سینماسینما، حسین سلطانمحمدی*
فضای سینمای ایران، هر کاری بکنیم، باز هم انباشته از سیاستورزی و سیاسینمایی است. همان سینمایی که صاحبان قلم یا گویندگان گفتار آن، همیشه از تأثیرگذاری عمدتا منفی و اندکی مثبت سیاست، در آن قلم زده و سخن راندهاند. در جامعه سیاستزده و فاقد ساختار یکسان قانونی (شاید بهتر است بگوییم جامعهای انباشته از تعابیر متنوع از قانون و پرتأثیر از سلیقه)، طبیعی است که در هر رویداد ساده یا پیچیده اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و …، ردپایی از سیاست بجوییم و تمام انگشتان اشاره مسئولیت را به سوی سیاست بگیریم. داستان انتخاب فیلم برای دوره جدید جشنواره فیلم فجر یا ورود دوباره فیلم کوتاه به جشنواره یا ادغام فیلمهای اول در بخش سودای سیمرغ و مباحثی از این دست، هم از جمله این وقایع است که در اندک مدتی، واکنشهای بسیاری به پیش آورده است. نمیدانم این موارد را باید از محاسن جشنواره برشمرد یا معایبش که همیشه تغییرات آییننامهای دارد و محل مناقشه کلامی میشود، اما هر چه هست، باید با تأمل به آنها نگریست.
درباره این موضوع چند نکته بیان میشود:
۱ – جشنواره فیلم فجر را سازمان سینمایی به نمایندگی از دولت و در حالت کلی، به نمایندگی از ساختار حاکمیت سیاسی در جمهوری اسلامی برگزار میکند. بنابراین طبیعی است که در هر بخشی از ساختار اجرایی یا تصمیمات سینمایی آن، نگاه حاکمیتی بروز و جلوه داشته باشد. اما با این حال، دیدیم که با وجود یک چهره بظاهر غیرسینمایی، سایر افراد از زاویه مسئولیت و دیدگاه سینمایی برگزیده شدهاند. یعنی ما دکتر عماد افروغ را کنار بگذاریم، آقایان هاشمی، امید، حسین نژاد، کرمی (مدیر شبکه تماشا)، حجتالاسلام مرقاتی (که از سال ۱۳۹۲ جایگزین حجتالاسلام شهاب مرادی در شورای بازبینی فیلمهای سینمایی شده است) و خانم آبیار، را داریم که از افراد درگیر در امور فیلم و سینما هستند. طبیعی است با توجه به سبقه فعالیتی این افراد، از جهت آشنایی به حوزه عمومی قوانین و فضای فرهنگی و البته همه عوامل برونسازمانی دارای قدرت، خروجی آثار به صورت عمومی محافظهکارانه تلقی شود یا مصلحتاندیشانه یا شاید هم «خردورزانه». بنابراین، خیلی نمیتوان این افراد یا حتی در نگاه نهانی و پشتپردهای و حتی از زاوید «تئوری توطئه»، سازمان سینمایی و دولت را متهم به سانسور و حذف غیرعادلانه و … کرد. ظاهر ماجرا، سینمایی است و رسما اعلام شده که هیئت انتخاب تصمیم گرفته و مستقل نظر داده است. بنابراین برای رد این اظهارات، باید بینه دقیق داشته باشیم.
۲ – ورود مجدد بخش فیلم کوتاه به جشنواره، از مواردی است که بعضا بحث برانگیز شده است. به این موضوع باید از زاویه بالادستی نگاه کنیم. جشنواره فیلم فجر، بزرگترین و اصلیترین جشنواره جمهوری اسلامی برای حوزه فیلم و سینماست. بنابراین چرا نباید همه شکلهای فیلم را در آن نبینیم؟ داستانی و مستند در قطعهای بلند و نیمه بلند و کوتاه، میتوانند سهمی در این ماجرا داشته باشند. بودن یا نبودن بعضی از این اشکال تصویری در دورههایی از جشنواره، باید محل اشکال بزرگتری باشد تا بازگشت مجدد فیلم کوتاه. یادمان نرفته که جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان از فجر جدا و مستقل شد؛ یا حتی جشنواره برای آثار فیلمسازان زن و همچنین اشکال دیگر جشنوارههای موضوعی در مقاطعی از تاریخ جمهوری اسلامی. بنابراین جشنواره فیلم فجر به عنوان مادر همه جشنوارهها، میتواند فیلم کوتاه هم داشته باشد، حتی اگر در دوره اخیر، بازگشت این بخش به جشنواره با تغییر مدیر انجمن سینمای جوانان همراه شود و تا حدی امتیازی برای مدیر جدید قلمداد شود، یا حتی اگر نمایش فیلم کوتاه در جشنواره، فقط برای خود سازندگان این عرصه جذابیت داشته باشد؛ اما هرچه باشد، فیلم کوتاه و مستند هم صاحب سهم هستند در این رویداد بزرگ.
