تاریخ انتشار:1404/02/01 - 11:24 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 207785

سینماسینما، جواد کراچی؛

الان در لابلای خاطرات به روزی فکر کردم که با مقدار زیادی سکه طلا آمد به سراغم.

گفتم اینا چیه. گفت امسال در صدا و سیما برنده جایزه بهترین مستند شدم.

خیلی خوشحال شدم و به او تبریک گفتم.

ماجرا هم از این قرار بود.

من یک قرارداد داشتم برای تلویزیون آلمان که فیلمی بسازم در باره کودکان افغانستان. دو نفر از دستیاران قدیمی را انتخاب کردم که با هم به افغانستان برویم. سفر خاطره انگیز بسیار خوبی شد.

از گذر کردن در مرز تایباد یا مسلسلی که افغانستانی ها بهنگام صرف نهار در ماه رمضان بر سرمان گرفتند و روزه خواری را جرم ما قلمداد می کردند. و …

در افغانستان مقدار زیادی فیلم گرفتیم و هر چقدر که برای تلویزیون آلمان لازم بود را برداشتم و مابقی را به بهرام دادم و گفتم حالا خودت یک مستند بساز.

و ساخت و همان سال برنده جایزه شد.

سکه‌ها را از او نگرفتم و از این صداقتش در دوستی خیلی لذت بردم.

در حالی که خودش آرام آرام تهیه کننده و کارگردان شده بود اما هر وقت کاری داشتم خاطرم جمع بود که کوتاهی نمی‌کند.

گرچه باورم نمی‌شود که در سفر آینده دیگر او را نمی‌بینم و یا به منزلش دعوت نمی‌شوم و از پیشرفت دخترش برایم تعریف نمی‌کند و یا کتاب تازه‌اش را که قرار بود بخوانم را بی او خواهم خواند. باورش سخت است… روحش شاد.

 

لینک کوتاه

 

آخرین ها