سینماسینما، مرسده مقیمی
یک. عرفان خان دو سال پیش رسما اعلام کرد به توموری بدخیم مبتلاست، مارس ۲۰۱۸؛ نوشته بود که تسلیمم و راضی.
دو. بعد از فیلم موفق و تحسینشده «پیکو» به کارگردانی شوجیت سرکار که آن را به همراه آمیتاب باچان و دیپیکا پادوکن بازی کرده بود؛ قرار بود مجددا با دیپیکا همبازی شود و این شده بود سر تیتر اخبار که دیپیکا تنها بازیگر جوانی است که کارش را با فیلمهای تجاری آغاز کرد و حالا در تغییر مسیری دیدنی موفق شده تبدیل به بازیگری شود که برای بار دوم با عرفان خان همبازی میشود!
همبازی شدن دوباره با عرفان اتفاق کوچکی نبود؛ هرچند که برای سینماشناسها همان بار اولاش هم موهبتی بود؛ بالیدنی، تا همیشه.
نه فقط چون او بازیگری بینالمللی بود و دهها جایزه ریز و درشت داشت؛ نه! او در بازیگری اعجوبهای بیتکرار بود که اگر جبر جغرافیایی نبود، میتوانست به جای چند دقیقه کنار تام هنکس بازی کردن، مجسمه طلایی اسکار را دستاش بگیرد، اما امان از این جبر جغرافیایی که تازه هنر بیمثال او توانسته بود، کَمَکی آن را بشکند.
سه. شاید کمتر کسی زمانی که عرفان خان نقشهای کوچک و کم اهمیت در فیلمهای هندی ایفا میکرد به فکرش میرسید که در آیندهای نه چندان دور حضور او در یک فیلم تبدیل شود به متر و معیار اعتبارسنجی آن فیلم. عرفان خان اما بزرگترین شانس را شاید از نقشهای کوتاه در سینمای غرب به دست آورد. نقشهایی که شاید واقعا در کارنامه بازیگری او از نظر هنری چندان چشمگیر نباشد اما ناخواسته باعث شد حواس بالیوود به او جمع شود! و او که منتظر فرصت بود برای خودنمایی، آن چنان به سرعت صاحب امضا شد که برای مخاطبان جدی سینمای هند و نه فقط آنهایی که صرفا برای سرگرمی آن را دنبال میکنند، تبدیل به شاخصِ جدیِ سینمای متفاوت شد. به طوری که چند سالی میشد که تقریبا از دست دادن هر فیلمی از عرفان خان، از دست دادن فیلمی مهم از سینمای تازه هند بود.
در سالهای اخیر فارغ از فتح گیشه یا شکست در آن، فیلمهای مهم «پیکو»، «خیمهشبباز»، «شمشیر»، «قصه»، «هندی متوسط»، «باجگیر» و فیلم استثنایی و تحسین شده «ظرف ناهار» از او اکران شده که خود گواه روشنی بر اثبات این مدعاست.
وقتی «ظرف ناهار» او توسط داوران جشنواره کن تشویق میشد، سایر بالیوودیها، فرش قرمز کن را تنها برای تبلیغ لوازم آرایشی میدیدند!
او حتی درست در زمانی که موج ساختن فیلم بیوگرافی در هند پا گرفت؛ متفاوتترین بیوگرافی را برگزید. میان آن همه قهرمان، افتخارآفرین و چهرههای مطرح هندی، عرفان خان نقش «پان تومار سینگ» را بازی کرد که دونده، مدالآور و قهرمان هند بود که پس از بیمهریهایی که از سوی کشورش دید تبدیل شد به یک غارتگر و سرانجام در درگیری با نیروهای پلیس کشته شد! جسارت او در انتخاب فیلمنامه با همین فیلم به خوبی عیان است.
چهار. نمونه بازیگرانی که در هند با سرطان جنگیدهاند و به سینما بازگشتهاند کم نیست، پس در همان مارس ۲۰۱۸ اینترنت پر شد از پیامهای «زود و با قدرت برگرد عرفان».
غیبت عرفان خان اما طولانی شد و پروژهاش با دیپیکا که به تعویق افتاده بود به کلی منتفی شد! به نظر میرسید او حال و روز خوبی ندارد که یک باره خبر آمد قسمت دوم «هندی متوسط» با نام «انگلیسی متوسط» ساخته خواهد شد. خبرش مثل بمب پیچید و دوباره اینترنت پر شد از پیامهایی به بهانه شکست سرطان که: «خوش آمدی عرفان»
پنج. اکران «انگلیسی متوسط» همزمان شد با همهگیری بحران کرونا در هند و سینماهای تعطیل شده، فیلم که تنها دو هفته روی پرده رفته بود با تصمیم سازندگان برای روحیهبخشی به مردمِ در قرنطینه خیلی زود به شبکه نمایش خانگی آمد و باز اینترنت پر شد از قربان صدقه برای او و بازگشتاش. نوشتند که چقدر دلتنگ آن بازی بیکلام با چشمهایش بودند و بارها و بارها نوشتند که خوشحالیم سالم و سلامت مقابل دوربینی.
شش. هنوز دو هفته از آمدن «انگلیسی متوسط» نگذشته، از اینکه دوستداراناش شکست سرطان را جشن گرفتند و برای بازگشتاش به سینما پایکوبی کردند اما انگار شکستی در کار نبود و فقط تا لحظه آخر میخواست مقابل دوربین باشد. میخواست تا وقتی مجبور نشده بازیگری را نفروشد به استراحت روی تخت! و برای همین تا نای جاناش مقابل دوربین بود، طوری که همه گمان بردند حالش خوش است و سلامت اما نزدیکانش میگفتند نه تنها حالش خوش نبود که این اواخر بسیار درد کشید.
هفت.بیست و هشتم آوریل بود که برای حال وخیماش راهی بیمارستان شد و خیلی زود در آیسییو بستری. سه روز قبل مادرش را از دست داده بود و میگفت: «مادرم میخواهد مرا زود ببرد پیش خودش.»
در بیمارستان چند ساعتی بیشتر دوام نیاورد و بیست و نهم آوریل برای همیشه چشمهایش را بست؛ همان چشمهایی که گلشیفته فراهانی بعد از همبازی شدن با او ازشان نوشته بود. همان چشمهایی که بزرگترین قدرتاش بود در بازیگری.
و کرونا حتی نگذاشت تا همکاران و دوستان و دوستدارانش تا گورستان همراهیاش کنند. مثل همه عمر بازیگریاش که هیچگاه آنطور که شایسته بود تشویق نشد و به دور از هیاهوی ستارهها زندگی کرد، در سکوت و بدون روی دست رفتن و تشویقهای ممتد راهی خانه ابدی شد و باز اینترنت پر شد از پیامهای: «بدورد».