سینماسینما، محمد حقیقت
مدتهاست سرازیر شدن پناهندگان از کشورهایی چون سوریه، عراق، ایران، اوکراین، آفریقا و غیره به سوی غرب، سوژه داغ فیلمها در اروپا و آمریکا شده که روز به روز هم ساخت این فیلمها افزایش مییابد.
نوع نگاه سینماگران به این پدیده، در هر فیلمی متفاوت است. برخی چندان روی خوش به حضور پناهندگان نشان نمیدهند و آنها را سربار جامعه خود میدانند. در این میان فیلمهایی که توسط کارگردانان مهاجر ساخته میشود، دقیقتر به درون خانوادههای مهاجران و مسایلشان میپردازند اما کم پیش میآید که شخصیت اصلی تلاش چندانی برای جا افتادن در جامعه جدید به خرج دهند و اکثراً خود را منزوی میبینند. آنان از سویی غربیان را نژادپرست در آثارشان نشان میدهند. آنها شاید منتظرند که با رفتن به غرب، درهای بهشت بهرویشان گشوده شود.
البته عدهای از فیلمسازان غربی که تعدادشان هم کم نیست، با نگاهی مهربانانه و با همدلی به مهمانان ناخوانده – مهاجران و پناهندگان- نظر میاندازند. از این دسته، میتوان به خانم ژولی دلپی سازنده «بربرها» ساخته ژولی دلپی از فرانسه پرداخت که فیلمش به تازگی به پرده آمده است. «بربرها» فیلمی دلنشین، صمیمانه با ساختی همهپسند است که البته کلیشهها هم در آن رعایت شده است. «بربرها» در روزهای اول نمایش خود بر پرده سینماها مورد استقبال بسیاری قرار گرفت و در ردیفهای اول جدول فروش قرار دارد.
چرا «بربرها»؟
در یک دهکده کوچک و بیدردسر در ناحیه بروتاین فرانسه که اهالی آن زندگی شیرینی دارند، روزی شهردار به اطلاع عموم میرساند که تعدادی خانواده پناهنده از اوکراین وارد این شهر خواهند شد و از مردم میخواهد به استقبال آنها آمده و با روی خوش، به آنها کمک کنند چون کشورشان در جنگ بوده و آنها آواره شدهاند.
تا اینجای کار مردم استقبال میکنند – شاید به این دلیل اینکه اوکراینیها اروپایی و سفید پوست هم هستند- اهالی در یک رایگیری با این پذیرش پناهندگان موافقت میکنند، اما وقتی مینی بوس آنها به این دهکده میرسد از آن یک خانواده سوری پیاده میشود، اکثر اهالی قیافههایشان در هم میشود و حتی در ولولهای که بین آنها در میگیرد خارجیها را – بربر – با دیده تحقیر نگاه میکنند. ولی خانم معلم خیرخواه آنجا با بازی ژولی دلپی از روی خیرخواهی حمایت خانواده سوری را به عهده میگیرد و با توضیحاتی که به مردم میدهد بخشی از اهالی را با خود همراه می کند اما این تازه اول ماجرا ست…
کارگردان فیلم در مصاحبهای میگوید که برای نوشتن سناریو از گفتوگوهای گوناگونی که با پناهندگان داشته الهام گرفته است. طنزی که در فیلم و دیالوگ ها وجود دارد حاصل موقعیتهای ناهمگون بین آنچه که پناهندگان انتظار داشتهاند و آداب و رسوم این دهکده با آن برخورد میکنند، است. اگر چه در ابتدا برای هر دو طرف، ساکنان این دهکده و خانواده سوری سخت است و درگیریها و کدوتهایی ایجاد میشود و برخی به راحتی نمیتوانند خود را با آن دیگری تطبیق دهند، اما رفتهرفته هر کدام سعی میکند به طرف دیگری رفته، آن را درک کند.
فیلم یک کمدی جالبی از کاراکتر ها بهدست میدهد و از ورای آن فیلمساز یک تابلوی سیاسی اجتماعی از جمله مسئله نژادپرستی و غیره از جامعه امروز فرانسه و بطور کلی از کشورهای اروپایی را تصویر کرده است. یکی از مواردی که فیلم را دلنشین کرده ، نقش کودکان هر دو طرف است که دوستی بین آنها بهوجود میآید و به نزدیک شدن جامعه پناهنده و کشور میزبان کمک میکند. خانواده سوری از بیچارگان آن کشور نیستند بلکه در اثر دیکتاتوری رژیم حاکم و جنگ مجبور به فرار شده اند. در اینجا علیرغم مشکلات تلاش دارند خود را با جامعه جدید وفق دهند. آنها در ساخت یک خانه ویران شده که یک پیرمرد روستایی به قیمت یک یورو به آنها میفروشد، بهنوعی به این خانواده امید میدهد تا از نو زندگی خود را بسازند. فیلمساز با ظرافت و هوشمندی به روابط و خلقیات هر دو طرف ماجرا میپردازد که نگاه کاملا مثبت و سازنده در کار وی دیده میشود.
بازیگران بهویژه از خانواده سوری که حرفهای نیستند همگی به خوبی در نقشهایشان جا افتادهاند و کاملا برای تماشاگر باورپذیر هستند.