سینماسینما، معین محبعلیان
هرمنوتیک از لحاظ ETYMOLOGY از واژه هرمس به خدای پیغام گرفته شده است. او را با جهان سمبلیک و آوا و واژگان کاری نیست. دوست دارد سر از کار نظریهها در بیاورد. درام و نمایشنامه و فیلمنامه استخواندار همیشه میدان را برای جولان این مقوله باز کرده است. احساس میکنم لایههای زیرین معنایی SEMANTIC LAYERS در نمایشنامه و فیلمنامه و تعبیرات شخصی خواننده از متن SELF INTERPRETATION امکان وجودی این مساله را زیر ذرهبین قرار میدهد.
اما مساله هرمنوتیک در ترجمه متون نمایشی و مجموعا سینما-تئاتر دیگر موضوعی است. بر طبق دادههای علمی و گفته شنیدههای مستند، جنبش هرمنوتیکی در ترجمه پیرامون گفتمان چهار لایه است. اعتماد، رسوخ، ترکیب و بازگردانی. (رجوع شود به فصلنامه مترجم پاییز ۱۳۸۰)
مترجم در نگاه اول باید به هر آنچه نویسنده بر روی کاغذ آورده و ارتباطات معنایی دیالوگها تن دهد. در گام بعدی که به آن واژهکشی یا معناکشی نیز اطلاق میشود بر مترجم است که در کنه مغز نویسنده پل زده، معنای دیالوگها و پلات درام را استخراج کند. در مرحله ترکیب، جابجایی ساخت و پس و پیش کردن جملهها که بنده به آن پایهبندی دیالوگ میگویم مرحلهای است که ترتیب و تغییر صورت نوشتاری دیالوگها در ابتدا در ذهن مترجم به وقوع میپیوندد و سپس باید دل را یکدل کرده به روی کاغذ بیاورد و در مرحله آخر هم تازه کارش آغاز میشود. مرحلهای که اگر کمی پا پس بکشد و خستگی را در کارش دخیل کند فاتحه نویسنده، فیلمنامه، نمایشنامه و … را با هم میخواند. باور کنید کار بسیار دشواری است. نثر روان و البته دراماتیک، همسویی و حرکت کردن عجیب و غریب با نویسنده، تازه همه مشکلات نحوی، معنایی، ادراکی، کم و کاستیهای فرهنگی به کنار، اصول دیالوگنویسی، گرهگشایی و هزار پیچ و خم را ضمیمه داستان کنید. حال بنده پس از این چهار مرحله به پشتوانه تجربههای شخصی در ترجمه متون نمایشی و مقالات مرتبط رکن پنجم و البته مهجوری به آن اضافه میکنم و نام ذات اکت نمایشی (توضیح صحنه در فیلمنامه و نمایشنامه) و ترجمه از اکت به سوی دیالوگ را برایش برمیگزینم. ترجمه نمایشنامه و فیلمنامه با توضیح صحنه و توضیح سکانس شروع میشود. قالب بسیار مهمی که متاسفانه اکثر مترجمان تازه کار از کنارش میگذرند و تصور میکنیم که اکت فقط چند عدد خط و خطوطی فضایی مکانی است که بسان مقرنسهای شبستانی است که مقدمات ورودمان را به تالار نمایش فراهم میکند. در حالی که نمیدانیم او همان صاحب خانه است که برای پای گذاشتن به حریم نمایشیاش در ابتدا باید قفلش را باز کرد. درک درست از فضا و زمان اکت در این رکن حائز اهمیت است. مسلما اگر مترجم در حین خواندن اکت نمایشی قبل از ترجمه صندلی سمت راست صحنه و در منتهی الیه چپ را در ذهنش جابجا ببیند این معکوس بینی رد پایش تا آخر اثر دیده میشود. نمایشنامه و فیلمنامه منسجم امکان بازگشت و جبران خطا را در کشاکش متن به مترجم نخواهد داد. چون در جانش مهندسی فضا نهفته است. نکته دیگر چرخش زبان مترجم از اکت به دیالوگ است که بعضا با رجیسترهای رسمی به محاورهای یا کتابتی به گفتاری تغییر میکند. مترجم تازه کار روانش زیر بار این تغییر فضا بهم میریزد و باید بیاموزد تا ذهنش را خط کشی کند.