سینماسینما، زهرا مشتاق
هنرمندان، کنشگران اجتماعی یا سیاسی نیستند. اما جامعه از آنها انتظار دارد، به دلیل دیده شدن از تریبونهای رسمی، صدای مردم کشور خود باشند.
افراد شناخته شده اعم از ورزشکاران و هنرمندان رشتههای مختلف، به دلیل جایگاه و موقعیت برتری که دارند، مورد توجه عموم هستند. چه سیاستمداران و چه مسئولان رده بالا و تصمیم گیرنده، به دلیل همین جایگاه آنهاست که میتواند به شکل ویژهای به خواستههای آنها توجه کند. این بستگی به میزان درک، آگاهی و مسئولیتپذیری آن هنرمند دارد، که از بستری که در اختیار دارد، چگونه و تا چه اندازه اثربخش استفاده کند. ممکن است هنرمندی از این قدرت، در جهت منافع فردی سود برد، اما هنرمندی دیگر، از این بستر، برای امری جمعی و در راستای کمک به مردم خود و در امور مختلف سود جوید. نامه سرگشاده و اخیر پرویز پرستویی بازیگر شناخته شده ایرانی و نیز تلاش هدیه تهرانی برای نجات میانکاله، دو نمونه بارز از کنشگری مدنی دو چهره شناخته شده در حوزه سینما است. در عرصه ورزش نیز کسانی چون علی دایی و وریا غفوری هستند که با پرسشگری خود سعی در ایجاد احترام برای مردم ایران و مطالبهگری مستقیم از مسئولان برای بهبود شرایط مردم دارند. این رفتارها در عمل، برای مردمی که در انواع تنگناهای اقتصادی و اجتماعی و انواع مصیبتهای کوچک و بزرگ دست و پا میزنند، نقطهای روشن برای ایجاد انگیزه و امیدواری برای شنیده شدن و چه بسا دسترسی به خواستههای به حق خود است. مردم از سلبریتیها انتظار حمایت دارند، چون خود را در بزرگ شدن آنها سهیم میدانند. چون روح جمعی و حمایتگر مردم جامعه از چنین افرادی موجب مشهور شدن آنها شده است و گویا این یک معاهده نانوشته فرهنگی است. گرچه هنرمند قائم به تلاشهای فردی خود برای رسیدن به حداعلای موفقیت است، اما نمیتوان کارکرد و پشتیبانی هواداران و نیز کلیت اجتماع را در شاخص سازی آنها نادیده گرفت. هنر آنها هنگامی دیده میشود که مخاطبانی برای تماشا و شنیدن وجود داشته باشد. از همین روست که وقتی نمایندگانی از ایران، با حضوری چشمگیر، در جشنواره مهم و معتبری چون کن، حضور مییابند، انتظارشان این است که حداقل درباره آخرین اندوه تحمیل شده بر جامعه سخنی بگویند. گفته آنها لزوما ممکن است هیچ نتیجه عملی هم نداشته باشد. اما التیامی بر روح دردمند مردمی است که چشم به آنها دوختهاند. این گام میتوانست حتی یک بازوبند سیاه باشد. میتوانست یک تسلیت و تقاضای مجازات برای مسببین این فاجعه و بیان آن از یک تریبون رسمی باشد. مساله آن است که هر چقدر فرد سلبریتی مشهورتر باشد، از امنیت بیشتری برخوردار است و میتواند ضمن حفظ چارچوبها، صدای رساتری برای مردم کشورش باشد. از همین منظر است که جامعه از افراد مشهور خود حمایت میخواهد. از آنها میخواهد صدا و تصویر آنها باشد. و این هنر هنرمند است که چگونه چنین خواستهای را به مدنیترین شکل ممکن و در چارچوبهای تعریف شده و با وجود تمام محدودیتها عملی سازد. وگرنه چه کسی است که از موفقیت کشورش در هر رشتهای شادمان نشود. هر فرد ایرانی که بر فرش قرمز هر جشنوارهای قدم بگذارد، غریو شادی مردم دردمندی است که جز سرافرازی ایران و ایرانی هیچ خواسته دیگری ندارد.
تنها نکتهای که به نظر میرسد، اشاره به آن میتواند قابل تامل باشد، پوشش سلبریتیهاست. این موضوع بخصوص درباره زنان بازیگر بسیار مهم و قابل تامل است. در همین جشنوارهای که اینک در حال برگزاری است، بانوان ایرانی لباسهایی پوشیدهاند که چندان زیبا به نظر نمیرسد. البته که پوشش امری کاملا شخصی و سلیقهای است. اما در این چند روز لباسهایی دیده شد که برای بسیاری از مخاطبان این سوال ایجاد شد که آیا آنها مشاوری در این زمینه ندارند؟ در حالی که در نقاطی از ایران و بخصوص در سیستان و بلوچستان، زنان سوزندوز به خلق زیباترین سوزندوزیها میپردازند، چرا در پوشش سلبریتیهای حاضر بر فرش قرمزهای دنیا، این لباسها دیده نمیشود؟ درست مثل معماری شهری ما، که تقریبا هیچ نشانی از معماریهای زیبا و شناسنامهدار ایرانی به چشم نمیخورد. من یکی از این خانمها را که با لباسی پرطمطراق بر فرش قرمز ظاهر شد، در یک لباس سنتی با حاشیه سوزندوزی تصور کردم و فکر کردم چقدر میتوانست خیره کننده باشد و بدرخشد.