سینماسینما، محیا رضایی کلانتری
رضا میرکریمی از آن دسته کارگردانهایی است که اگر آثار قبلیاش را دیده باشید، دستتان میآید بعد از این هم قرار است چه سبک روایتی روی پرده منتظرتان باشد. اساسا هیجان، تعلیق و افت و خیز در سینمای او جایگاه ویژهای ندارند و کارگردان بنا دارد قصهای یک خطی را در فضایی کم گِره پیش ببرد. چه زمانی که شخصیتهایش در فضای مذهبی شکل میگرفتند چه پس از آن که قصههای خانوادگی و عاشقانههایش را در دل آرامش روزمره آدمهای کاملا معمولی توصیف میکند. بنابراین از اینجا به بعد، قضاوت درباره سینمای میرکریمی کاملا سلیقهای است.
فیلم «نگهبان شب» تازهترین اثر او که در چهلمین جشنواره فیلم فجر اکران شد نیز در چارچوب همان قاعده به اجرا درآمده است. خوش ذاتی شخصیت اول داستان ته قصه را لو میدهد. حتی آنجا که قرار است ساده دلی رسول کار دستش دهد؛ گویا کارگردان وساطت میکند و جلویش را میگیرد. میرکریمی در این اثر به هیچ عنوان بَدمن ندارد و این نه فقط خلاف جریان روایی که اساسا خلاف واقعیات زندگی است. حتی در نتیجه سکانسی که جمعی از فرهنگیان به دنبال احقاق حق خود هستند، فیلمساز نمیخواهد مقصر را گناهکار نشان دهد و صرفا به پس زمینه فیلم که در بستر روزهای انتخابات پر از شعار میافتد، بسنده میکند.
جدا از دو وجهی بودن سلیقهای؛ رعایت یک قاعده در «نگهبان شب» و آثار پیشین میرکریمی همیشه قابل دفاع بوده و آن هم بازی گرفتن به اندازه از کاراکترهاست. نقشها به درستی سر جای خودشان ایفا میشوند. تغییر حالتی که در طول فیلم شخصیت دایی با بازی علی اکبر اصانلو دچارش میشود باورپذیر است. تورج الوند اگر چه برای اولین بار است او را در نقش اول سینمایی بلند میبینیم، اما از عهده نقش جوان ساده دلی که افسارش به راحتی دست هر کس میافتد برآمده و بسیار ملموس بازی میکند. گویی که همه اطرافمان یکی از این آدمها داریم. (میرکریمی در این میان نقبی هم به «اعتقادات» میزند و همچنان این مهم را سرنوشتساز میداند.)
لاله مرزبان اگر چه پیش از این هم در آثار نمایشی ظاهر شده اما این بار خود را با قابلیتی متفاوت معرفی میکند. در نقش دختری کمشنوا نه فقط نوع حرف زدن که رعایت لهجه ترکی در همین شکل گفتار، جالب توجه است. ترسیم موقعیتهای این دو کاراکتر در دل داستان و شیوه کارگردانی در «نگهبان شب» این امکان را به بازیگران داده تا خودشان را در زیرپوستیترین اجرای ممکن به چالش بکشند. اتفاقی که در شخصیتهای دیگری مثل نقش محسن کیایی خیلی مشاهده نمیشود. کیایی بیشتر پیشبرنده قصه رسول است تا موقعیتساز. حتی آنجا که میتواند به تعلیق داستان کمک کند، به خواست نویسنده و کارگردان عقب مینشیند تا به ریتم آرام اثر لطمهای وارد نشود.
به طور کلی قصه تازهترین اثر میرکریمی در همان نیمه اول فیلم تعریف میشود و لو میرود. نیمه دوم صرفا فرصتی است تا بازیگران با نقش دست و پنجه نرم کنند و به تجربه حضور در یک تیم حرفهای قوام ببخشند. «نگهبان شب» ابدا فیلم بدی نیست. اندازههایش را میداند. حرفش مشخص است. حال خوبی دارد. برعکس غالب فیلمهای راوی طبقه فرودست جامعه؛ چرک نیست و انسانیت را همانطور که هست، نشان میدهد. هر چند که در واقعیت زندگی نمونهاش را هر روز کمتر میبینیم. در بدترین شرایط هم دنبال هیاهو نیست. به همین جهت میتوان آن را روایتی خنثی اما انسانی توصیف کرد.