برای عدالت از دست رفته/ نگاهی به مجموعه «خانه اسکناس»

سینماسینما، زهرا مشتاق

کمپانی نتفلیکس، همواره بهترین ها را معرفی کرده است. نتفلیکس یک شکارچی ماهر برای صید و عرضه بهترین هاست. خانه اسکناس Money Heist یا همان La casa de papel به کارگردانی الکس پینا از جمله بهترین سریال های غیرانگلیسی زبان است که در همان قسمت اول از فصل اول تمام شده به نظر می رسد، اما به شکل اعجاب آوری تا چندین فصل ادامه می یابد و مدام بر تعداد مخاطبین و طرفداران آن افزوده می شود. به طوری که بنا به گفته نتفلیکس تاکنون ۳۴ میلیون نفر در تمام دنیا آن را تماشا کرده اند. سریالی که حتی سازندگان اسپانیایی آن با بودجه ای اندک ساخت آن را آغاز کرده و آن را در همان چند قسمت، تمام شده می دانستند، با کشف آن توسط نتفلیکس، تبدیل به یکی از جذاب ترین و پرتماشاگرترین مجموعه های تلویزیونی شده که سریال‌بین های حرفه ای، حتما آن را در فهرست مجموعه هایی که باید دید، قرار می دهند.
خانه اسکناس چیزهای مهمی برای دیدن دارد. اما بزرگترین سوال چرایی رسوخ ترانه معروف و جهانی شده «بلا چاو» در اعتراضات این روزهای بسیاری از کشورهاست. آهنگی که همراه با لباس سرخ، نماد ماسک سالوادور دالی در شورش های مختلف از عراق تا لبنان و شیلی شنیده و دیده شده است. آیا دزدان خانه اسکناس نماد مردمی نیستند که سالیان دراز توسط حکام فاشیست، دیکتاتور و دروغگوی خود در احزاب و گروه های سیاسی حاکم مورد چپاول و غارت قرار گرفته اند؟ مردمی که تصمیم گرفته اند حقوق پایمال شده خود را به دست خود احقاق کنند.
خانه اسکناس در این ایده پنهان شده در ژرفنای قصه، چنان پیش می رود که گروهی دزد را تبدیل به قهرمانانی برای شورش و جنگ می کند. یعنی ظهور یک مطالبه گری جمعی. روح مطالبه گری میان مردمی که گویا نیاز به تلنگر داشته اند و چنین است که در سفرهای ذهنی به گذشته دزد-قربانیان خانه اسکناس همدلی و همذات پنداری در مخاطب نیز ایجاد می شود. یک همدلی جمعی که دیگر مختص مرزهای اسپانیا یا مخاطب اسپانیایی زبان نیست و می تواند و توانسته کل جهان را درنوردد. و شاید انتخاب نام های بزرگترین و شناخته شده ترین شهرهای دنیا نشانی از همین نکته باشد. مشکلات مشترک و تسری یافته انسان هایی که ناچار از مطیع بودن و تبعیت از فرامین فرعون های سیاسی و اقتصادی هستند. ریو، دنور، توکیو، لیسبون، مسکو، برلین، استکهلم، نایروبی.
پروفسور با بازی درخشان آلفارو مورتی المانی است از هوش، درایت، مدیریت، برنامه ریزی دقیق و انباشته از جزئیات و خلاقیتی شگفت آور برای عمل گرایی. برای خلق و به واقعیت پیوستن یک ایده. از فکر تا عمل. او در عین طراحی بزرگترین نقشه سرقت در تمام اسپانیا و چه بسا در تمام دنیا، به اندازه یک کودک، یک نوجوان، معصوم و شکننده می نمایاند. او گذشته غم انگیز تمام کودکان قربانی است. کودکان کار و تمام بچه هایی که رویاهایشان و خواسته های به حقشان مورد تجاوز و فراموشی قرار گرفته است. او شعار نمی دهد. رهبری متفکر، متفاوت، غیرقابل پیش بینی و عملگراست. به کاری که می کند ایمان دارد و همین باور راسخ است که بزرگترین زن کارآگاه را با بازی غبطه برانگیز ایتسیار ایتانیو، که زمانی مقابلش بوده، با خود هم مسیر می کند. راهی که گویا پهنه اش مخصوص تمام کسانی است که می خواهند در شاقول عدالتی که داشته اند، تردید نمایند. هشت دزد که می توانند هر کدام از ما باشیم. مای به فنارفته، مای مورد اجحاف و ظلم و نابرابری و بی عدالتی قرار گرفته، مای طلبکار، مای خویشتنداری از دست داده، مای فراموش شده. و هزاران مایی که در صفوف به هم فشرده با ماسک های سالوادور دالی به شکلی حماسی سرود بلاچاو سرداده اند. گویا موفقیت آنها موفقیت ماست. آنهایی که از نگاه عامه مردم، دیگر سارق تلقی نمی شوند. آنها زنان و مردان شجاعی هستند که برای آنچه به خاطرش مورد تبعیض قرار گرفته اند؛ به پا خاسته اند. آنها در میان سرهای به گریبان رفته، برای عدالت از دست رفته، سینه سپر کرده، حاضر به دادن جان هستند. هرچند اجرای عدالت هزینه داشته باشد. تاوان های سنگینی چون مرگ. اما فریاد عدالت خواهی و چرایی قرارگرفتن آنها در این موقعیت خاص است که می تواند جهانی را نه در دنیای نمایش، که در جهان حقیقی با آنها همراه و همساز کند. هر جا که صورتی پوشیده در ماسک سالوادور دالی دیدید و بلاچاو را همراه با کوبیده شدن پاها بر زمین شنیدید؛ آنجا خانه اسکناس است.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 137113 و در روز سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت 12:34:23
2024 copyright.