۳ – وجود حس تعلق به ایران در میان سینماگران است. به رغم هرگونه مباحث صوری درباره اپوزیسیوننمایی سینماگران، این واکنشها نسبت به حضور یا عدم حضور فیلمی در جشنواره فجر، بیانگر این حس ایرانی بودن است. اصرار شدید بعضی فیلمسازان و خود را واجد حق حضور در بخش مسابقه جشنواره دانستن، دلالتی بدیهی بر این موضوع است. این بیانگر این موضوع است که بتدریج ما شاهد این خواست و نیاز در سینمای ایران شدهایم که در فجر، دیده شویم و اگر به دلیل عدم انتخاب، از این عرصه فاصله داشته باشیم، بازخورد معنوی منفی برای فیلمساز دارد. یادمان نرفته که در مقاطعی، حضور در جشنواره، مجوزی برای حضور در عرصه اکران سال بعد بود و نوعی اجبار در شرکت دادن فیلم در فجر دیده میشد. اما در سالهای اخیر که این اجبار برداشته شده، اصرار همه فیلمسازان برای حضور در بخش رقابتی فجر، یعنی اعلام تعلق به ایران و جشنواره ایرانی. خوشبختانه امسال بجز برای فیلم خانم آیدا پناهنده، برای فیلم دیگری خبر نمایش اول در برلین و عدم نمایش در فجر را نخواندهایم و همه کسانی که فیلم ساختهاند، مصر بر دیده شدن هستند. این احساس تعلق به هویت ملی را نباید دست کم گرفت. حتی اگر فیلمسازی از ناراحتی دیده نشدن، بگوید دیگر در فجر شرکت نمیکنم یا فیلمساز دیگری به ترکیب ماهیتی هیأت انتخاب معترض شود که چرا باید از جایگاه نظارتی در این زمینه ورود میداشتند. یا حتی با وجود تقدیر عجیب و کم سابقه روزنامه کیهان از عملکرد هیأت انتخاب، شاهد اعترض تند گروه اصطلاحا ارزشی فیلم «امپراتور جهنم» به عدم انتخابشان باشیم که واکنش دقیق و فنی آقای ایوبی را درپی داشت.
۴ – در اینجا بیشتر به نوع واکنش ماهوی جناب آقای کیانوش عیاری میپردازم. ایشان در فیلمشان از کلاهگیس برای بازیگران زن در صحنههای داخلی استفاده کردهاند و نقلی از ایشان داشتیم که میدانستم پذیرفته نمیشود. اما با اینحال با تمسک به موضوع واقعنمایی و بیان خاطره از دوران ساخت مجموعه «روزگار قریب»، بر این روش پای فشردهاند. عدهای هم با استناد به نظریه فقها درباره استفاده از کلاهگیس سعی کردند به ایشان یا دستاندرکاران برای تصمیم بهتر نسبت به فیلم ایشان، کمک کرده باشند. اما موضوع، فاز دیگری دارد. داستان به استفاده از کلاهگیس برنمیگردد، بلکه بحث از این است که در عرف یا در شرع حاکم بر جامعه ما پس از انقلاب اسلامی، نشان دادن بانوان در خانه بدون پوشش و حتی با علم به اینکه کلاهگیس است، سابقه نداشته و برایش گویا منع شرعی داریم و شاید به همین دلیل بود که فارغ از بحث محتوایی فیلم، هیأت انتخاب یا سازمان جشنواره از اعلام نظر درباره آن پرهیز کرد و تصمیمگیری را به مراجع بالادستی سپرد. بدین ترتیب تلاش فردی این فیلمساز برای تغییر یکی از رویههای جاری در سینمای پس از انقلاب که زنان در هیچ تصویری نباید بدون پوشش باشند، تا اینجا ناکام مانده است و این در حالی است که خود سینماگر محترم ما میدانست منع استفاده از این شیوه را دارد. ما نسبت به دیدن تصویر بدون پوشش زنان در عکسها یا فیلمهای خانوادگی یا حتی فیلمهای سینمایی، احکام کاملی نزد مراجع داریم و تلاش دوستان برای تمسک به فتاوای مرتبط با کلاهگیس، نوعی خلط مبحث بود تا راهگشا. حتی پیش از تلاش جناب عیاری، ما تلاش احمدرضا درویش را در فیلم رستاخیز یا تلاش جناب میرباقری در مختارنامه را دیده بودیم که نسبت به تصویر چهره حضرت ابوالفضل(ع) در اثر تصویری چه واکنشهایی دیده بودند، که البته جناب میرباقری و مسئولان سیما واکنش را پذیرفته و تصویر را پوشاندند نظیر آنچه جناب فخیمزاده نسبت به تصویر امام رضا(ع) در سریالش انجام داده بود و جناب درویش همچنان در جستجوی معبری برای عبور دادن کامل فیلمش از راهرو نگرههای متفاوت مراجع است. اما تلاش اولیه و اقدام انفرادی جناب عیاری برای تغییر رویه جاری، با علم به وجود بحث ماهوی در این زمینه، تا اینجا به سرانجام نرسیده است. همچنانکه اقدام دستاندرکاران فیلم «امپراتور جهنم» در دلیلسازی برای پذیرش فیلمشان، با توجه به موضوعی مرتبط با نظام سعودی، پذیرفتنی نیست چون آنچه بر اثر واکنش نسبت به سفارت عربستان در تهران و پیامدهای سیاسی آن در حج و سایر موارد رخ داد، مورد تأیید مقامات بالای نظام و مراجع دینی نبود و طبیعی است در جشنوارهای که عنوان حاکمیتی بر آن قرار دارد، امکان اولیه حضور چنین فیلمی در زمانی که تلاش برای بهبود فضای سیاسی میان ایران و عربستان در حال انجام است غیرقابل تصور است، چه برسد به اینکه بخواهیم با واژگان سیاسی و ارزشی، بر حقانیت فیلم تأکید کنیم؛ البته اگر دلیل فنی و کیفی فیلمسازی بر رد این فیلم نبوده باشد.
* عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران