سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
نمایش «پایینِ گذر سقّاخانه»، نوشتهی اکبر رادی، به کارگردانی: رضا بهرامی
تالار سنگلج در شهریور ماه امسال، شاهد نمایش یکی دیگر از آثار نمایشی زنده یاد اکبر رادی با عنوان «پایینِ گذر سقاخانه» (۱۳۸۴) بوده است. تماشای این نمایش، فرصت تازهای فراهم آورد تا بار دیگر با قرار گرفتن در حال و هوای یک فضای سنّتی، در پایین گذر سقاخانه، به آدمهای روزگار سپری شده، با خُلق و خوها و زبان و بیان خاص آنها، دیداری تازه داشته باشیم. همچنان که از فضاسازی و صحنه پردازی آن بر میآید، داستان این نمایش در یکی از محلههای قدیمی تهران میگذرد که با حضور محوری دو قهرمان کشتی (طاهر و فری) شاهد رقابتها و رویارویی آنان با یکدیگر هستیم. وجود پریناز -دختر یکی از بزرگان محل به اسم حاجی میناچی- به عنوان عامل مهم ایجاد انگیزه برای رویارویی و ایجاد کشمکش میان دو شخصیت محوری قصه، آتش این رقابت و رویارویی را شعلهورتر میکند و در واقع بُنمایهی اصلی رقابت این دو نفر و ایجاد کشمکش میان این دو شخصیت محوری میشود. برنده شدن طاهر ( بهروز پناهنده) در مسابقهی قهرمانی کشتی و دریافت جام و مدال قهرمانی، آن هم در حالی که فری (کهبُد تاراج) به دلیل مصدومیت، موفق به حضور در مسابقات قهرمانی نمیشود، برای فری به چالشی جدی بدل میشود. به ویژه که او درحالی خاطرخواه پریناز (شادی ضیایی) است که پریناز، سخت دلباختهی طاهر است.
فضاسازیهای انجام شده از سوی کارگردان نمایش، با استفاده از تمهیدات لازم در صحنه پردازی و به کارگیری چند نماد و نشانهی آشنا از فضاهایی چون سقاخانه و معماری سنتی گذرگاه زیر بازارچه و… به گونهای است که نتیجهی کار را در مسیر اجرای یک نمایش با درونمایهای عاشقانه، بسیار «واقع نما» جلوه میدهد و تماشاگر نمایش نیز با پذیرش واقعنمایی صحنهها، کلیت اثر را باورپذیر میپندارد.به ویژه که نمایشنامهنویس، در کار ظریف در هم آمیختنِ یک مضمون عاشقانه با باورهایی از جنس اعتقادات باورمندان شیعه در کنار برخی مسایل مربوط به زندگی و روابط اقتصادی -اجتماعی آدمهای بازاری، بسیار دقیق و موفق عمل کرده است.
یکی از ویژگیهای یگانهی اکبر رادی در مجموعهی نمایشنامههایی که به نگارش درآورده است، چیرگی و تسلط او در نگاشتن گفتوگوهای آمیخته به کنایهها و اشارهها و تمثیلهای بیشمار از زبان شخصیتها و آدمهایی از قشرها و طبقههای مختلف اجتماعی ماست. از کشاورز گرفته تا معلم و وکیل و دکتر و ارباب و رعیت و آدمهای کوچه و بازار، همه و همه در نمایشنامههای او در جای درست خود قرار دارند و زبان و گفت و گوهایشان به دور از هرگونه آرایهی ساختگی و تصنعی، برای نمایش دوستان، طبیعی و دلنشین به نظر میرسد. اگرچه بیشتر نمایشنامههای او از منظر سبکشناختی از جنس واقعگرایی انتقادی (critical realism) به نظر میرسند، با این همه، سبک نمایشنامهنویسی او را نمی توان تنها به این گونهی خاص محدود کرد.
رضا بهرامی طراح و کارگردان این نمایش در برگردان چنین نمایشی – در اجرا- با شناخت مناسبی که از فضای بازار و پایین شهر داشته است، آشکارا کوشیده است تا به همین سبک واقعگرایی انتقادی، وفادار بماند. رادی در قالب شخصیتهای محوری چنین اثری، با آدمهای زیر بازارچه و به اصطلاح پایین شهری همراه میشود و اجرای مناسب نمایش به تماشاگر چنین نمایشی نیز این فرصت را میدهد که بتواند به آدمهای نمایش به خوبی نزدیک شود و در بزنگاههای حساس، با شخصیتهای آن همدلی کند. هرچند نباید این واقعیت روشن را انکار کرد که درک فضای چنین نمایشی، برای همهی مخاطبان – به ویژه کسانی که آشنایی چندانی با زبان و فرهنگ اجتماعی آدمهای منتسب به پایین شهر نداشته باشند– به راستی چندان آسان نیست. به بیان دیگر، تنها کسانی بیشتر از دیگران میتوانند به حال و هوای چنین نمایشی نزدیک شوند که با فضاهایی چون سقا خانه، قهوه خانه و آیینها و مراسم ویژهی محرم و عزاداری و… آشنایی نزدیکی داشته باشند.
در مجموع اجرای چنین نمایشی را به ویژه با توجه به بازیهای در خور اعتنای دو سه بازیگر محوری آن، طراحی و کارگردانی کم نقص و همچنین در استفاده از آهنگسازی و طراحی مناسب و به کارگیری ساز کمانچه و تناسب آن در فضاسازی های سنّتی نمایش (به سرپرستی محمدرضا نریمانی) و با خوانندگی و اجرای زندهی علیرضا درویش را باید اجرایی موفق و منطبق با حال و هوای متن اصلی چنین نمایشنامهای به حساب آورد. بخصوص که کشته شدن طاهر، صد البته نه به دست فری به عنوان رقیب اصلی وی، بلکه به دست امیر (امیر عدلپرور) آن هم از پشت سر و به شیوهای ناجوانمردانه (به مصداق از پشت خنجر زدن!) فضایی بسیار تاثیر گذار در اجرای این نمایش پدید آورده است… و صد البته، هنوز جای آن دارد که با توجه به روشن شدن ماجرای درگیری دو شخصیت محوری نمایش و چالش اصلی میان آن دو، برای تماشاگران نمایش، از برخی آمد و شدها و حتی گفت و گوهای تکراری آدمهای اصلی نمایش در کنار سقاخانه، کم کرد و برای پیشگیری از ملال آور شدن نمایش، بین ۵ تا ۱۰ دقیقه از زمان اجرای آن کاست تا با نمایشی منسجمتر و گرم و گیراتر رو به رو باشیم.