سینماسینما، آزاد پیراینده
پس از دیدن فیلم اسپانیائی EL HOYO به معنی حفره محصول ۲۰۱۹ که با نام The Platform ترجمه و ارائه شده است و این روزها با توجه به تشدید اعمال قرنطینه اجباری توسط دولت ها در اکثر نقاط جهان و نگرانی های ناشی از عدم توزیع عادلانه امکانات و خدمات بهداشتی در شرایط ویژه حاصل از ویروس کرونا تبدیل به یکی از پرمخاطب ترین فیلم های روز در سراسر جهان شده است بر آن شدم تا چند سطری در خصوص این فیلم جذاب بنویسم که البته با توجه به خطر اسپویل شدن پیشنهاد می کنم متن زیر بعد از دیدن فیلم خوانده شود.
فضای فیلم زندانی است کاملا متفاوت، زندانی در آینده که سلولهای دونفره آن به شکل عمودی روی هم چیده شده اند و زندانیان افرادی هستند که برای تنبیه خود بخاطر داشتن یک رفتار ناپسند اجتماعی از قتل غیر عمد گرفته تا فریبکاری، توهم ستاره بودن و یا حتی سیگاری بودن آمدن به این مکان را انتخاب کرده اند.
زندان سکوئی دارد که در میانه سلول ها هرروز از بالا به پائین حرکت می کند و تنها زمان کوتاهی در هر سلول توقف دارد این سکو حاوی مهمترین نیاز اولیه زندانیان و یا نوع بشر یعنی خوراک است و به شکلی توقف می کند که زندانیان برای استفاده از آن مجبور هستند به شکل دو زانو به حالتی شبیه شکرگزاری و یا همان عشاربانی مسیحیان مقابل سکو بنشینند، میزی رنگارنگ و مجلل شامل انواع خوراک ها که با گرفتن سفارش از زندانیان (اشاره به روز مصاحبه و سوال از گورنگ قهرمان داستان در خصوص خوراک مورد علاقه وی) چیده و تهیه شده است. میزی که در تهیه آن نهایت دقت از سوی ساکنان طبقه صفر صورت می گیرد بصورتی که پرسنل آشپزخانه بخاطر پیدا شدن یک تار مو داخل ظرف دسر از سوی مدیریت به صف شده و به شدت توبیخ می شوند غافل از اینکه در حفره چه بلائی بر سر این میز می آید.
اما چالش اصلی فیلم بر سر نحوه توزیع این خوراک ها در طبقات مختلف که بدون نظارت بیرونی صورت می گیرد بوجود می آید به شکلی که طبقات بالائی این اجتماع نمادین که کاملا اتفاقی و یا به اراده نیروئی فرازمینی (اشاره به قسمتی که تریماگاس به گورنگ می گوید شب آخر ماه من به خدا اعتقاد دارم اگر تو هم اعتقاد داری دعا کن تا ماه آینده در طبقه ای بالائی بیدار شویم) در این طبقات متولد شده اند و از این موهبت برخوردار هستند که بهترین بهره را از این خوان رنگین ببرند ولی با عدم مدیریت و استفاده ناصحیح قسمت اعظم خوراک ها را از بین می برند و باعث مرگ ساکنین طبقات پائینتر در اثر گرسنگی و یا بر اثر خشونت ناشی از این گرسنگی می شوند با این ترس که اگر از این موهبتی که در اختیار آنها قرار گرفته است در همان لحظه نهایت استفاده را نکنند ممکن است ماه آینده در طبقه ای متولد شوند که نه تنها چیزی نصیبشان نشود بلکه دستخوش خشونت و یا حتی مرگ شوند.
نقطه عطف فیلم زمانی است که گورنگ متوجه می شود تمام تلاشها برای برقراری عدالت از راه های گفتگو، آموزش های مارکسیستی و یا ایجاد همبستگی خود جوش بین اعضا بی نتیجه است پس خودش دست به کار می شود و دن کیشوت زمانه می شود قهرمان همان رمانی که گورنگ مشغول مطالعه آن است رمانی که سروانتس خود بخش اول آن را در زندان نوشته رمانی که ماجراجوئی های قهرمانانه اش خارج از توالی زمان واقعی است گورنگ که مانند دن کیشوت کتاب خوان و اهل مطالعه است و به روایت فیلم مهمترین دارائی او کتاب هایش هستند اکنون در آرزوی ایجاد آرمان شهر و مطالعه کتاب شیفته شوالیه گری شده و در جستجوی ماموریتی شرافتمندانه است. این دن کیشوت دنیای مدرن اکنون برای آغاز ماجراجوئیش همه چیز را در اختیار دارد بانوئی که خودش را وقف آن کند: (زنی آسیائی که آرزوی مریلین مونرو شدن ستاره آمریکائی هالیوود که سالها نماد سوء استفاده جنسی حاکمان بوده را داشته و از این رو دچار توهم داشتن پسری خیالی شده است و هر ماه همراه با میز به جستجوی پسر گمشده اش می آید.) و خدمتکارانش: تریما گاسی پیرمرد کوتاه قدی که ذهنش را همراهی می کند و باهارات سیاه پوست که جسمش را همراهی می کند.
شوالیه عصر جدید که رفاه خود یعنی ساکن طبقه ۶ بودن را فدا کرده و با گرفتن خوراک از افراد مرفه یعنی ساکنین ۵۰ طبقه اول سعی در رساندن و توزیع عادلانه آن به ساکنین طبقات زیرین و در نهایت از کار انداختن ماشین (جنگ دن کیشوت با آسیاب های بادی) را در سر دارد در میانه راه و پس از برخورد با مرد فرزانه متوجه این مطلب می شود که تلاش وی در صورتی ارزشمند خواهد بود که پیامی از این جنبش را به بیرون از بدنه زندان مخابره کند پیامی که نشان دهنده اجرا نشدن قوانین حاکم بدلیل عدم نظارت و آمادگی زندانیان برای تغییر در کلیه طبقات این جامعه نمادین است.
در ابتدا تصمیم گرفته می شود که این پیام در قالب یک بشقاب دسر به بیرون از بدنه زندان مخابره شود تا به نوعی درخواست کمک کنند اما همه معادلات با رسیدن به طبقه ۳۳۳ (عدد خوش شانسی که بیانگر این است که فرشتگان حامی به شما نزدیک هستند و آماده کمک رسانی و نقشه شما به درستی پیش می رود) و ملاقات با دخترک ساکن این طبقه دخترکی که حضورش در زندان خود نماد اجرا نشدن قوانین (ممنوع بودن حضور افراد زیر ۱۶ سال در زندان) مورد تاکید طراحان زندان است عوض می شود و قهرمان متوجه می شود که هیچ نجات دهنده ای آن بیرون نیست و تغییر باید در درون انجام گیرد پس با دادن دسر به دخترک گرسنه تصمیم می گیرد این پیام را به نسل بعد از خودشان مخابره کند. دخترک حامل این پیام برای نسل های بعدی خواهد بود که نه ساکنین طبقات بالا مقصر هستند، نه ساکنین طبقات پائین، نه مدیریت و نه سیاست ها، مقصران اصلی فقط و فقط خود ما هستیم.
اکنون با راهی کردن دخترک ماجراجوئی دن کیشوت زمانه به پایان رسیده و او در زیرین ترین طبقه یا همان دنیای مردگان از سکو یا همان مرکبش پیاده می شود و به همراه خدمتکارش سانچو (تریماگاس) به عمق تاریکی می رود.