«تمشک توکای سیاه»؛ پرواز در میان محدودیت‌ها و رهایی از قفس

سینماسینما، مسعود ارجمندفر

سینما، در بهترین حالت خود، نه تنها سرگرمی که دریچه‌ای است به سوی درک عمیق‌تر انسان و جهان پیرامونش.

«تمشک توکای سیاه» ( (Blackbird Blackbird Blackberryیک درام گرجستانی، ساخته النا ناوریا، اثری است که با ظرافت و آرامش خاص خود، مخاطب را به سفری درونی دعوت می‌کند. این فیلم روایتی عمیق و انسانی از اتِرو، زنی میانسال در آستانه تحولی شگرف را به تصویر می‌کشد. این فیلم که اولین بار در بخش دو هفته کارگردانان جشنواره کن به نمایش درآمد و سپس در جشنواره‌هایی چون کارلووی واری و سارایوو جوایزی کسب کرد، به خوبی توانست توجه منتقدان را به خود جلب کند. در این نوشتار سعی می‌کنم این فیلم را  که تلاشی است برای به تصویر کشیدن رهایی از قفس‌های پیدا و پنهان زندگی، حتی در میان محدودیت‌ها، با نگاهی جامع، هم با توجه به نقاط قوت  و هم  چالش‌‌ها، مورد بررسی قرار دهم.

 

روایت و ساختار: آرامشی که هم فرصت است و هم چالش

Blackbird Blackbird Blackberry با ریتمی آرام و حتی کند، مخاطب را به آرامی به دنیای درونی اِتِرو می‌کشاند. این انتخاب روایی، دو روی یک سکه است: از یک سو، این آرامش به کارگردان اجازه می‌دهد تا با ظرافت بی‌نظیری، به ریزترین لحظات زندگی روزمره و حس عمیق تنهایی اِتِرو بپردازد. هر نگاه، هر حرکت، و هر سکوت او، داستانی را روایت می‌کند که در هیاهوی زندگی مدرن، کمتر شنیده می‌شود. این ریتم، شبیه به معماریِ یک خانه قدیمی است که هر آجرش، داستانی از گذشته را در خود نهفته دارد و فضایی برای تأمل در جزئیات فراهم می‌آورد. اما از سوی دیگر، باید پذیرفت که این ریتم کند، می‌تواند برای برخی از تماشاگران که به دنبال هیجان و داستان‌های پرتحرک هستند، کمی چالش‌برانگیز باشد و ارتباطشان را با فیلم کاهش دهد. این کندی، گاهی به رخوت می‌انجامد و از ایجاد کشش دراماتیک کافی باز می‌ماند. با این حال، برای مخاطب صبور، این انتخاب، نه یک ضعف، که یک انتخاب هنرمندانه است؛ انتخابی که به فیلم فضایی برای تأمل و درنگ می‌بخشد و آن را از یک روایت صرف، به یک تجربه روانشناختی تبدیل می‌کند؛ تجربه‌ای که ما را به درون خودمان می‌برد و با تنهایی‌هایمان روبرو می‌کند. اینجاست که معماریِ داستان، با وجود سادگی ظاهری، به یک بنای منظم و تأمل‌برانگیز تبدیل می‌شود که دعوت به کشف لایه‌های پنهان می‌کند.

 

شخصیت و بازیگری: درخشش فردی و چالش‌های تحول

نقطه قوت اصلی Blackbird Blackbird Blackberry، بی‌شک بازی درخشان اِکا چاوچلشویلی در نقش اِتِرو است. او نه تنها یک نقش را بازی می‌کند، بلکه با تمام وجودش در کالبد این زن تنها حل می‌شود. بازی او، طبیعی و زیرپوستی است؛ آنقدر که پیچیدگی‌ها و احساسات درونی اِتِرو را بدون نیاز به دیالوگ‌های پیچیده، تنها با یک نگاه، یک حرکت ظریف دست، یا حتی یک سکوت پرمعنا، به تصویر می‌کشد. او معماریِ روح اِتِرو را با تمام جزئیاتش، با تمام ترک‌ها و شکاف‌هایش، پیش روی ما می‌گذارد. این می تواند یک درس در بازیگری باشد؛ اینکه چگونه یک هنرمند می‌تواند با حداقل‌ها، حداکثر تأثیر را بگذارد و بار سنگین روایت را به دوش بکشد.

