سینماسینما، آرش عنایتی؛
مدار فعالیت در هر حرفهای بر این منوال است که خالی شدن ظرف زمان به افزون شدن مظروف تجربه منجر میشود. چنین بود که جوانانی خام، لات کوچههای خلوت گشتند. در آزمونهای از پیش قبول شده خطاهای بیشمارشان کم وکمتر میگشت. این شد که از حوض حوزهیهنری ماهیهای پرورشی چون مخملباف، حاتمیکیا، هنرمند و… به مرور سربرآوردند. آرام آرام فیلمهایی ساختند که میشد تحمل کرد و گاهی هم بهتر میشدند.
بنابراین اگر این روند نیم قرنی دیگر ادامه پیدا میکرد احتمالا سلحشور بدل به حاتمیکیا میشد اما وقایع سالهای اخیر به گونهای رقم خورده که حاتمیکیا بدل به سلحشور گشته! اینگونه که «موسی»ی حاتمیکیا از «یوسف پیامبر» سلحشور، سلحشورتر از کار درآمده.
گویی دربار سریال یوسف کَمکی بزک و به کمک تکنولوژی جدید دوباره سرهم شده.
کافی است یکبار کادربندیهای آژانس … را با نماهای خانهی عِمران (پدر موسی) یا آمدن تمساح را با فرود هلیکوپتر قیاس کنیم. حاتمیکیا نه بر روایات (قرآنی) تکیه کرده و نه بر حکایات ادبی (مقتبس از آثار عطار و مولانا). به تمامه بر الگوی سلفش رفته، کاش لااقل اهرامی بر پا کرده بود حتی برای فرعون درونِ خویش!