سینماسینما، حسین سلطانمحمدی:
عمر جشنواره فیلم فجر، آنقدر هست که بتوان به مرور تجربیات آن رسید و برای بهبود روند اجرایی، از آنها بهره جست. هر مدل تجربهای را هم که بتوان تصور کرد، در این سالها داشتهایم؛ از تجربه بینالمللی گرفته تا داخلی، از کشف استعداد داخلی و خارجی گرفته تا هر نکته جدی و قابل نقد و تحلیل دیگر. اما هر چه جشنواره با وجود هویت ذاتیاش، به سمت حرفهایتر شدن میرود، رسانههای ما، گرفتار چندگانگیهای عمدتا خام و لحظهای هستند و نمیدانند از این جشنواره چه انتظاری دارند و باید دربرابرش چه کرد.
جشنواره فیلم فجر، خاستگاه دولتی دارد و به علت شریط فعالیت هنری قانونی در ایران، خواسته یا ناخواسته، باید در آن دیده شد، حتی اگر بعد از جشنواره، غیبت از آن برای ادامه فعالیت و اکران اثر، تأثیر منفی نداشته باشد. تلاش فیلمسازان برای حضور در آن و اعتراض به عدم انتخاب یا حتی نیامدن به جشنواره با سر و صدای رسانهای، حاصل این نکته است. بنابراین برای تحلیل هر تصمیم جشنواره، باید خاستگاه و ماهیت دولتی آن را درنظر داشت و بالاتر از آن، پذیرفت که به علت نام «فجر»، تصمیمات از اندازه سازمان سینمایی و دولت، به اندازه حاکمیت ارتقا یافته است و موجب شده تا حتی نتوان خیلی از این تاریخ سنتی جدایش کرد و اگر هم به لطایفالحیل، بخش بینالملل آن را جدا کردیم، یادمان باشد که چه معرکهای به پا شد و نام فجر، بر آن باقی ماند. بنابراین در این جشنواره که از نگاه حاکمیتی، نمایانگر بازدهی سیاستهای سینمایی، جمهوری اسلامی که چه عرض کنم، انقلاب اسلامی است، نمیتوان به همین سادگی طرح درخواست کرد یا رد کرد. عناصری چون نمایش در مراکز استانها، حضور هنرمندان در بعضی استانها، هیأت انتخاب یا داورانی که مدیر سینمایی یا دولتی یا حاکمیتی هستند، تعدد سالنهای نمایش در سطح تهران برای جشنواره و مانند اینها، تبعات همان هویت حاکمیتی جشنواره است. اکنون که اینگونه است، موضعگیریها یا اظهارنظرها یا حتی فضاسازی رسانهای باید واقعبینانهتر باشد.
اگر برخورد واقعبینانه باشد، دیگر عضو هیأات انتخاب یا تهیهکنندهای که اثرش در جشنواره به نمایش در میآید و برای هر نوبت نمایش در جشنواره، اعم از نوبت به استاندارد بینالمللی موردنظر یا نوبت فوقالعاده به سبک ایران، پولش را از ساختار جشنواره دریافت میکند، نباید بگوید که تعداد نمایش فیلمها زیاد است! نباید بگوید که دیگر در اکران کسی آن را نمیبیند! و حرفهایی نظیر این، چون برای همین ۱۶ یا ۲۳ یا ۳۰ یا هر تعداد نوبت نمایش فیلم در جشنواره، با سالن عمدتا اشغال سالن صددرصد برخلاف ضریب اشغال عمدتا زیر پنجاه درصد در زمان اکران، وجه آن را دریافت کردهاید. بنابراین بیان این حرف که تعداد نمایش جشنواره باید کم شود، به عبارت ویراستارانه، حشو و زواید است. بگذریم که پیش از طرح این موضوع، وقتی پذیرفتید که در جشنواره شرکت کنید، یعنی قواعد جشنواره و اجرائیات آن را هم پذیرفتهاید و نباید در «شهرفرنگ» یا در سایر رسانهها، به موضوع مثالی تعدد نوبت نمایش در جشنواره دامن بزنید.
اگر واقعبینانه باشیم، باید بدانیم، که میدانیم، در این جشنواره تصمیمگیر و پاسخگوی حاکمیتی، دبیر اسمی جشنواره و گروه سیاستگزار و سازمان سینمایی و بالاتر از آن، وزارت ارشاد و سایر سلسله مراتب است. بنابراین، اگر این تصمیمگیر، هیأت انتخاب و داوری برگزیند، حق اوست و نباید به تمسخر گرفت که چرا مثلا از پنج یا هفت یا هر تعداد عضو این هیأتها، دولتی هستند. دولتی بودن که حق اوست، چرا سخره؟! جشنواره که دولتی است، نه مانند جشنوارههای مثالی خارجی، بظاهر خصوصی. بنابراین، چه اصراری است که بعد از موضوع تعداد نمایش و مخالفت صوری، به این نوع انتخاب هیئات انتخاب و داوری خرده گرفته شود؟ اگرچه در سایر جشنوارههای سینمایی بینالمللی، همانطور که دوست عزیز نیما حسنینسب در برنامه شهرفرنگ گفت، کسی هیئت انتخابش را اعلام نمیکند. اما حالا که اینجا اعلام میشود، حق اعتراض وجود ندارد. صاحب یا به عبارت محترمانهتر، مسئول اجرایی جشنواره به نیابت از حاکمیت و با احترام به جامعه سینمایی، ترکیبی را اعلام کرده است.
