سینماسینما، ایلیا محمدینیا
فیلم «تختی» ساخته بهرام توکلی به رغم شایستگی های ساختاری و به ویژه مضمونی اش در اکران عمومی سینماها در رتبه آخر فروش هفتگی فیلم های اکران نوروزی است. همین امر باعث شده بسیاری از هنرمندان و نویسندگان سینمایی واکنش نشان داده و این اتفاق ناخوشایند را به پایین آمدن سطح سلیقه تماشاگران نسبت دهند. اگر از مجموع ۷ فیلمی که در اکران نوروزی روی پرده سینماها رفته اند ۴ تای آن کمدی هستند (فارغ از اینکه در تعریف کمدی می گنجند یا نه) نشان از مشکلی دیگر دارد.
چند سال پیش مصاحبه ای از هنرمندی ایرانی دیدم که می گفت بنابر ضرورتی چند سالی ساکن هند و شهر دهلی نو بودم در آنجا می دیدم که چگونه بسیاری از مردمانی که نه لباس و نه وضع مالی مناسبی داشتند مشتاقانه در صف های طویل به انتظار دیدن فیلمی بالیوودی که تازه روانه اکران سینماها شده بود می ایستادند. این هنرمند تعریف می کرد تا روزهای بسیار محو این همه شوق و اشتیاق افراد فرودست جامعه هند به لحاظ مالی به فیلم های بالیوودی بودم . تصمیم گرفتم من هم همپای اشتیاقشان فیلم ها را ببینم. فیلم ها آثاری بودند عاشقانه و اکشن که هیچ تناسبی با زندگی روزمره مردمی که در کوچه و بازار می دیدم نداشتند. نمی دانستم آنها در این فیلم ها دنبال چه چیزی هستند. تصمیم گرفتم با چند نفر از تماشاگران پرسشم را مطرح کنم. گفتم این فیلم واقعیت زندگی تان نیست چرا با این وضع بد مالی خود هر بار که فیلم جدیدی روانه اکران می شود مشتاقانه از غذا و لباسهایتان می زنید و به دیدن فیلم هایی می روید که هیچ تناسبی با زندگی تان ندارد در نهایت تعجب من پاسخ همه آنها یک چیز بود که «ما واقعیت های تلخ زندگی را در روزمره گی های خود از نزدیک و هر ساعت و هر لحظه تجریه می کنیم در نتیجه نیازی به دیدن آن بر پرده سینما نداریم ما اینجا می آییم که برای چند ساعتی همپای قهرمانان فیلمها در رویا باشیم.»
به نظر می رسد گرایش روزافزون مخاطب چند سال اخیر سینمای ایران به فیلم های کمدی چیزی شبیه همین تجربه تماشاگران تهی دست طبقه فرودست هندی باشد که پول می دهند که برای ساعتی چند رویا بخرند با این تفاوت که در اینجا تماشاگر تمایل دارد پول بدهد که ساعتی بخندد؛ بلکه کمی از تلخکامی های روزگار فاصله بگیرد و البته چه چیزی ارزان تر و سالم تر از سینمای به اصطلاح شبه کمدی این سالهای سینمای ایران که برای خنداندن تماشاگرش از هیچ ترفندی فروگذار نیست. نسبت آمار فروش فیلم های شبه کمدی این سالها و فشارهای روز افزون اقتصادی نیز موید همین نکته است.
از طرفی باید پذیرفت که که مردم ما هیچگاه دوست ندارند به ساحت شمایل اسطوره ای که دوستش دارند خط و خشی ولو با رنگ واقعیت ببینند. و فیلم تختی باور بخش عظیمی از طرفداران تختی را به چالشی بزرگ کشیده است چالشی که مردم ما دوست ندارند که درباره اش بدانند هر چند واقعیت همان چیزی باشد که در فیلم تختی آورده شده است.