سینماسینما، محرم براتی
یکی از مشکلات سینما پیش از حمله کرونا؛ ضعف و قحطی فیلمنامههای اورجینال یا اقتباسی بود. – هنوز البته معجزه نشده و مشکل کماکان به قوت قبل پابرجاست- که معمولا در طول برگزاری جشنواره فیلم فجر از طرف منتقدان مورد بحث قرار میگرفت. امسال اما با وجود خراشی که کرونا به ساحت سینما انداخته؛ حرف از تنوع در فیلمنامه یا خوشحالی از ظهور و بروز فکرهای نو در سینما مطالبهای شیک یا حرفی از روی شکمسیری تلقی میشود. تصور کن کسی در سال قحطی وسط محله؛ با صدای بلند فامیل را به شیشلیک میهمان کند. ولی وقتی می توان باتوجه به شیوع ویروس کرونا؛ فستیوال مهم سینمایی را با رعایت پروتکلهای بهداشتی؛ برای نشان دادن اینکه سینما هنوز زنده است برگزار کرد! – سینما نزدیک به یکسال است در شرایط وخیم کرونایی به سر میبرد و حتی تا مرز ایست کامل قلبی هم پیش رفته است- پس ایرادی ندارد از فیلمنامه حرف بزنیم. از آینده سینما. از فردای پساکرونا. از زخمهایی که بر تن نحیف سینما تا سالیان سال باقی خواهد ماند یا اصلا آینده چرا؟ حال را دریابیم. از ظهور استعدادهای نو خوشحالی کنیم چه میشود کرد؟! انسان به امید زنده است. رویاپردازی هم ابزار تبدیل امید به واحدی قابل فهم است. پس فعلا با وجود کرونا؛ زنده باد سینما. زنده باد زاویه دید متفاوت. زنده باد تجربه ایدههای نو…
زالاوا به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی ارسلان امیری نوید بخش آیندهای درخشان برای این کارگردان جوان است که پیش از این در فیلمنامهنویسی و تدوین تواناییهای خود را به رخ کشیده بود. او در زالاوا یکی از داستانهایی فولکلور کُردی را به نحوی قابل قبول تعریف میکند هرچند فیلم ایرادهایی هم دارد اما بدیع بودن موضوع و استفاده درست از بازیگران و مهمتر از آن از نابازیگران و جغرافیای بکر و زیبای منطقه باعث شده نتیجه نهایی روی پرده همچون غذای محلی که به دست مادربزرگ پخته شده جاافتاده به نظر برسد. به نظر آشنایی کارگردان به فرهنگ و موقعیت جغرافیایی و تسلط به زبان فیلم و صد البته مشاورههای آیدا پناهنده هم در این خوشمزه شدن بیتاثیر نیست.
تصویر تپههای جنی مردم لکدار در زالاوا نشان داد قصههای محلی و افسانههای ملی و منطقهای چه گوهر نابی برای پاشیدن رنگ و تنوع موضوعی بر سر و روی سینمای کمرنگ ایران است. پرداختن به قصههای محلی علاوه بر تنوع و مرکزگریزی به جذب مخاطب تازه هم برای سینما کمک میکند. بدیهی است که گوناگونی قومی و زبانی فرصت مغتنمی در همه زمینههای توسعه به شمار می رود این نقطه قوت برای سینما هم نعمت بزرگی است. تا از دیرینگی تاریخی و قصههای شفاهی بهره بگیرد.
به بهانه نمایش فیلم زالاوا از فرصتهای توجه بیشتر به داستانهای شفاهی و قصههای فولکلور به عنوان نقاط قوت یاد شد بد نیست به تهدیدهای حضور این بخش در سینما هم اشاره کرد مهمترین آنها به سوء برداشتهای قومی؛ قبیلهای برمیگردد. وقتی محتوای فیلمهای تولید شده در این ژانر خیلی جدی تجزیه و تحلیل شوند یا فضا برای ورود دخالت سیاسی ایجاد شود عده ای بر طبل ایوای میکوبند که واویلا! این قصه به قصد تعریف از آن قوم بوده یا با تحریف واقعیت به نیت تخریب فلان قوم یا بهمان منطقه روی پرده رفته است. باید تلاش کنیم این مساله برای افکار عمومی جا بیفتد که این فیلمها بیشتر از این که نماد رشد و بلوغ فکری یک منطقه یا توسعه نیافتگی تاریخی محلی دیگر باشند ابزار سرگرمی برای مردم و خوراک اصلی برای سینما هستند. چنانکه در کشورهای صاحب سبک در زمینه سرگرمی و سینما با استفاده از همین داستانهای شفاهی و روایتهای بیننسلی به توسعه کیفی و تنوع کمی در هنر هفتم رسیدهاند. فلسفه سینما همین است سرگرمی. شما چه سرگرمی بهتر از روایت تصویری و جذاب داستانهای در حال فراموشی و بعضا ترسناک روی پرده نقره ای یا صفحه تلویزیون سراغ دارید؟