سینماسینما، آرش عنایتی
“شام آخر” انگارهای از فرهنگ مذهبی است که بارها و بارها به اشکال مختلف در نقاشیها به تصویر کشیده شده است. از طرح معروف داوینچی که دن براون با تئوری توطئهاش کوشید تا معنایی فراتر به آن ببخشد تا نقاشی سورئال دالی که معنایی فراتر اما متناسب با باورهای مذهبی به آن بخشید. بسیاری از کارگردانان سینما نیز از طریق نما یا سکانسی این لحظه را به تصویر درآوردهاند. از بونوئل(ویریدیانا) تا افولس(لذت) و … وجه مشترک همهی آنها اگر نه تقدسزدایی که تعبیر نقادانهای از این روایت مذهبی است. یکی از زیباترینشان به کارگردانی توماس گویترز آلئا شکل گرفته است.
“شام آخر” آلئا -که به سارار گومز فیلمساز کوبایی تقدیم شده- داستان کُنتی از سدهی ۱۸ میلادی است که هوس می کند تا در ایام عید – از هفتمین چهارشنبه تا یکشنبه(عید پاک)- مراسم شام آخر را به همراه دوازده بردهای که مانوئل(کارگزار خشناش) بر حسب اتفاق برگزیده، بازسازی کند. آن تقدیر کور و جبار(مانوئل)، پوچی خوش خیالی و برتریجویی بردگان برگزیده را نه تنها عیانتر میکند که توهم هر نوع رستگاری را در ادامه، از میان بر میدارد.
فیلم با نمایی از نقاشیای دیواری مذهبی(تولد مسیح) آغاز میشود. این نما که همراه با آواز کُر همراهی میشود و در حکم عنوان بندی فیلم است با عربدههای مانوئل به نمای باز شدن دری –خوابگاه بردگان– برش میخورد. به این ترتیب آلئا از همان ثانیههای نخست، اندیشه و نوع اندیشدناش را به نمایش میگذارد. به عبارت رساتر، آلئا مسیحیت را دروازهای به سوی بردهداری میداند. به ظرافت، چگونگی حیات جوامع کاپیتالیستی را عیان میکند (حمایت کُنت از مانوئل چه در بخش نخست- تنبیه سباستین- و چه در روز جمعه مقدس). آنمقدار هم باهوش هست تا حکم خادمان مذهب را از حاکمانِ باورمند به مسیحیت جدا کند. مشکل هر دو اما یکی است. هر دو، از فهم دنیایِ بردگان عاجزند بنابراین غسل تعمید بردههای برگزیده(توسط کشیش) به همان مضحکی در میآید که شستن و بوسیدن پاهایشان(از سوی کُنت). هر دو در پی انقیاد بردهها به بهانهی اعتقاد به مسیحیت هستند. این میشود که تعابیر اولی به کلام گاسپار؛ و مراسم آن دیگری، با تعبیر درست سباستین رنگ میبازند. آلئا، در ترسیم جامعهی استعمارزده نگاه ویژهای به هیبریدها دارد. از این رو مانوئل و گاسپار، دو سیر طیف قرار میگیرند. فرجام اولی و جانشینی و جانشنیناش، قابل حدس و به سرانجام رسیدن مبارزه برای رهایی توسط دومی(گاسپار، کارگزاری که قوهی عاقلهی تشکیلات کُنت است و ادلهی گفتمان مسیحیت را می گیرد و بر فرق کشیش میکوبد) کاملا منطبق با دستگاه فکری آلئاست.
فیلم به زیبایی نشان میدهد که اندک فضای آزادی در جوامع استبدادی طغیان و شورش به ارمغان میآورد. نبوغ آلئا و تفسیرش از مراسمِ شام آخر در نام و شخصیت «یهودا» متجلی میشود. یهودایی که آزادانه میاندیشد(داستان سباستین از حقیقت و دروغ) و در پی کسب آزادی است. شام آخری که آلئا به تصویر میکشد با نمایی از پرواز و رهایی به پایان میرسد. رهایی از انقیاد و اعتقاد به مشروعی که بانیاش بنیاناش را در نقطهای میگذارد که سرهای بر سرنیزه رفتهی بردگان، پیراموناش قرار گرفتهاند.
آلئا نه تنها از چهرهی واقعی استعمار، که نقاب از رخِ مظلومنمای استثمارشدگان هم برمیدارد(داستان فروش پدر و پسر) بنابراین نیشترش نه فقط به قصد انتقام از ظالم که از برای فَصد و انتباه مظلوم عمل میکند آن هم با کمک از اسبِ تروای(مبلغین مسیحیت و روایت هایشان) استعمار.