با این حال، باید اذعان داشت که تحول شخصیت اِتِرو در طول فیلم، اگرچه باورپذیر و منطقی است، اما به اندازه کافی دراماتیک نیست که بتواند مخاطب را به اوج هیجان برساند یا پایانی قاطع و تأثیرگذار رقم بزند. این تحول، بیشتر شبیه به یک تغییر تدریجی در معماریِ درونی یک بنای تاریخی است تا یک دگرگونی ناگهانی فضا در معماری مدرن. این رویکرد، گاهی باعث می‌شود که پایان فیلم، برای برخی کمی گنگ و بی‌نتیجه به نظر برسد. اما برای مخاطبانی که به دنبال تغییرات ظریف و واقع‌گرایانه هستند، این عدم دراماتیک بودن، خود بخشی از واقعیت زندگی است؛ زندگی‌ای که در آن، تغییرات بزرگ، اغلب در سکوت و آرامش رخ می‌دهند، نه در هیاهو و انفجار. اینجاست که بازیگر، در چارچوب یک کارگردانی محتاط، تمام پتانسیل خود را به نمایش می‌گذارد و شخصیت را از قفس تکرار و روزمرگی رها می‌کند.

 

نمادشناسی و کارگردانی: زبان پنهان و نگاهی محتاطانه

یکی از جنبه‌های قابل توجه فیلم استفاده هوشمندانه و ظریف از نمادهاست. فیلم با زبان اشیاء با ما سخن می‌گوید و لایه‌های پنهانی از معنا را آشکار می‌کند. توت سیاه، بیش از یک میوه ساده، نمادی از بلوغ و تلخی‌های زندگی است؛ شیرینی که با ترشی و گس بودن همراه است، درست مثل تجربه‌های زندگی اِتِرو. خانه و باغ او نیز، نه فقط یک مکان فیزیکی، بلکه نمایانگر دنیای درونی او هستند؛ پناهگاهی که هم او را در خود جای داده و هم او را به دام انداخته است. همچنین رنگ آبی در  پیراهن آبی، که به عنوان نمادی از هویت و آزادی به کار برده شده است؛ در ابتدا شاید در پس‌زمینه محو شده باشد، اما به تدریج پررنگ‌تر می‌شود و نوید رهایی می‌دهد. این استفاده هوشمندانه از نمادها، لایه‌های جدیدی به فیلم می‌افزاید و آن را از یک داستان ساده فراتر می‌برد.

اما در مورد کارگردانی النا ناوریا، باید گفت که هرچند دقیق و با وسواس است، گاهی بیش از حد محتاط به نظر می‌رسد. گویی از شکستن مرزها و ریسک کردن پرهیز می‌کند. این احتیاط، شاید به فیلم یک حس آرامش و ثبات می‌دهد و از اغراق جلوگیری می‌کند، اما در عین حال، از پتانسیل آن برای ایجاد شوک و غافلگیری یا بیان شخصی و منحصر به فرد می‌کاهد. این شبیه به معماریِ یک بنای زیباست که از ترس فرو ریختن، هرگز به اوج ارتفاع خود نمی‌رسد، اما در همین احتیاط نیز، زیبایی خاصی نهفته است؛ زیبایی‌ای که در جزئیات و ظرافت‌ها خود را نشان می‌دهد و به فیلم یک حس یکپارچگی و هماهنگی می‌بخشد.

 

موضوع و پیام فیلم: فمینیسم آرام و چالش‌های اجتماعی

Blackbird Blackbird Blackberry را می‌توان یک فیلم فمینیستی آرام نامید؛ آرام، اما با پیام‌هایی عمیق. این فیلم به ظرافت به مسائل زنان میانسال، تنهایی، تمایلات جنسی و هویت فردی می‌پردازد. در دنیایی که اغلب، زنان پس از سنین خاصی از دایره توجه خارج می‌شوند، این فیلم به زیبایی نشان می‌دهد که چگونه یک زن می‌تواند در سنین بالاتر نیز به دنبال شادی، هویت و حتی کشف دوباره تمایلات جنسی خود باشد. این یک پیام قدرتمند روانشناختی است؛ اینکه زندگی، با تمام فراز و نشیب‌هایش، هرگز از حرکت نمی‌ایستد و هر سنی، فرصتی برای کشف و تجربه است.

با این حال، در بررسی رابطه اِتِرو با جامعه، فیلم کمی سطحی عمل می‌کند. بیشتر بر انزوای او تمرکز دارد تا تأثیر واقعی جامعه بر زندگی‌اش. گویی جامعه، تنها یک پس‌زمینه محو برای داستان اوست، نه یک نیروی فعال. این رویکرد، شاید یک انتخاب آگاهانه بوده تا تمرکز بر دنیای درونی اِتِرو حفظ شود، اما از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، می‌توانست عمیق‌تر به این تعاملات بپردازد. با این حال، فیلم به خوبی نشان می‌دهد که چگونه ساختارهای اجتماعی، حتی در سکوت و انزوا، می‌توانند بر معماریِ روانی یک فرد تأثیر بگذارند و او را به سمت انتخاب‌های جدید سوق دهند.

