از انیمیشنی ناتوان در جذب مخاطب تا ایده‌هایی هدر رفته و با ساختار تکراری

سینماسینما، ایلیا محمدی‌نیا؛

«زال و رودابه» در جلب مخاطب ناتوان است

نیت خوبی را پشت تولید انیمیشن بلند «زال و رودابه» به کارگردانی محمد علی سجادی می توان دید اما صرف داشتن نیت خوب لزوما باعث تولید اثر ارزشمند و قابل قبول نمی شود.
«زال و رودابه» در خوشبینانه‌ترین  حالت به منظور آشنایی مخاطبان با یکی از چندیدن و چند داستان شاهنامه فردوسی تولید شده است اما مساله این است که این اتفاق کمی دیرافتاده است.اگر ۵۰ تا ۶۰ سال پیش همین زال و رودابه را به مخاطبان نشان می دادند احتمالا کلی جذب مخاطب داشت و مورد توجه قرار می گرفت. اما تکلیف سجادی با مخاطب فیلمش روشن نیست. قشر نوجوان امروزی آنقدر انیمیشن های باکیفیت خارجی دیده که تکنیک ابتدایی زال و رودابه او را جذب نخواهد کرد. قشر بزرگسال هم حوصله چنین آثاری را ندارد نه اینکه شاهنامه دوست نداشته باشد بلکه  کاه درک برخی اشعار غامض فردوسی  ازسواد و دانش و حوصله مخاطب امروزی خارج است.
کاش سجادی حال که به عرصه انیمیشن پا گذاشته به جای شعر از متن برگردان به نثرش استفاده می کرد تا امکان بیشتری برای جذب مخاطب می یافت.

«پیشمرگ» ایده درخور ساختار تکراری

«پیشمرگ» به کارگردانی علی غفاری از منظر کارگردانی گامی به جلو برای این کارگردان محسوب نمی شود. او پیشتر با فیلم «استرداد» نشان داد قصه گویی را بلد و البته در ایجاد تعلیق و هیجان در فیلم موفق عمل می کند. با این همه فیلم «پیشمرگ» درادامه فیلمسازی او گامی به جلو محسوب نمی شود در نهایت می تواند در جا زدن باشد.
پیشمرگ ایده خوبی دارد که بنابر گفته کارگردان بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. اما اثری که می توانست و پتانسیل آن را داشت که تبدیل به فیلمی حماسی شود تبدیل به اثری خنثی شده است .

 

– هشدار: این بخش از یادداشت ممکن است داستان فیلم را لو دهد-

فیلم «ماریا» سکانسی که جا ماند/ ایده جذابی که به هدر می‌رود
فیلم «ماریا» ایده تازه ای دارداینکه بخشی از نقش آفرینی دختری در غالب یک روسپی در یک فیلم کوتاه در فضای بی در و پیکر مجازی به عنوان یک فیلم واقعی از یک دختر دست به دست می چرخد انگیزه و پتانسیل بسیار خوبی برای یک اثر سینمایی دارد اما عملا فیلم از یک اثر اجتماعی تبدیل به اثری پلیسی جنایی،حادثه ای و… می شود.
فیلم در حد و اندازه یک اثر تجربی می تواند تعریف شود اما مساله این است که چنین اثری که از یک سوم پایانی بی منطق روایی در داستان پیش می رود چگونه سر از جشنواره فیلم فجر و بخش مسابقه در می آورد.
کافیست به یکی از سکانس های پایانی فیلم با دقت بیشتری نگاه کنید؛ فرهاد می خواهد در قامت پلیس جنایی راز جنایت را برملا کند دو پسر بچه را در ماشین گروگان می گیرد. خانواده دو پسر خردسال فرهاد را به زیر کشیده کتک می زنند پدر بزرگ ماریابا پا در میانی او را نجات داده می گوید برود. صحنه کات می خورد به سکانس بعدی که فرهاد خانه پدربزرگ و اتاقی که ماریا آنجا حبس بود می رود و…
به نظر می رسد یک پلان یا یک سکانس که پیوند دو سکانس بالا باشد وجود نداشته یا در فیلمبرداری گرفته نشده و یا تدوین جا افتاده است.
در نتیجه فیلم به شکل غیر منطقی ادامه یافته و تمام می شود.
به همین سادگی…

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 205806 و در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ ساعت 12:36:38
2025 copyright.