برو خرج خودت را در بیاور! چه اتفاقی برای آن کودک می‌افتد؟ به احتمال زیاد آلت دست خلافکاران می‌شود. سینماگر از منابع دولتی که نباید استفاده کند، به اسم خصوصی‌سازی، بخش بزرگی از منابع کشور هم خصولتی شد؛ یعنی به آن منابع هم امکان دسترسی وجود ندارد جز برای افراد یا گروه های خاص؛ بخش خصوصی واقعی هم در سایه‌ی اقتصاد انحصاری تنفس می‌کند و اغلب بسیار کم‌جان است و قدرت ریسک ندارد و حاضر نیست در امور فرهنگی سرمایه گذاری کند. برخی هم اساساً درکی از سرمایه‌گذاری و حمایت مالی در فرهنگ را ندارند. گروهی هم که دارند با موانعی روبرو می‌شوند که عطای‌اش را به لقاءاش می‌بخشند. پنج-شش سال پیش که بعد از سال‌ها سنگ‌باریدن از زمین و آسمان توانستم مجوز ساخت فیلم سینمایی اولم را بگیرم (که ساخته نشد) حدوداً با هفتاد شرکت خصوصی مذاکره کرده بودیم. یکی از آن‌ها واقعاً مشتاق به سرمایه‌گذاری بود اما چون یکی از شخصیت‌های اصلی داستان زنی ورزشکار بود پا پس کشید؛ چرا؟ می‌گفت چند وقت پیش با -کسب تمام مجوزهای قانونی- قرار بود کاری در زمینه‌ی ورزش زنان انجام دهیم که یکباره چند ساعت قبل از اجرا با یک تلفن از ناکجاآباد ناچار به تعطیلی کار شدیم! از کجا معلوم فیلم شما را توقیف نکنند؟ یعنی دولت‌ها نه تنها کاری برای شما انجام نمی‌دهند بلکه سازوکارهای ویرانگر دولتی نمی‌گذارند خودتان هم آن کار را انجام دهید. نتیجه این می‌شود که فیلمسازانی مثل نگارنده که از سال ۱۳۸۲ کار حرفه‌ای‌ام را شروع کرده‌ام، با حدود ۴۰۰۰ صفحه متن کامل فیلمنامه‌ی فیلم و سریال (غیر از طرح و ایده‌ها)،  توانسته‌ام دو کار بدون ذکر نام و تنها یک تله‌فیلم بسازم؛ در حالی‌که همین تله‌فیلم هم بدون روشن‌بینیِ مدیر شبکه‌ی آن سال‌ها، مهدی فرجی تهیه‌کننده‌ی سریال  نون خ این سال‌ها،  و یکی دو نفر از دوستان، امکان ساخت و پخش پیدا نمی‌کرد؛ با این وصف، حالا که همه‌ی درها را به روی ما بسته‌اند، اگر به فیلمسازی پیشنهاد شود اثری را با منابع عمومی بسازد آیا پذیرفتن آن اشتباه است؟ جواب شما را نمی‌دانم اما به باور نگارنده اگر آن اثر در خدمت فرهنگ عمومی باشد و تبلیغ یک دیدگاه دولتی نباشد پذیرفتن آن ضروری است؛ دست کم باعث می‌شود بودجه‌ی کمتری صرف آثار بی‌ارزش شود. موقعیت مهدی یکی از این آثار است.

در بخشی از یادداشت گفتم بسیاری از کشورها از منابع عمومی در بخش‌های علمی و فرهنگی استفاده می‌کنند و صرفاً جاده و بوستان نمی‌سازند. برای مثال از سال ۲۰۰۷ در اتحادیه اروپا شورایی تشکیل شده است به نام شورای پژوهش اروپا  The European Research Council   یا ERC  که هدف‌اش حمایت مالی از پژوهش‌های علمی و فناوری است مثلاً استارت‌آپ‌ها؛ اما کم کم این کمک‌های مالی را به حوزه‌های غیر صنعتی و غیرکاربردی‌تر، یعنی علوم انسانی، هم گسترش داده است؛ مثلاً من می‌توانم یک مجموعه‌کتاب درباره‌ی پژوهش‌های روان‌شناختی به شما معرفی کنم که حامی مالی‌اش همین شورا بوده؛ تصور می‌کنید چقدر هزینه می‌کنند؟ در جایی که یک دلار هزینه‌ی نادرست از مالیات مردم باعث می‌شود که مدیران را به صُلّابه‌ی پاسخگویی بکشند. از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ حدود ۵/۷ میلیارد یورو،  و از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۰ حدوداً ۱۳ میلیارد یورو هزینه کرده‌اند؛ در ویکی پدیا صفحه‌ای با عنوان   The European Research Council  هست. سایت هم دارند https://erc.europa.eu.  اطلاعات کامل‌تر آن‌جاست. 

*فیلمنامه‌نویس و فیلمساز

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 170447 و در روز شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲۰:۳۷:۲۰
2024 copyright.