 

معماری و طراحی صحنه: بازتابی از درون و چالش‌های قاب‌بندی

در Blackbird Blackbird Blackberry، معماری و طراحی صحنه، نقش مهمی در انتقال حس انزوا و دنیای درونی اِتِرو ایفا می‌کنند. فضاهای بسته و محصور، همراه با نور کم و سایه‌های عمیق، حس خفگی و جدایی را به خوبی منتقل می‌کنند. خانه اِتِرو، نه فقط یک سرپناه، بلکه به نوعی بازتابی از وضعیت روانی اوست؛ مکانی که هم او را در خود جای داده و هم او را به دام انداخته است و به طرز مؤثری، ارتباط میان محیط فیزیکی و روان انسان را به تصویر می‌کشد.

رنگ‌های سرد و خنثی، به همراه بافت‌های سخت، احساس یأس و جدایی را تقویت می‌کنند و به فضاسازی کلی فیلم کمک می‌کنند. چیدمان مبلمان و اشیاء به گونه‌ای است که شخصیت در آن احساس غریبی و جدایی می‌کند، و این حس به طرز ماهرانه‌ای به تماشاگر منتقل می‌شود. این فیلم به ما نشان می‌دهد که چگونه معماری در فیلم، می‌تواند نه تنها فضایی برای زندگی، بلکه فضایی برای بازتاب عمیق‌ترین احساسات انسانی باشد؛ فضایی که در آن، دیوارها، پنجره‌ها و حتی سایه‌ها، همگی در خدمت روایت یک داستان روانشناختی قرار می‌گیرند. این یک توجه دادن تماشاچی  به روانشناسی فضاست است؛ اینکه چگونه فضای زندگی ما، بازتابی از روح و روان ماست.

با این حال، گاهی اوقات رویکرد کارگردان در قاب‌بندی و طراحی صحنه، بیش از حد کارکردی و قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسد. در حالی که این انتخاب‌ها به وضوح حس انزوا را منتقل می‌کنند، اما از نظر هنری، ممکن است فاقد جسارت و نوآوری باشند. گویی کارگردان، تنها به اجرای الفبای طراحی صحنه بسنده کرده و از هرگونه بیان شخصی یا خلاقیت در کمپوزیسیون پرهیز کرده است. این رویکرد، در برخی لحظات، از پویایی بصری فیلم می‌کاهد و فرصت خلق یک تجربه بصری ماندگارتر را از دست می‌دهد. اما در مجموع، این عناصر بصری به خوبی در خدمت روایت قرار گرفته‌اند و به درک عمیق‌تر دنیای اِتِرو کمک می‌کنند.

 

نتیجه‌گیری: توازنی میان هنر و واقعیت

در نهایت،Blackbird Blackbird Blackberry  فیلمی است که نیاز به صبر و آرامش دارد؛ نه فقط برای تماشا کردن، که برای درک. این فیلم، یک دعوت است به مکث در هیاهوی زندگی، به تأمل در جزئیات و به غرق شدن در دنیای درونی یک زن. نقاط قوت آن، در بازیگری برجسته اِکا چاوچلشویلی، نمادشناسی ظریف و رویکرد صادقانه به موضوعاتی چون تنهایی، هویت و تمایلات جنسی نهفته است. اینها ستون‌های محکمی هستند که معماریِ این اثر هنری را شکل می‌دهند. اما این نقاط قوت، با ریتم کند، تحول کم‌رنگ شخصیت و رویکرد محتاطانه کارگردان در استفاده از نمادها و به خصوص در طراحی صحنه و قاب‌بندی، تعدیل می‌شوند. این تعدیل، نه به معنای ضعف مطلق، که به معنای یک انتخاب هنری است؛ انتخابی که شاید برای همه جذاب نباشد، اما برای کسانی که به دنبال آثار هنری عمیق و تأمل‌برانگیز هستند، تجربه‌ای بی‌نظیر است. Blackbird Blackbird Blackberry، بیش از یک فیلم، یک دعوت به  پرواز است؛ پروازی آرام و بی‌صدا در آسمان روح انسان، که در نهایت، ما را به خودمان نزدیک‌تر کند. این فیلم، به ما یادآوری می‌کند که گاهی اوقات، برای دیدن زیبایی‌های پنهان زندگی، باید آرام گرفت و با چشمان دل نگریست، و در عین حال، به محدودیت‌ها و انتخاب‌های هنری سازندگان نیز احترام گذاشت.

 

 

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 211203 و در روز پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۴ ساعت 10:50:32
2025 copyright.