سینماسینما، محسن جعفری راد
گروه هنر و تجربه در ادامه اکران های موفق فیلم های کوتاه و مستند ، در فصل پاییز پنج فیلم را باعنوان «۸۸ دقیقه کوتاه» روانه سینماها کرده است. این مطلب، مناسب مخاطبانی است که فیلم ها را دیده اند و طبعا برای کسانی که ندیده اند، داستان لو می رود! فیلم هایی که تنوع لوکیشن در آنها حرف اول را می زند و دیگر از آپارتمان ها و فضای محدود در آن خبری نیست و از طالقان گرفته تا جنگل های شمال کشور (گیلان)، مکان رویدادها هستند.
بدل (ساخته روناک جعفری)؛ فریادها و نجواها
روناک جعفری را بیشتر به عنوان مستندساز می شناسیم اما با فیلم بدل به عنوان اولین فیلم کوتاه داستانی خود نشان می دهد که می تواند نگاه مستقلی را از طریق زبان سینما جست و جو کند. مهمترین امتیازات مثبت بدل، فرم بصری و بازی های آن است. فیلمبرداری در کنار انتخاب هوشمندانه لوکیشن، کاملا در خدمت دوگانگی مد نظر کارگردان است و بازی ها به خوبی فضا را همدلی برانگیز می کند. بازیگر نقش اصلی یعنی صحرا اسداللهی تا پیش از این بارها در تئاتر، سینما و تلویزیون حضور داشته اما بیشتر در قالب نقش های فرعی، اما اینجا نشان می دهد که اگر آب لازم را داشته باشد،شناگر بسیار ماهری است! انتخاب او نیز نشان از هوشمندی کارگردان دارد چرا که زیبایی چهره اش به خوبی فضا را برای ابهام موجود در روایت مدرن فیلم فراهم می کند. در کل جعفری با این اجرا نشان می دهد که به راحتی می توان مشتاق کارهای بعدی اش ماند چرا که حرف تازه ای برای زدن دارد نه اینکه صرفا حرفی زده باشد.
مهمترین بن مایه داستانی فیلم بدل را می توان جست و جوی هویت از دست رفته، عنوان کرد از نظرگاه زنی که دنیا را وارونه می بیند. این نظرگاه، پتانسیل لازم را به کارگردان برای تجربه گرایی در قاب بندی ها داده و به خاطر همین با تصاویری چشم نواز رو به رو هستیم و از آنجاییکه قسمت عمده روایت هم در جاده می گذرد، این موتیف جست و جو،تشدید می شود. در واقع ظرف و مظروف روایت، تناسب لازم را دارند و از طریق میزانسن ها و دکوپاژهای معنازا، نگاه مخاطب را به جست و جوی معنا سوق می دهند.
پوست خرس (ساخته محمد مهدی باقری)؛ پستچی چند بار زنگ می زند؟!
کارگردانی خوب فیلم پوست خرس نشان می دهد که در سینمای ایران،حتی با بضاعت اندکش هم می توان فیلمی مبتنی بر تعلیق و ترس و وحشت ساخت، اگر پای داستان و فیلمنامه درگیرکننده ای در میان باشد که در فیلم پوست خرس، مهیا بوده است. هر چند ایده مرکزی و فضای کلی فیلم، بارها و بارها در سینمای جهان و ایران مورد استفاده قرار گرفته اما اینکه از زاویه دیدی نو به این فضاهای تکراری پرداخته شود، دستاورد مهمی است که در پوست خرس سعی شده، این مهم، عملی شود. پوست خرس به داستان مردی می پردازد که مرگ صاحب کارش باعث می شود که او فضا را برای گرفتن انتقام از آدمها و محیط پیرامون خود فراهم ببیند و بدون در نظر گرفتن هرگونه منطق و عاطفه و اخلاقی، سعی می کند، آدمها را یکی پس از دیگری، حذف کند. کارگردان، طی طریق این حذف کردن را با تعلیقی مناسب، نوشته و اجرا کرده است و در این راستا بازی مهدی اعتمادسعید، جالب توجه است و به خوبی بیننده را با خود همراه می کند.
S (ساخته حامد اصلانی)؛ پسرها و مادرها
پنجمین فیلم کوتاه حامد اصلانی یکی از بهترین های چند سال اخیر است. با یک ایده مرکزی به شدت مهندسی شده و متناسب با ایجاز و اعجاز در فیلم کوتاه. ماجرای مرگ یک پدر و پلیسی که با حرف زدن با همسر و فرزندش در جست و جوی سرنخ است. داستان فیلم به خوبی امکان برداشت های متنوع را برای مخاطب خاص فیلم کوتاه فراهم می کند که مهمترین آنها ریشه در عقده ادیپ یا به بیانی ساده تر پدرکشی می تواند باشد. در یک جنگل، یک مرد می میرد و در طول داستان متوجه می شویم که فرزندش که کودک هم هست، او را از ارتفاع هل داده و به طور ناگهانی، پدرش فوت کرده است. نه اینکه این هل دادن ناگهانی بوده، بلکه کودک در ذهن خودش، پدر را مانعی در مسیر عشقش به مادر می دانسته و فکر می کرد با هل دادن می تواند به او یادآوری کند که به علاقه او احترام بگذارد ولی آنقدر عاقل و بالغ نبوده که این کار می تواند منجر به مرگ او شود. یکی از بهترین تمهیدها برای منتقل کردن مفاهیم مدنظر کارگردان، رعایت درست نشانه شناسی است. از شلوار پسربچه که خیس می شود تا لباس سوپرمنی که تن می کند، از عینکی که به چشم زده تا حضور خرگوش که در کنار نشانه های دیگر، می توانند به تاویل پذیری فیلم کمک کنند. از لحاظ اجرایی نیز، کارگردان از هر نوع ساختار جلوه گرایانه ای پرهیز کرده و بیشتر تمرکزش را بر فضاسازی درست محیط گذاشته که موفق بوده است.
انیمیشن ایکی (ساخته پرستو کاردگر)؛ موجز و معجز
در میان پنج فیلم کوتاه اکران شده،این فیلم از یک لحاظ کاملا متمایز است. اولین کار کارگردانش است و اصلا کاری است که برای پایان نامه کارشناسی ارشد خود ساخته اما نکته تحسین برانگیز اینجاست که چشم اندازش را فراتر از یک کار دانشجویی در نظر گرفته و کاملا پخته عمل کرده است و نتیجه اش حضور موفق کارش در اغلب جشنواره های معتبر انیمیشن حهان است که نشان می دهد کار اولی و چندمی مهم نیست، مهم جهان بینی کارگردان و افق دیدی است که برای کار در نظر گرفته است.
ایکی که در زبان انگلیسی به معنای موجودی زشت و ناموس است با داستان تک خطی فیلم نیز ارتباطی مستقیم دارد. روایت ایکی به زندگی بچه ای می پردازد در شهری که سر تمام آدمها به شکل مکعب روبیک از نوع حل شده است اما مکعب سر او حل نشده! و همین باعث می شود او مثل یک ناسازه در کنار دیگران قرار گیرد. انتخاب این ایده بکر پتانسیل لازم را دارد تا کارگردان بتواند نسبت شخص در جامعه را از نظرگاه خودش اندازه بگیرد. شهری سرشار از مکعب های روبیک حل شده و منظم که فقط یکی ساز مخالف می زند. طراحی بک گراند و پرسپکتیو به خوبی انجام شده. از لحاظ ریتم و ضرباهنگ نیز به خوبی مخاطب با روایت ایکی همذات پنداری می کند تا در نهایت یک انیمیشن ۶ دقیقه ای هم در میان انبوه فیلم های در حال اکران، بتواند نمره خوبی بگیرد.
انیمیشن روباه (ساخته صادق جوادی)
اکران این انیمیشن و پرداخت به آن از یک جهت بسیار حائز اهمیت است؛ اینکه برای نوشتن آن از یک کتاب اقتباس شده و این مقوله در سینمایی که کارهای اقتباسی مدام در حال «کمتر شدن» هستند! غنیمت است. اقتباس از کتاب خواجه تاجدار، به فیلمنامه این انیمیشن منجر شده که در این اقتباس هم موفق بوده اند. در واقع صرفا برداشت تصویری و به نوعی فوتو رمان، اساس کار نبوده بلکه از زبان سینما قرار بوده، روایت شود که این مهم،تحقق یافته است. از لحاظ اجرایی هم در تمام اجزا، استانداردهای لازم رعایت شده، تا حدی که در جایگاه پرجایزه ترین انیمیشن کوتاه یک سال اخیر قرار می گیرد.
داستان روباه، به زندگی روباه جوانی می پردازد که هنگام تجربه اولین عشقش، به دست شکارچی اسیر می شود. روباه به تدریج توانایی زندگی را از دست می دهد و تنها راه نجاتش، بازگشت نزد شکارچی است که بعد از دستگیری با آویختن زنگوله ای دور گردن او، رهایش کرده بود.
نکته جالب اینکه کتاب خواجه تاجدار به زندگی آقامحمد خان قاجار می پرداخته که بعد از شکار روباه، زنگوله ای به گردنش می انداخته و آزادش می کرده است! اما در انیمیشن روباه، نه از زاویه دید شکارچی بلکه از زاویه دید شکار، نگاه شده و مسائل مهم و بنیادینی مثل آزادی، حقوق بشر، رهایی، عدالت و … مورد چالش قرار می گیرد. در واقع کارگردان به زندگی روباه، نگاهی استعاره ای دارد که در این مسیر موفق بوده است.