پوریا ذوالفقاری
اول) فریادهای خشمگینانه مهرجویی بابت از دست دادن یک رفیق و پاسخ های جامعه پزشکی به آن فریادها تا این لحظه نشان میدهد چقدر هر اختلاف نظر و طرح پرسشی در این سرزمین مستعد خارج شدن از مدار منطق است. بزرگترین خطر فعلی این است که تحقیقات برای رسیدن به پاسخی قانع کننده برای افکار عمومی درباره مرگ کیارستمی از اولویت خارج شده و جای خود را به یافتن اولین کسی که دعوای سینماگران و پزشکان را اغاز کرد، بدهد. پرسش اصلی این است که پیش از ورود وزیر بهداشت به پرونده کیارستمی در بیمارستان جم چه گذشته. همان پرسشی که بنا به گزارش منتشرشده در وقایع اتفاقیه دکتر پایدار (نماینده وزیر بهداشت در تیم رسیدگی به کیارستمی) هم از پاسخ به آن خودداری کرده است.
دوم) اگر با این نگاه و در پی یافتن پاسخ این پرسش اتفاق های روزهای اخیر را بررسی کنیم، به نظر می رسد جامعه پزشکی باز هم دارد از پاسخ دادن طفره میرود. مثلا پزشکانی که سینماگران را متهم می کنند که خود آنها هم در مواردی کارشان را دست انجام نداده اند و پیرو اشتباهاتشان امروز سالن های سینما از مخاطب خالی شده است، آیا دارند ناخواسته به وقوع یک اشتباه پزشکی اعتراف میکنند؟ حرفشان ظاهرا این است که اگر پزشک کیارستمی اشتباه کرده، همه اشتباه میکنند. خب این یعنی اشتباهی بوده؟ کسی نمی خواهد خطاکار را سنگسار کند. انتظار دقیقا همین است که اگر اشتباهی بوده به آن اعتراف شود. دکتر فتاحی معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی میگوید در دو عمل نخست پزشک کیارستمی حضور داشته و پس از ان نبوده که باید دلایلش بررسی شود. سینماگران مگر چیزی جز این خواسته اند؟ این سخن دکتر فتاحی در کنار خودداری دکتر پایدار از پاسخگویی به وضعیت کیارستمی تا پیش از ورود وزیر بهداشت پرسش برانگیخته. نه فقط بین سینماگران و سینمادوستان که بین عموم مردم.
سوم) پزشکان محترم اگر خبرهای مربوط به تعطیلی خانه سینما را در اینترنت جست وجو کنند، پی می برند مسائل مربوط به سینما به دلیل شهرت و محبوبیت سینماگران خیلی زود تبدیل به مسئله ای ملی میشود. این هیچ ربطی به سینماگران ایران ندارد. ذات سینما در همه جای دنیا ستاره ساز است و حتی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا هم بدشان نمی آید در میتینگ ها و سخنرانی های تبلیغاتی از سینماگران حامی خود دعوت کنند کنارشان بایستند. سینماگرانی که ممکن است فیلم های خوب و بد ساخته و یا در آثار متوسط و ضعیف زیادی بازی کرده باشند. ولی محبوبیت سینمایی ها ربط مستقیمی به کیفیت کارشان در سینما ندارد.
