ساسان گلفر – انتخاب موومان اول سونات پیانو در دو مینور، اپوس ۱۳ بتهوون بهعنوان مقدمه فیلم «خماری»-محصول ۱۳۹۴ ایران به کارگردانی داریوش غذبانی – انتظار رویارو شدن با وقایع بیش از حد تلخ و تیره و تاری را در تماشاگر پدید میآورد.
به گزارش سینماسینما٬ این حس خصوصا برای تماشاگر آشنا با موسیقی که میداند سونات شماره ۸ بتهوون نام دیگر «پاتتیک» به معنی «حزنآور» را نیز بر خود دارد، تشدید میشود و شنیدن مقدمه کُند و باوقار دارای ضرباهنگ نقطهدار کشیده-کوتاه متناوب آن انتظار مضاعفی در او ایجاد میکند. متاسفانه یا خوشبختانه، طولی نمیکشد که این حس از میان میرود.
تصمیم فرهاد توحیدی فیلمنامهنویس برای آنکه نوعی کمدی باوقار را جایگزین شرایطی ماهیتا تراژیک و اغلب توأم با پیامدهایی تلخ کند و رویکرد کارگردان که به این تصمیم فیلمنامهنویس توانا و کارکشتهاش وفادار میماند، برای تماشاگر خسته از دیدن این همه تلخی در دنیای واقعی و بر پرده سینما، تسکینبخش است و خوشبختانه جواب میدهد. اما متاسفانه بهنظر میرسد عامل دیگری نیز وجود دارد که علاوه بر این حس تراژیک، حس کمدی اثر و بهطور کلی روال داستان را مختل میکند. این عامل که گویی از بیرون به اثر تحمیل میشود و ملاحظاتی دیگر را جانشین تلاش فیلمنامهنویس و کارگردان و بازیگران و سایر عوامل میکند، در دو فید بیمقدمه و آشفتهکننده، یکی در اواخر فیلم و دیگری در پایانبندی خود را نشان میدهد. فیدها که غیر از تیتراژ اول فیلم معادل دیگری ندارند، به جای آنکه بر گذشت زمان، تغییر فضا یا گذار به موقعیتی دیگر و در انتها، به پایانی باز و الزامی دلالت داشته باشند، از اجبار به ناگفته گذشتن از کنار برخی مسائل خبر میدهند. انگار تدوینگر که سیر داستان و کنشها را تا نزدیک به پایان داستان در پیوستاری درست پیش برده، ناگزیر به گفتن یک «بگذریم…» بسنده کرده است.
صبح روز امتحان است و پاشا، پیانیست جوان آیندهداری که قصد دارد با کمک پدر همسرش بورسیهای بگیرد و برای ادامه تحصیل و احیانا درخشیدن در دنیای موسیقی به خارج از کشور برود، به موفقیت در این آزمون نیازمند است. ورود بیمقدمه برادر معتاد و مطرودی که همسرش اقدام به خودکشی کرده، دختر کوچکش روی دستش مانده و در ظاهر مصمم به ترک مواد مخدر و آغاز زندگی تازهای است و فعلا حال و وضعی بحرانی دارد، همه برنامههای پاشا را بر هم میریزد. اکنون او به جای آنکه انرژی خود را صرف خلاقیت هنری کند، وارد ماجراهایی ناخواسته میشود و در زمان کوتاهی که در اختیار دارد، مادر و همسر و برادرزادهاش را نیز در دنیای ناآشنای مراکز ترک اعتیاد و دارودستههای قاچاق مواد مخدر با خود همراه میکند.
نویسنده فیلمنامه بهانه مناسبی برای پا گذاشتن شخصیتها به دنیایی کاملا متفاوت با زندگی روزمرهشان پیدا کرده است. چنین رویکردی زمینه و دستمایه خوبی برای خلق فضای کمدی در اختیار کارگردان و بازیگران میگذارد. بااینحال در «خماری» اغلب سعی شده که خیلی از محدودههای امکان واقعنمایی پا فراتر گذاشته نشود و فقط گاهی لبخندی بر لب تماشاگر بیاید و تا اندازهای از شدت نگرانی او برای شخصیتها کاسته شود. دیالوگها نیز علاوه بر خلق موقعیتهای طنزآمیز، در مواردی امکان بهکارگیری چاشنیهای کلامی برای بازیگران و بهکارگیری نوعی گویش متعلق به خردهفرهنگ خاصی را بهویژه برای نادر فلاح بازیگر نقش هرمز و برادر دوقلویش فراهم آورده که اغلب درست اجرا شده و لحظههای جذابی به وجود آورده است. سایر بازیگران نقشهای اصلی، بهویژه لیلی فرهادپور در نقش مادر و کاظم سیاحی در نقش پوریا، نیز خوب در قالب نقششان فرو رفتهاند و مهرداد صدیقیان و سوگل خلیق در حدی که از بازیگران دو نقش اصلی مرد و زن فیلم انتظار میرود، موفق ظاهر شدهاند. بااینحال در مواردی میشد از بازیگران نقشهای فرعی بازیهایی بهتر، چه از جنبه حسی و چه از لحاظ آکسانگذاری دیالوگهای فیلمنامه، توقع داشت.
داریوش غذبانی بعد از کارگردانی چندین فیلم کوتاه، ازجمله «حنانه»، برنده جایزه بهترین کارگردانی جشنواره مس سورر بارسلونا در اسپانیا، و بازی در فیلمهایی مانند «آن سه» (به کارگردانی نقی نعمتی)، فیلم «خماری» را بهعنوان اولین فیلم بلند خود کارگردانی کرده است. او بهعنوان اثر اول فیلمی ساخته که دستکم از لحاظ همراه نگه داشتن تماشاگر تا پایان زمان نمایش تقریبا ۷۵ دقیقهای کاملا موفق است. «خماری» در بخش نگاه نو جشنواره سیوچهارم فجر به نمایش درآمده و نوروز ۹۶در بخش هنر و تجربه اکران شده است.
مدیریت فیلمبرداری «خماری» را مرتضی پورصمدی بر عهده داشته که از نامهای مطرح سینمای مستند و عکاسی مردمنگار است و فیلمبرداری آثاری سینمایی مانند «دایره زنگی»، «گیلانه»، «تهران، ساعت هفت صبح» و «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» و همچنین تصویربرداری سریالهایی مانند «مدار صفر درجه» را در کارنامه دارد. انتخاب و ساخت موسیقی متن فیلم «خماری» نیز بر عهده بهرام دهقانیار بوده که اگرچه در سالهای اخیر بعد از یک دوره پربار از سینما فاصله گرفته، همچنان در تلویزیون و ترانهسازی فعال است. شاید اگر او سونات شماره ۲۳ یا «آپاسیوناتا»ی بتهوون را به جای «پاتتیک» انتخاب میکرد، که تا پایان فیلم و در کنار قطعات پیانویی دیگر همراه با تماشاگر باشد، لااقل به لحاظ معنای ضمنی اثری نزدیکتر به روح فیلم برگزیده بود. بتهوون در پاسخ به آنتون شیندلر درباره معنای سونات «آپاسیوناتا» گفته بود: «توفان شکسپیر را در این قطعه بیابید.» فارغ از جنبههای فلسفی اثر شکسپیر، بهعنوان اثری با وجوه کمدی درباره یک توفان خوشخیم در زندگی یک زوج، جای مقایسه بیشتری با توفان «خماری» وجود میداشت؛ گرچه این توفان در فید پایانی گم میشود و راه به جایی نمیبرد.
منبع: ماهنامه هنر و تجربه