سینماسینما، محمد جلیلوند؛
اقتباس از رمانهای پرتیراژ و پرفروش، در نگاه نخست آسان به نظر رسیده و وجوه بصری پررنگ آن میتواند به کار نگارش فیلمنامه بیاید؛ اما هر چه جلوتر میرویم میبینیم که اقتباس در قالب فیلم و سریال از رمانهای این چنینی، بسیار سخت و پرچالش است. چرا که تماشاگر، سکانسهای مختلف را با فصلهای کتاب قیاس کرده و در آخر هم رای به برتری رمان میدهد چرا که دست نویسنده نسبت به فیلمنامهنویس برای تصویرسازی مبتنی بر تخیل آمیخته با واقعیت بازتر است. سریال «بامداد خمار» ساخته نرگس آبیار هم از این قاعده کلی مستثنی نبوده و هر قسمت از آن که پخش میشود، تماشاگر تکههایی از کتاب را با محصول تولید شده مقایسه میکند. با این حال «بامداد خمار» در چهار قسمتی که توسط پلتفرم شیدا پخش شده و مورد توجه مخاطبان نیز قرار گرفته، هم پای رمان پیش آمده و تصویرسازی قابل قبولی هم دارد.
پس از پایان درخشان قسمت نخست و مواجهه محبوبه با رحیم در بازار، قصه اصلی با محوریت محبوبه پیش رفته و داستانکهای زیادی نیز خلق میشوند که هر کدام گوشهای از قصه را به دندان گرفته و پیش میبرند. برای مثال می توان به زن دوم داشتن بصیرالملک و سقط بچهاش هنگام زایمان اشاره کرد که لایه دیگری از بصیرالملک را گشوده و نقش مهمی در شکلگیری شخصیتاش دارد. همین طور داستانک مربوط به طاووس دختر دده و فیروز درشکهچی خانه که بابت خبطی در آبانبار خانه زندانی شده و سرانجام ماجرایش به دست محبوبه حل میشود؛ طاووس به نوعی قرینه خود محبوبه است که در روزگاری پدرسالارانه درگیر دوست داشتن شده است. داستانک دیگری هم در قسمتهای سوم و چهارم کلید خورده که در متن آن خجسته دختر دیگر بصیرالملک قرار داشته و تم عاشقانه سریال را پررنگتر میکند. زیرکتر از محبوبه و خواهر بزرگ ترشان نزهت که پسرخاله خود را نخواسته و دل به منصور پسرعمویی بسته که میان پدرانشان دیوار بلندی کشیده شده است. محبوبه هم علاقهای به ازدواج با اصلان پسر عطاالدوله نداشته و دفع وقت میکند در حالی که همه اهل خانه در تدارک ازدواج این دو هستند!
در قسمتهای دوم تا چهارم بامداد خمار، شخصیتهای اصلی به مرور شکل گرفته و لایههای درونیشان نمایانتر میشود که همین امر نقش مهمی در شکل دادن به اسکلت قصه دارد. بصیرالملک یکی از آنها است که نوع مواجهه او با همسر فرزند مردهاش، رنگ و بویی از فتوت داشته و از جنس اصالت است. عمه خانم دیگر شخصیت کلیدی سریال است که به مرور از لایه بیرونی پر جذبهاش دور شده و به انسان تنهایی میرسیم که از دوری و قهر دو برادر خود در عذاب بوده و در عین حال، عشق را هم میشناسد. داستانکها هم به خوبی به موازات قصه اصلی پیش رفته و خود را به تنه اصلی آن نزدیک میکنند. عشق در یک نگاه، چالشی بزرگ برای به تصویر کشیده شدن است که در «بامداد خمار»، آبیار به خوبی موفق به نمایش آن شده بدون آن که اغراقآمیز به نظر برسد. هر قسمت از سریال به شیوه کلاسیک، یک نقطه عطف پایانی دارد تا تماشاگر را منتظر تماشای قسمت بعدی نگه دارد. برای مثال نیز میتوان به قسمت چهارم و عطف پایانی آن که در عین حال ورودی منصور به سریال به حساب میآید، اشاره کرد.
یکی از چالشهای بزرگ فیلمسازان ایرانی در آثاری که قصه آن در گذشته میگذرند، طراحی لباس و صحنه است. آن هم با جزییاتی که قصه به آن نیاز داشته و تماشاگر هم به اصالت آن توجه ویژهای دارد. اتفاقی که در «بامداد خمار» رخ داده و فضاسازی به گونهای است که تماشاگر خود را در اوایل قرن پیشین احساس میکند. از خانه زیبای بصیرالملک تا بازار شهر که این دومی فوقالعاده از کار درآمده و آبیار مشکل چندانی برای گرفتن لانگ شات از آن ندارد. در طراحی لباس به ویژه لباس زنان نیز از فکتهای تاریخی به خوبی بهره گرفته شده و لباسها کاملا با اشرافیت خانواده محبوبه جفت و جور شده است.
در سریال هایی از این جنس که شخصیتهای متعدد داشته و سرشار از داستانهای فرعی هستند، انتخاب بازیگر از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است که آبیار در این زمینه موفق نشان داده است؛ با ترکیبی از چند نسل از بازیگران شناخته شده و مشهور تا کمتر آشنا و حتی ناآشنا که متناسب با شخصیتها گرد هم آمدهاند. علی مصفا کاملا در قالب شخصیت بصیرالملک رفته و لاله اسکندری در نقش نازنین آن را کامل کرده است. ترلان پروانه نیز با آن توصیفی که در رمان «بامداد خمار» از او شده، تناسب داشته و در عین حال پارتنر خوبی هم برای دیگر بازیگران سریال به حساب میآید. همچنین، «بامداد خمار» سرشار از بازیگران مکمل فوقالعاده است که به تنهایی چند پلهای عیار کار را بالا بردهاند؛ از مرجانه گلچین در نقش دایه و بهنوش بختیاری در نقش دده تا سولماز غنی، شیدا یوسفی و پریوش نظریه که همگی به بهترین شکل در قالب نقشها نشستهاند. البته هنوز علاقمندان سریال منتظر ورود بازیگرانی همچون رضا کیانیان و گلاب آدینه در نقشهای حسامالملک و زیور مادر رحیم هستند.
«بامداد خمار» در چهار قسمتی که از آن پخش شده، سریال شستهرفته و سرحالی است که قصهاش را با جزییاتی به اندازه روایت کرده و تماشاگر را با قهرمان خود همراه میکند.