سینماسینما، مازیار معاونی
نمایش «ماه بر ترک اسب پیر» که این روزها آخرین اجراهای خود در خانه نمایش «مهرگان» را سپری میکند به مقولهتی پرداخته که شاید در سالهای اخیر چندان مورد توجه کارگردانان عرصه تئاتر نبوده است، مقولهای به نام «مهاجرت و تبعات ناخوشایند آن» که اگرچه موضوع جدید و بِکری نیست اما در عین حال از آن دست مقولاتی است که هرگز و تحت هیچ شرایطی از دایره دغدغههای بشری حدف نمیشود و بعید است برای طولانی مدت تحتالشعاع دیگر دغدغههای امروزی بشر همچون همهگیری کرونا، التهابات سیاسی و نظایر آنها قرار بگیرد. ایوب آقاخانی که ید طولایی در نگارش متنهای نمایشی دارد و در عین حال بازیگر صاحب سبکی نیز به حساب میآید متنی را برای نمایش بحران هویت بسیاری از مهاجرین ایرانی و اتصال ذهنی آنها به سرزمین به رشته تحریر در آورده که به اصطلاح متنی است اندازه و آنچه که باید و شاید در نگارش آن لحاظ شده است، سرنوشت تلخ و غمبار مردی میانسال که در سالهای جنگ همچون بسیاری از دیگر هموطنان گریزان از جنگ و بمباران و… به امید دست یافتن به زندگی بهتر مهاجرت کرده و در غربت آنچه که نصیبش شده، تنهایی است و دوری از خانواده و ریشههای هویتی که اساس و جوهر زندگی هر انسانی را تشکیل میدهند.
انتخاب محمد عبدالهادی در گزینش بازیگری که خود نویسنده متن بوده انتخاب بجا و تحسین آمیزی است، ایوب آقاخانی با سابقه طولانی در بازیگری و به ویژه بازیگری رادیویی در متنی که تک پرسوناژ و منولوگ محور بودن آن، نقش عنصر بیان نسبت به اَکت (در مفهوم به کارگیری بدن) را پررنگ تر میکند یکی از بهترین گزینهها برای ایفای نقش مرد مهاجر (داوود مینو) بوده است. نقشی دشوار در زمانی نزدیک به پنجاه دقیقه که بدون سوابق صداپیشگی و مهارتهای بیانی و صد البته تجارب بازیگری بعید است به شکلی قابل دفاع از کار در بیاید. به جز اینها، عبدالهادی با رویکرد امروزی نسبت به تئاتر که بیتردید از خود زندگی و مناسبات مدرن جاریِ آن برخاسته است تصویر گوشی و لپ تاپ کاراکتر بر روی وال (پرده مقابل صحنه) را برای تماشاگر به نمایش گذاشته است، تصمیمی هوشمندانه که به جز امتیاز غافل نبودن از مناسبات دنیای امروزی آدمها، به شکلی برشت گونه تماشاگر را در موقعیتی خاص قرار داده است در این موقعیت خاص هم دیوار چهارم به شکلی پشت سر گذاشته میشود و هم تماشاگر در وضعیتی خاص قرار گرفته که فراتر از موقعیت نظارتی معمولِ بیننده نسبت به صحنه و وقایع آن، امکان رصد دقیق و لحظه به لحظه گفتگوها (چت های) خصوصی کاراکتر با شخص آن سوی خط هم برایش فراهم شده است حال آنکه در زندگی روزمره جز با پنهانی نگاه کردن به صفحه گوشی اطرافیان و یا دریافت اسکرینشاتهایی که تقریباً همیشه گزینشی و انتخاب شده هستند دور از دسترس مینماید. مجموع این ویژگیهای منحصر به فرد که با نقشآفرینی خوب و ضربآهنگ روان حاکم بر کار همراه شده، نمایشی را خلق کرده که تک پرسوناژه بودن و منولوگ محور بودن آن به چشم نمیآید و حسی دلنشین و خاطرهای ملموس و باورپذیر را در ذهن و حافظه مخاطب بر جای میگذارد.