سینماسینما، ناصر صفاریان
«اتواستاپ» بعدِ شانزده سال مجوز گرفت. «کودکیِ ناتمام» هم با کنارکشیدنِ سرمایهگذار شریک به دلیل تغییر مدیریت و پسگرفتنِ مبلغِ مشارکت در یک فقره چک بدون قسطبندی، در چهار سال به سختی ساخته شد و به سختی مجوز گرفت و با زدنِ قیدِ نمایش سالنی، در بدترین روزهای کرونا و قرنطینه به صورت دیویدی به بازار عرضه شد… و در نهایت، هر دو فیلم با فاصلهای دو هفتهای به نمایش آنلاین رسید، با اعداد و ارقامی که در دل بماند و بر زبان نیاید بهتر است؛ بهخصوص در مورد «کودکیِ ناتمام» که تازه ساخته شده بود و اگر مهرِ دوستی که از سرِ لطف یاریام داد نبود، حتی تمام فروش قابل قبولِ هزاروصد دیویدی در کمتر از یک سال هم در قیاس با هزینهها چیزی نمیشد.
تنها به فاصلۀ یک روز، هر دو فیلم از سایتی به اسم «به نام ایران» سردرآورد، رایگان و در فرمتها و حجمهای متفاوت برای استفادۀ همگانی. سایت جالبیست نه فقط از این نظر که اسم و لوگوی خودش را بر جاهایی از فیلم حک میکند، که حتی عنوانبندی ابتدایی را به سلیقه خودش کوتاه و قطع میکند، آرماستیشن تهیهکننده را حذف میکند و آرماستیشن خودش را میگذارد و فیلم را از سوی «به نام ایران» به بینندگان تقدیم میکند. در برخی فیلمها هم صدای مطنطنی در ثانیههای ابتدایی و انتهایی اضافه میکند تا فیلم تقدیم شود… و البته این همۀ جالبیِ ماجرا نیست.
در توضیح سایتشان و خودشان نوشتهاند: «مانع شدن ما از پولشویی یک عده از مافیای سینماگران ایرانی که وابستگی علنی آنها به سپاه برای همه آشکار است» و اشاره به این که: اولین دلیل راه اندازی این سایت این است که هنرمندان و سینماگران ایرانی را وادار کنیم که در خط مردم قرار بگیرند نه حکومت؛ اینگونه نه تنها میتوانند فروش بهتری نیز از فیلمهایشان داشته باشند، بلکه مورد محبوبیت بیشتری در جامعۀ ایرانی و جهانی قرار خواهند گرفت. پس به جای انتشار فیلمهای آنلاین خود در سایتهای وابسته مافیای سپاه پاسداران و اجیر کردن شرخرهای سایبری برای سایتهایی مثل سایت ما و از بین بردن پولهایشان به این افراد، سعی کنند با ما همراه باشند. به قول شاعر: آینه چون نقش تو بنمود راست/ خود شِکَن! آینه شکستن خطاست»!
بنده هم سعی کردم خودشکنی کنم و در خط مردم باشم و این همه فیلم حکومتی نسازم و قید همۀ مواهب این سالها را بزنم! ولی خب گذشته از این که در این سایت، محصولات ایدئولوژیک نظام و کلی فیلم و سریال متعلق به تلویزیون و حکومت و خود سپاه به چشم میخورد و با فرمایش این دوستان مبارز همخوانی ندارد، نتوانستم بفهمم چهگونه میشود با سرمایۀ دیگران و آثار دیگران مبارزه کرد و آن پشت پنهان شد. همان طور که وقتی تلویزیون «کانال جدید» که ارگان یک حزب سیاسی تندو تیز با ادعای مبارزه است، وقتی بدون اجازه فیلمم «من فقط شاعرم جناب سروان!» را در سالهای گذشته چندین بار پخش کرد، نفهمیدم چهگونه میشود چنین کرد و سرنوشت چنین مبارزهای در نهایت چه خواهد بود؛ بهخصوص که این فیلمِ من درباره سختیهای خلق هنر در ایران است!
یادم نمیرود فلان مسئول دولتیِ سینمای مستند در سالِ اولِ آمدنش، دربارۀ نگرانی از کپیشدن فیلمها در جشنوارهای آنلاین گفته بود: «سینمای مستند، معمولا نگران کپی کردن نیست و اغلب مستندسازان دوست دارند فیلمشان کپی شود»! و کسی نبود به این مدیر بگوید اگر سرمایۀ فیلم، از خودِ شخص باشد، هیچ کس دلش نمیخواهد فیلمش کپی شود و کسی نبود که بگوید چرا با بودجههایتان فیلمی نمیسازید که مخاطب داشته باشد تا فیلمسازش نخواهد مجانی دیده شود. وقتی چنین نگاهی در سطح مدیریتی وجود دارد، جایی برای امیدِ پیگیری و احقاق حق در این زمینهها نیست.
برای فیلمسازی که هویت مستقلی دارد و حرف خودش را میزند و مانند خیلی از اهالیِ رانت و رابطۀ سینمای امروز ایران، پول فیلمش از سود در تولید و بیاهمیتیِ فروش و بودونبودِ مخاطب نمیآید و فعالیتش متکی به پول آقازادهها و بچهپولدارهای عاشقِ شهرت نیست، چنین حرکاتی از چنین سایتهایی که معلوم نیست چه کسانی در پشتش قرار دارند، ضربۀ مهمیست در هر حال. ولی آن چه در پسِ این گونه حرکتها خودش را نشان میدهد و زیر پوشش «بامزه» مبارزه با جمهوری اسلامی، در عمل رخ میدهد، یک چیز بیشتر نیست: حذف سینمای مستقل.