سینماسینما، علی پاکزاد
دو چهره در دو فیلم بیشترین تاثیرگذاری را در همراهی مخاطب با فیلم داشته اند که به معرفی آنها می پردازم. یکی پانته آ پناهی ها و یکی الناز شاکردوست.
تمام “درخونگاه “یک طرف و شمایلی که پانته آ پناهی ها می سازد یک طرف. او با تصویر سازی مناسب از حاشیه هایی درجنوب شهر، جنوب شهر فیلم را از قواره شعاری بیرون می آورد و نشان مرام و قدر دانی از دیگری را با واژگان و عمل خود نشان می دهد. مانند کفش جفت کردنش بر زمین و چادر از سر به در آوردنش برای ادای امانت و گفتن نام واقعی اش به یک مرد. او شهرزاد قصه گویی می شود با هزاران قصه ناگفته. پناهی ها انگار تمام فیلم را دویده باشد و آخ هم نگفته باشد. انگار می داند که کجا قرار یابد و کجا بیقرار باشد. نقشش را به حد کمال در طول فیلم زیسته و تو گویی شهرزاد بی او کامل نمی شد و جان نمی یافت. حتی با وجود اینکه قسمتهایی از ایفای نقشش در فیلم حذف شده است باز هم به غایت تاثیرگذار است و می توان حس وحال فیلم را و حس و حال درخونگاه را و فشاری که بر جامعه تهیدست وارد آمده را با پوست و استخوان شهرزاد درک کرد. حاشیه هایی که دیده نمی شوند اما ملجی و غمخوارند. آنها سرمایه های روز مبادا هستند و این موضوعی است پیچیده در لایه های زمخت بازی خوب پناهی ها. حکایت او حکایت بازی کودکانه نور است در هجوم تاریکی. ارزشمند و قدر نادیده. آدمهایی مناسب دیوانه بازی که دارای شعوری انسانی و طینتی پاکند.
از سوی دیگر بازی النازشاکر دوست در شبی که ماه کامل شد به عنوان بازیگری که زاویه دیدش سبب شده است تا یک فیلم خشن و چریکی مبدل به عاشقانه ای شود قابل تامل، باید مورد توجه قرار گیرد. موضوعی که سبب شده بسیاری از مسائل تاریخی و سیاسی و حتی موضوعیت تروریسم به حاشیه کشانده شود. هر چند که تمام فیلم “شبی که ماه کامل شد” نمی تواند از این منظر فقط مورد توجه قرار بگیرد. بازی کردن نقش دختری جوان که زندگی سطح بالایی ندارد از پایتخت به محرومترین استانها و سپس خارج از کشور و در میان جمعی بیگانه و خشونت طلب می رود توانی مضاعف می خواهد. فرو رفتن در نقش، خوابدیده ای را می ماند که به وقت هوشیاری مصلوب است و دیگر چاره ای جز تن در دادن به واقعیت ندارد و فرجامش فقط مرگ است. او سمبل یک اشتباه در یک انتخاب است. الناز شاکردوست نقش زن آسیب دیده ای را بازی می کند که به مرور باید متحول شود و به تحلیل و شناخت نائل آید. سرد و گرم را بچشد و بتواند از انتخاب خود روی گردان شود اما همیشه زمان کافی نیست. اوچهره ای موفق در همراه کردن تماشاچی برای تقبیح تروریسم کور می شود و این دستاورد عظیمی است حتی اگر گاهی در دام شعار زدگی و اغراق بیفتد.