سینماسینما، آرش عنایتی
ولادیسلاو پاسیکوفسکی در فیلم «عواقب» به نمایش پیامدهای امروزین واقعهای تاریخی میپردازد که در گذشته اتفاق افتاده است، بی آنکه قصد بازنمایی یا بازسازی آن را در سر بپروراند. لیکن اشارهاش به آن حادثه، آنچنان موثر بوده که نمایش فیلماش در بخشهایی از لهستان ممنوع، بازیگرش تهدید به مرگ و موجبات اعتراض و تعرض افراطیون لهستانی میشود. فیلمی دربارهی نسلکشی یهودیان بدون نشان دادن حتی یک یهودی تا نمای پایانی. داستانی از دو برادر، یکی مهاجر و دیگری زخمی از تهاجم متعصبین. این دوئیت در ترسیم کشیشها، سالمندان و عناصر دیگر فیلم هم رخ نموده است. به بیان دیگر پاسیکوفسکی، این تضاد و تقابل دو قطب مختلف را، در جزییات دیگر داستان هم بسط میدهد تا شرح مبسوطی از پیامدهای کنشی تاریخی باشند. به این ترتیب از طریق دوربین دائما در تحرکاش، قاب بندیهای متاثر از دوگانگیها و عطفِ توجه به ثنویتهای متخاصم و متعارض به گونه ای متداوم و متزاید، سطح تعلیق داستاناش را از سطحی به سطح دیگر میلغزاند و پیش میبرد. از همین روست که اختلاف دو برادر نسبت به هم، به اتحاد آن دو و تقابلشان به مواجهه با تهاجم اهالی روستا بدل میشود. ژوزف برادر کوچکتر، با برداشتن سنگ قبرها از سنگ فرش خیابانها و خانهها، سنگِ بنایِ نبش قبرهایی را میگذارد که پرده از گناهی جمعی بر میدارند و به این شکل با همراهی برادرش در برابر همسایگانشان میایستد و به تاوان گناهان والدیناش، به صلیب میرود. فرانسیس نیز، که از تغییر جهان ناتوان است، تواناست در نیفزودن بر این خرابی ها. پس با رخصت و فرصت دادن به بازماندگان یهودی برای سوگواری (نمای پایانی) نقش التیام بخشی در تاریخ مردمان و سرزمیناش ایفا میکند. پاسیکوفسکی با پرهیز از تمهید فلاشبک و رجعت به گذشته، به عقبهی نفرت امروز، عاقبت جمع خانوادههای درگیر و عواقبِ کشتاری جمعی میپردازد که نه به دست نیروهای اساس، که به یاری همسایگان انجام شده است. همسایگانی که دست در دست هم جان میستانند و جنایتی سامان میدهند تا از غنائماش زندگیشان را سامان بخشند و از این راه، به نان و نوایی رسند. غافل از این که مجازاتاش را آیندگان خواهند پرداخت و مکافاتاش را بازماندگان خواهند برد. بذر نفرتی که در لهستان می کارند حاصل عمر فرزندانشان را در ینگه دنیا درو خواهد کرد. اشارات فرانسیس به نحوهی ادارهی امور در شیکاگو به دست یهودیان و توالی مسافرتاش با هواپیما و اتوبوس و … برای رسیدن به زادگاهاش در واقع اشارتی به پرت بودن خانهی پدریاش در قیاس با کلان شهری به نام شیکاگو است تا کوری و پوچی چشم و دست متعصبین را نشان دهد. از سوی دیگر، گشودن گور جمعی در زیر رگبار باران در تقابل با آتش سوزی نخستین و دیدنِ آتش سوزی مزرعه، بر شفاعت و طهارت فرزندان و استمرار شقاوت اشقیا اشاره دارد.