سینماسینما، حسین سلطان محمدی
پایان وضعیت موجود (حاصل از شیوع ویروس کرونا) و بازگشت به وضعیت پیشین، بی زمان است و هیچ کس نمی داند از نظر درمانی یا پیشگیری یا شرایط زندگی، چه افقی در پیش دارد. همه، در تکاپوی رسیدن به سبکی جدید از زندگی سالم و متداوم هستند. اما نه در ایران و نه در سایر نقاط جهان، راه حل تثبیت شده برای شرایط موجود پیدا نشده و انسان گرفتار در عادات و گذشته مستمر خویش، بشدت در حال مقاومت برای ماندن در شرایط قبلی است.
سینمای ما هم نتوانسته، به قول فوتبالی ها، پلان شماره ۲، خود را طراحی کند. بجز سالن های سینما، بقیه صنوف فعالیت شان تداوم دارد و عملا نیازی به چنین پلانی ندارند. فیلم می سازند شاید برای جشنواره و شهرستان های کوچک، و سریال می سازند برای شبکه نمایش خانگی و البته شبکه های مختلف سراسری و استانی سیما – اگرچه فعالیت در حوزه تولید با آسیب به هنرمندان همراه بود و تعدادی از آنان یا از میان ما رفتند و یا گرفتار درمان و قرنطینه شدند. بنابراین می ماند شکایت و اعتراضات سالن داران سینما، چون حوزه پخش فقط در بخش اکران سالن ها دچار وقفه شده وگرنه در هر مسیری که فکر بکنید، فیلم هایشان در گردش است، از پلتفرم های آنلاین تا نمایش های جشنواره ای و نمایش در قطار و هواپیما و الی ماشاءالله شبکه های داخلی سیما در سراسری و استانی و بین المللی تا شبکه های همراه ما در کشورهای همسایه یا در شبکه های ماهواره ای. یعنی نظام پخش، اگر فیلم جدید به بازار نمایش نمی دهد، چون در این مجاری، سایر محصولاتش در حال چرخش است، خیلی احساس خلأ نمی کند و عملا در فضای پیش از کرونا سیر می کند. تازه ترین ترین راه حل برای بازگشت به وضع قبلی، تلاش برای انتقال سالن های سینما، از گروه ۳ به گروه ۲ محدودیت های کرونایی است، تا بتوان بیشتر به باز بودن سالن ها، اطمینان داشت. اما سالن ها باز شوند، که چه نمایش داده شود؟ برای که نمایش داده شود؟
نزدیک یک سال است که نظام سینمایی ما، نتوانسته برای آینده ای متفاوت برنامه ریزی کند. رفتار، رفتار سنتی است. سخن، سخن جدید نیست. مانند حکایتی شده مرسوم که، همه کار خود را می کنند، بی خیال آنکه چیزی در این چاله ای که کنده می شود، قرار می گیرد یا نه و بعد، چاله را پر می کنند. (همان داستان که، یکی می کند و یکی منار می کاشت و دیگری پر می کرد، اکنون کسی که باید منار بکارد، غایب است، ولی بقیه کار خودشان را می کنند.) سخن ها نیز، تغییری نکرده، و فقط می شنویم به معیشت دست اندرکاران سینما توجه شود. اما در این توجه به معیشت، فقط باید دست اندرکاران سالن ها را دچار تنگی معیشت دید، چون بقیه در حال کار کردن هستند، هر چه باشد آمار نزدیک به ۲۷۰ فیلمی که در نوبت اکران است، نشان می دهد که خیلی ها در حال کار بودند و هستند و بنابراین جمع گرفتار، نباید زیاد باشند. درباره سالن ها هم این موضوع را باید طرح کرد که این روزها که بیشتر سالن های ما، مرتبط با پخش کننده های فیلم یا سازمان های سینمایی و هنری هستند، چرا این ساختار بالادستی اعم از پخش کننده یا سازمان های مالک یا مدیر سالن ها، نمی توانند دستمزد ماهیانه عوامل سالن ها را بدهند؟ منطقی نیست که مؤسسه تصویر شهر با داشتن بالادستی چون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و همچنین شهرداری تهران، نتواند دستمزد پرسنل سالن هایش را بدهد، بگذریم که این روزها، راه حل جایگزینی دیده شده و در این سالن های این مؤسسه، به تولید ماسک و مانند آن پرداخته اند و علاوه بر فعال شدن پرسنل، دریافت دستمزدشان رویه مطمئنی خواهد گرفت. حتی مؤسسه بهمن سبز یا هر ساختاری که سالن های سینمای حوزه هنری را مدیریت می کند، باید دستمزد عواملش را تأمین کند چون ساختار بالادستی یعنی حوزه هنری و سازمان تبلیغات اسلامی را دارد. شنیدن اینکه در شرایط کرونایی، پرسنل مان را تعدیل کردیم -آنچه مدیر سینما آزادی گفته- منطقی نیست. چگونه است که درآمدهای این دو دسته سالن و مانند آن، به حساب ساختار بالادستی واریز می شود اما برای دستمزد عوامل، این ساختار غایب است. به این دو نمونه بیفزایید، سایر سالن هایی که به نحوی به پردیس کوروش، ایران مال، اریکه ایرانیان، فلان پخش کننده و تولیدکننده قدرتمند سینما وصل هستند و به جای اینکه ساختار اقتصادی بالادستی از سالن ها و پرسنل خود، حمایت و حفاظت کند، می آیند و از دولت، کمک مالی هنگفت می گیرند. حتی در بحث طلب پخش کننده ها یا صاحبان فیلم از سالن ها، منطقی نیست پولی که از تماشاگر در گیشه دریافت شده، درجا به پخش کننده یا تولیدکننده داده نشود و آنها مرتب ناله بکنند که از سال گذشته هم از سالن ها طلبکارند؟ پولهای گرفته شده از تماشاگر کجاست؟ حتما در حساب ساختارهای بالادستی که دست بگیر خوبی دارند اما دست بده خوب ندارند. حالا در این وضع بلبشو که بعضی را به زبان ساده مثال زدم، اصرار بر بازکردن سالن ها، چه مفهومی دارد؟
مهرداد فرید، کارگردان سینما که پیشینه پژوهشی هم دارد، چندی پیش در گفتاری اعلام کرد که تماشاگر مرسوم سینمای ایران، حدود ۴ میلیون نفر هستند و این جماعت آنقدر محافظه کار یا شاید بهتر است بگوییم، جون دوست هستند که بسادگی در مقاطع منقطعی که سالن ها در یک سال اخیر باز شد، نیامدند فیلم ببینند و فیلم ها به درآمد خوبی نرسیدند. خب، تماشاگر که نخواهد آمد، بازگشایی سالن ها چه معنایی دارد؟ بازگشایی، فقط با اعلامیه دولتی یا بیانیه خانه سینما، محقق نمی شود. تهیه کننده ها و پخش کننده ها، فیلم هایی به نمایش نمی گذارند که بتواند تماشاگر ترسیده از شرایط کرونایی را دوباره مطمئن کند که حضور در سالن سینما، احتمال به مخاطره افتادن جان را ندارد و کار به جایی رسیده که تشویق یا التماس می کنند فیلم های تان را اکران کنید. از ساختاری که سخنان و فریادهایش فقط در حوزه بازگشایی سالن هاست ولی سایر اجزاء به کار خود مشغول اند و فیلمی برای اکران جلو نمی آید تا هیاهویی ایجاد کند و تماشاگر را به سالن بکشاند، چه انتظاری است که بتواند برای سینما و آینده اش، طرح و برنامه بریزد و در درک شرایط و موقعیت های جدید و شناخت انسان به عنوان اصلی ترین عنصر سینما، هم در تولید محتوا و هم در نمایش محتوا، خود را واجد تعقل و تأمل نشان دهد؟ البته این نکته فراموش شده که در دو ماه اخیر که حتی ترددهای شبانه محدود شده، بازگشایی سینماها، میسر نخواهد بود چون فیلم مدعی گیشه نخواهد آمد که اگر بیاید و جمعیت را به خود جلب کند، خیلی زود مسدود بودن سالن دوباره اجرایی خواهد شد که پرهیز از تجمع، اصل ضروری امروز است. حالا که سالن سنتی برای نمایش فیلم، اینچنین در مخاطره است، چرا نظام اندیشه ای سینمای ما، به روش های دیگر نمایش، بخصوص آنلاین روی خوش نشان نمی دهد و خود را پشت واژه هایی چون سرقت آنلاین و مانند آن، پنهان می کند؟ معدود نمایش های جدید شبکه آنلاین که سریال هایی چون آقازاده است، با وجود سرقت مجازی، چگونه این همه دیده می شود؟ حتی سریال قورباغه، که آغاز به نمایش کرده، صاحبانش نمی دانستند که بحث سرقت وجود دارد؟ و برای سرمایه گذاری شان، نگران نیستند؟ مقاومت دربرابر ساختار آنلاین، از چه منظر و ساختاری صورت گرفته است؟ دست کم همه مطلع شده ایم که هزینه نمایش در آنلاین کمتر است و درآمد صاحب فیلم یا پخش کننده، بیشتر از نظام عادی و بدون خطر بدهکار ماندن سالن به پخش کننده است. شاید دست اندرکاران سینمای ما منتظرند مانند چند پلتفرمی که هر کدام به یک ساختار بالادستی نظام توزیع و تولید سینمایی وصل است، همگی پلتفرم خودشان را برقرار کنند و بعد به سمت اکران آنلاین بیایند؟
هر چه هست، در این یک سال ساختار موجود سینمای ما، نتوانست خود را به عنوان یک صنعت با بلندپروازی و آینده نگری قابل اطمینان، نشان دهد و جامعیت و شاملیت خود را حفظ کرده و به جلو، انتقال و ارتقا دهد و مانند همیشه نشستند تا دولت برایشان اندیشه و طراحی کند و اینها در آن چارچوب، زیست سنتی داشته باشند. اما سینمای ایران، باید تکان بخورد. یک سال است که در سستی و رکود به سر می برد. تماشاگر سنتی را حفظ کنید و بی خیال فتح قلل جمعیتی جدید باشید. همان تعداد اصطلاحا چهار میلیونی را زنده نگهدارید. مگر آنکه معتقد باشید که تماشاگر خوب، تماشاگری است که منتظر می ماند تا ما به خود بیاییم و بدانیم برایش چه باید بکنیم. و این بی زمانی اندیشه ما، قطعا حاصلش از دست رفتن تماشاگر سنتی است و مرگ تماشاگر را در پی دارد. آیا این نوع تماشاگر خوب است؟