چهارم) در حال حاضر مسئله پرونده پزشکی عباس کیارستمی به پرسشی ملی تبدیل شده است. پاسخش متلک انداختن به فلان سینماگر و توهین کردن و طعنه شنیدن نیست. جامعه پزشکی قطعاً آنقدر آدم صاحب تحلیل دارد که بدانند پشت این پرسش امنیت روانی مردم قرار دارد. پرسش عمومی این است که اگر روزی پزشکی (بر فرض) خطایی کرده باشد، نهادهای نظارتی و انتظامی نظام پزشکی با او برخورد میکنند یا نه. یعنی جامعه پزشکان امنیتی تر از وزارت اطلاعات است؟ همین وزارتخانه در سالهای پس از انقلاب با یافتن تعدادی نیروی خودسر و معرفی آنها به دستگاه قضایی کمک بسیاری به تلطیف تصور عمومی از خود کرد. واقعاً نظام پزشکی قصد دارد با تکیه بر این واقعیت تلخ که هرکس بیمار شود چارهای جز مراجعه به ما ندارد، به کارش ادامه دهد؟ آیا برخورد تند و پلاکاردهای توهین آمیز در دست گرفتن جفای آشکار جامعه پزشکی به همه پزشکان کاربلد و صاحب انصاف و تخصص و وجدان نیست؟ یعنی نظام پزشکی حاضر است بین اعتراف به اشتباه یا غیبت یک پزشک حاذق و بر باد رفتن آبرویش نزد افکار عمومی، دومی را انتخاب کند؟ پرسش صاف و سادهای مطرح شده و بهترین فرصت در اختیار جامعه پزشکی قرار گرفته که با دادن پاسخی قانع کننده به افکار عمومی (هر پاسخی. فقط قانع کننده) بر اعتبار و انصاف خود صحه بگذارد. نشنیدن سخن عموم مردم و افزودن بر التهاب فضا و ترسیدن از این که اعتراف به اشتباه یک یا چند فرد، عقب نشینی نام بگیرد، آیین دیکتاتورهاست که در تاریخ معاصر همین مملکت پس از سالها خودداری از شنیدن صدای اعتراض، خیلی دیر وادار به اعتراف بابت شنیدن صدای انقلاب مردم شده اند. و پزشکان تحصیل کرده و دنیادیده را با این آیین چه کار؟
پنجم) پزشکان از سخنان داریوش مهرجویی خشمگین شدند و معتقدند او با قاتل نامیدن آنها فضا را به سمت دوقطبی کردن پیش برده است. ولی بگذارید کمی عقب تر برویم. مهرجویی ۲۲ تیر فریاد کشید. کیارستمی ۱۴ تیر درگذشت. به مدت هشت روز فضای مجازی پرشده بود از پرسش درباره وضعیت پزشکی عباس کیارستمی در ایران. گفت وگوی تعدادی از نزدیکان کیارستمی با رسانه ها هم بر تردید درباره طی شدن درست روند درمان او در ایران افزود. در این هشت روز که عالم و آدم از گوشه و کنار دنیا پیام تسلیت فرستادند، جامعه پزشکی ساکت بود. یک اظهار نظر دوخطی، یک ابراز همدردی ساده از سوی حتی یک پزشک می توانست فضا را تلطیف کند. آن هم پزشکانی که زمان پخش سریال «در حاشیه» از تلویزیون دست به قلم بودن خود را ثابت کرده بودند. واقعاً عباس کیارستمی به اندازه یک سریال «در حاشیه» اهمیت نداشت؟ سکوت پزشکان در آن هشت روز و پاسخ دادنهای متعددشان پس از سخنرانی مهرجویی اتفاقاً به دوقطبی شدن فضا و تبدیل شدن موضوع به پرسش ملی کمک بیشتری کرد. صورت مسئله این گونه شد که پزشکان به پرسش های مردم و رسانه ها وقعی ننهادند ولی تا با توهین مواجه شدند، توهین کردند! برای منی که در روزهای درگذشت کیارستمی، عزیزی را روی تخت بیمارستان داشتم و با پزشکانی سرشار از احساس مسئولیت طرف بودم، سکوت اولیه و توهین ثانوی تعدادی از اعضای این جامعه هیچ ترجمه ای جز «خودزنی» ندارد. یک خودزنی اشتباه و بدموقع.
ششم) تا پیش از ورود وزیر بهداشت به پرونده عباس کیارستمی چه رخ داده است؟ پرسش این است. نگذاریم پشت گرد و خاک دعواهایی که روز به روز بیشتر خصلت حیدری، نعمتی می یابند، این سوال گم شود. امید که پزشکان این فرصت را برای افزودن بر اعتبار خود و اعتماد مردم از دست ندهند.