آدم‌های تنها و رابطه‌های فست‌فودی

رگ خوابسینماسینما، پدرام عبهر:

«رگِ خواب» در مورد زوالِ میناست. زنی شکننده و بی‌دست و پا که از شوهرِ معتادش جدا و از طرفِ پدرش ظاهراً طرد شده و حالا تنها و بی‌سرپناه به دنبال کار و سر و سامان دادن به زندگی‌اش می‌گردد و در این راه به صورت اتّفاقی با کامران آشنا می‌شود؛ رابطه‌ای که زندگی و شخصیتش را زیر و رو می‌کند.

راستش را بخواهید در موردِ «رگِ خواب» حسّی ضد و نقیض دارم. یعنی همان‌قدر که از فیلم خوشم آمده، همان‌قدر هم نیامده. چرا؟

در آخرین ساخته‌ی حمید نعمت‌الله (با فیلمنامه‌ای از همسرش معصومه بیات) ردپای هرسه اثر شاخص پیشینش دیده می‌شود: بوتیک، بی‌پولی، آرایش غلیظ؛ و البته وجوه مشترکِ پررنگی هم با «سر به مُهر» هادی مقدّم‌دوست دارد (مقدّم‌دوست و نعمت‌الله پیش از این در سریال وضعیت سفید در مقام نویسنده و کارگردان با هم همکاری داشته‌اند). شخصیت مینای «رگِ خواب» (لیلا حاتمی)، شباهت‌هایی غیرقابل انکار با دختر پر استرس «سر به مهر»، و «اتی» سردرگم و بی‌پناهِ «بوتیک» دارد. امّا شکل پیامِ اخلاقی دادنش به «آرایش غلیظ» نزدیک‌تر است. البتّه، شوخ و شنگی سر به مُهر و آرایش غلیظ و بی‌پولی را ندارد و از آثار قبلی نعمت‌الله به مراتب تلخ‌تر و جّدی‌تر است. با این حال، به اعتقاد من، «رگِ خواب»، از لحاظ کارگردانی و فیلمنامه و قصّه و ریتم مناسب از ساخته‌های قبلی این کارگردان پخته‌تر و سینمایی‌تر است. (در مورد دلایلش در ادامه صحبت خواهم کرد). امّا ایراد کار کجاست؟ موضوع.

به اعتقاد من، فیلم تاحدّی در سطح حرکت می‌کند و عمقِ موضوع کافی نیست. به عبارت دیگر، وزنِ سوژه‌ی اصلی کم است. قصّه‌ی «رگِ خواب» به خودی خود، قصّه‌ی جدیدی نیست، رویکرد خاصی ندارد، از ویژگی منحصربه‌فردی هم برخوردار نیست. در یک کلام قصّه و شخصیت‌هایش کاملاً تکراری هستند. با همه‌ی این‌ها، اگر فیلم قصّه‌اش را با تمام جزییات لازم از ابتدا تا انتها تعریف می‌کرد، باز هم نتیجه بهتر می‌شد. مشکل اینجاست که فیلم از میانه‌ی راه شروع می‌کند به نتیجه‌گیری؛ از قصّه‌اش نتیجه‌گیری اخلافی می‌کند و پیام اخلافی می‌دهد و مشخّصاً نصیحت می‌کند. و با این کار خودش روی موضوع و پیام فیلم تأکید می‌کند و اینجاست که کم‌بودن وزن و عمق موضوع بیشتر به چشم می‌آید.

امّا نقطه قوّت اصلیِ فیلم، طرّاحی دقیق جزییات است. جزییاتی مثل اینکه مینا و کامران در یک فست‌فودی با هم آشنا می‌شوند و رابطه‌شان هم فست‌فودی است. یا ساختمانی که محل کار و زندگی مینا می‌شود، ساختمانی است تک و تنها و جدا افتاده از بقیه‌ی شهر (مثل مینا) که برای بالا رفتن از آن باید از پلّه‌های فرار استفاده کرد (مثل رابطه‌ای که راه فراری است برای مینا و کامران از واقعیت‌های زندگی‌شان؟). مواردِ این چنینی در فیلم زیاد به چشم می‌خورد.

دیگر نقطه قوّت فیلم، شخصیت‌پردازی میناست که خیلی دقیق و منسجم انجام شده و شاید کمتر بازیگری به جز لیلا حاتمی می‌توانست از پس درآوردن این نقش بربیاید. مینا در جریان فیلم از جایی به جای دیگر می‌رسد، شخصیتش صد و هشتاد درجه تغییر می‌کند: از دختری گیج و نگران و سربه‌هوا، به عاشقی دستپاچه و از آن به دختری اضمحلال یافته تبدیل می‌شود و لیلا حاتمی با لحنش، چشم‌هایش و حتی حالت بدنش، این دگرگونی را فوق‌العاده بازی می‌کند. شاید برخی خرده بگیرند که شخصیتش شبیه «سر به مُهر» است امّا از یک سو مینای رگ خواب به مراتب شخصیتی پیچیده‌تر دارد و بازی‌اش به مراتب سخت‌تر است، و از سویی دیگر، لیلا حاتمی پیش از این در «من»، «جدایی نادر از سیمین» و «در دنیای تو ساعت چند است؟» نشان داده که می‌تواند هر نقشی را در آورد.

امّا در مقابلِ لیلا، کوروش تهامی حضور دارد. که انصافاً بازی‌اش دستکمی از هم‌بازی هنرمندش ندارد. با این حال، شخصیت‌پردازی کامران (تهامی) به اندازه‌ی مینا دقیق نیست. تحوّل شخصیتی کامران کمی شتابزده و سردرگم به تصویر کشیده می‌شود. و معلوم نیست که کامران، عاشق‌پیشه‌ای است که حوصله‌اش زود سر رفته یا سوءاستفاده‌گری است هوس‌باز. که البتّه برای هیچ‌یک از این دو حالت، شواهد کافی ارائه نمی‌شود. شخصیت پدر نیز که به خاطر نریشن مینا اهمیت می‌یابد، کمی گنگ و پادرهوا باقی می‌ماند و فیلم در انتها، فقط سعی می‌کند سر و ته ماجرای او را نیز بهم بیاورد.

در هرحال، همان‌طور که در ابتدا گفتم، «رگِ خواب» هم نکاتِ مثبت زیاد دارد هم نه چندان مثبت. شاید اگر نعمت‌الله همین مسیر را در فیلمسازی‌اش ادامه بدهد (و از ساختن فیلم‌هایی مثل آرایش غلیظ دوری کند)، اندکی به عمق محتوا بیفزاید، و کمتر پیام اخلافی بدهد و بیشتر قصّه بگوید (که اتّفاقا خوب هم قصّه می‌گوید) فیلم‌های بعدی‌اش باز هم بهتر شود.

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 60344 و در روز دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۶:۳۰
2024 copyright.