سینماسینما، علی پاکزاد
دو کارگردانی که به فضای جامعه و بحرانهای آن در فیلم های خود پرداختند و توانستند توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کنند یکی سروش صحت و دیگری سعید روستایی بودند.
“جهان با من برقص” نخستین فیلم بلند سینمایی سروش صحت اثری حرفه ای، لطیف و متفکرانه است که با لحنی طنز به مرگ و سرانجام محتوم بشری می پردازد. فیلم او بر خلاف انتظار به لحاظِ ساختاری فاصله زیادی با مدیوم تلویزیون دارد و همین امر نشان می دهد که او در حد و قواره قابل قبولی ظاهر شده است. یک کمدی آبزورد برای مخاطب عام و خاص.
صحت در جهان با من برقص کلی حرف برای گفتن دارد و مخاطب را با مواردی مثل عذاب آدمی در از دست دادن دیگری، مرگ، طلاق، تاثیر اتفاقات تلخ گذشته در زندگی و آینده انسان، عشق های اشتباهی، فرار از ازدواج، ترس از تنها ماندن، وجدان درد و مشکلات انسان معاصر، آشنا و البته نسخه ای جدی برای آن نمی پیچد جز اینکه انتهای راه را نشان دهد.
او داستانی رئالیستی را با وجوه سورئال آمیخته و قدرت شخصیت سازی و روایتگری خود را به رخ می کشاند. صحت در روایت پردازی موفق است و توجه به تمام شخصیت های فیلم، خصیصه خوب او در فیلمنامه نویسی و کارگردانی است. تسلط زیادی از خود در بازیگیری از چهره های آشنای سینمایی نشان می دهد. زوایای درست تصویربرداری و حرکت های به موقع دوربین و عمق میدان های سازگار با محیط و فضای فیلم از نکات مثبت فیلم محسوب می شود. او از موسیقی به موقع مدد می گیرد و ما را از ابتدا تا به انتهای فیلم با خود می کشاند. هر چند در پایان توقع بیننده فهیم را برآورده نمی سازد.
از سوی دیگر یکی از عوامل موفقیت سعید روستایی در متری شیش و نیم غرق کردن مخاطب در جهان فیلمش است آنهم در شروعی با ریتم و تمپوی سریع. ما با رئالیسم محض مواجهیم. انگار تمام عناصر جاندار و واقعی اند که جلوی دوربین رژه می روند، مستندی از یک جامعه چرک و له شده. یک درام پلیسی هم برای پاسخ به ذائقه مخاطب، چاشنی طبقه وانهاده ای می شود که سعید روستایی حالا در فیلمهایش دارد آنان را نمایندگی می کند. آنطور که حتی نابازیگرانی که واقعا درگیر اعتیاد هستند به جمع بازیگران فیلم می پیوندند و روایتی شکل میگیرد از چرایی ما اینگونه شدیم یا هستیم! روستایی توانسته در نمایش یک بازی دزد و پلیس به عوض قهرمان سازی و دیالوگهای تقلیدی، به دنبال فضاسازی از طریق گفتمانی اجتماعی برآید. عملا کارگردان و دوربین حضور خود را در نمایش فاجعه به رخ می کشانند و بیننده دنبال زاویه دید کارگردان می دود. فیلم یک قصه ماناست بدون شخصیتهای مانا.
کارگردان از منظر فنی در فیلم خود به غایت استادانه عمل کرده است، قابهای مناسب، فیلمبرداری و تدوین خوب. دوربین واقعا متوجه کنه شخصیت هاست و پیگیری مستمر دارد. موسیقی حال و هوای هر سکانس را با ضرباهنگ خود تشدید می کند و از همه مهمتر تقابل دو شخصیت از جنس خیر و شر در طول فیلم درست از کار درآمده و باعث جذابیت فیلم شده است. اما نکته اساسی در فیلم این است که روستایی بین ارائه یک فیلم پلیسی خوب یا یک فیلم از اجتماعی فرسوده، یکی را انتخاب نکرده و همین امر موجب شده که نه پلیسی درجه یکی داشته باشیم و نه اجتماعی پیشرو.