اگر واقعبینانه به موضع نگریسته شود، بعد از متفاوت بودن خاستگاه جشنواره و اینکه نمادی از تصمیمات سینمایی حاکمیتی نظام در آن جلوه دارد و مسئولانش مشتاق هستند تا در سالگرد دهه فجر، به این دستاوردهای سیاستها، بها داده و فیلمها را در همه کشور نشان دهند، بنابراین اختصاص بلیت برای ردههای گوناگون اجتماعی را باید طبیعی دانست. اگر قرار بر محدود اجرا کردن جشنواره و کم کردن سالنها بود، که در رده مهمانان تخصصی و عمومی و تعداد نیروهای رسانهای هم باید محدودیت میپذیرفتیم. در چنان محدودیتی، دیگر آمار ثبت نام بیش از ۱۵۰۰ نیروی رسانهای و تعداد قابل توجهی از سایر ردهها و حتی مانند امروز که «به عوامل تولید فیلم کوتاه هم کارت جشنواره بدهید»، نباید مطرح شود. اگر برای خود محدودیت نمیپذیریم، باید به عمومی کردن کل جشنواره برسیم و تعداد سالنها را محدود نکنیم و اینکه در پیشفروش بلیت حداکثر تنوع را داشته باشیم. بنابراین وقتی شش هزار صندلی داریم، باید نوعی تقسیم بندی را قائل شویم. حالا در روز نخست، برای پیشفروش بلیت مراجعه شده و تعدادی به فروش رفته است. دیگر بحث سایر سهمیهها چرا بلیت میگیرند یا نه، معنایی ندارد، زیرا سایر سهمیهها هم جزو عموم هستند، مثل خود ما. جشنواره دولتی است و هر چه هم خود را متظاهر به اجرای استاندارد مرسوم سینمایی کند، از پاسخگویی به ارگانهای مختلف نمیتواند فرار کند.
البته جشنواره سعی کرده در تهران خود را محدودتر نماید اگرچه در شهرستانها بازتر شده است، بنابراین باید همین محدودتر شدن امسال را، به هر بهانهای که بوده اعم از احترام به خواست جامعه سینمایی یا کمبود بودجه، گردن بنهیم. یک بام و دو هوا که نمیشود. خود رسانهایها به اندازه یک سوم کل ظرفیت مردمی، متقاضی شدهاند. دیگر چه جای اعتراض به سهمیه سایر سالنها و چگونگی اختصاص آنها؟ ما که سالن مجزا داریم، بگذاریم سیستم جشنواره خودش راه حلی حاکمیتی برای توزیع صندلیهایش پیدا کند. ما یا هوادار شعاری مردم هستیم که دیگر نباید به تعداد نوبتهای نمایش یا اکران مراکز استانها اعتراض کنیم، یا خواستار محدود کردن جشنواره و تظاهر به استادارد مرسوم بینالمللی هستیم که اول از خود باید شروع کنیم و تعداد خودمان در رسانهها را محدود کنیم.
قصه قرعهکشی نوبت نمایش در سالن رسانهها هم یکی از آنها بود که برای اینکه سازندهای احساس جانبداری ساختار جشنواره از یک فیلم و بیتوجهی به فیلم دیگر را براساس چینش فیلمها در جدول نمایش نکند، مراسم قرعهکشی راه انداخته شد و خود رسانهایها و صاحبان فیلمها و جامعه سینمایی دخیل شدند و جدولی تنظیم شد، دیگر دیدن این طعنه که «حالا که جدول با قرعهکشی تنظیم شد، سیمرغها را با قرعهکشی بدهید» چه معنایی دارد؟ همکار رسانهای که این نوع مطالب را شنیدید و منتشر کردید، به خودتان احترام بگذارید و چنین مطالبی را بدون تحلیل منعکس نکنید، بماند که تیتر کردنش بدتر بود. هنرمند باتجربه قرعه برداشته و همان حرکتی را که خود در آن مشارکت داشته، به سخره میگیرد! جشنواره همچنین به این نکته هم پاسخ داده که بودجه اجرای جشنواره زیاد است و اکنون آمده در خیلی موارد محدودیت تعریف کرده تا هزینه اجرا پایین آید، شمایی که در رسانه منتقد ریخت و پاش و مانند آن میشوید، اکنون چرا از حضور در پردیس ملت شکایت دارید و برج میلاد میطلبید و مرتب در حال انتقال اخبار همراه با فضاسازیهای خاص هستید تا برگردیم برج میلاد؟ بالاخره تکلیف خود را نسبت به هزینه که باید بدانید.
این گونه که دیده میشود، فیلمها در جشنواره امسال فجر، در آستانه ده روز مانده به جشنواره، خیلی محلی از اعراب ندارند و برخلاف سابق مورد توجه و فضاسازی نبودهاند و ما آنقدر که فقط از حاتمیکیا و مؤتمن شنیدیم، از بقیه نشنیدهایم. حتی تحلیل سیاستی سینمایی که چرا مثلا به قول یک رسانه از تم «خیانت» چرخیدیم به سمت تم «مقاومت» و این کار، طبیعی است یا نه، تحلیل مثبت و منفی ندیدیم. رسانههای سینمایی ما باید تکلیف خود را دربرابر جشنواره فیلم فجر روشن کنند؛ سیاست رسانهای مبتنی بر تحلیل داریم یا سیاست لحظهای مبتنی بر خبرنگار و عنصر فردی رسانه؟ بالاخره بعد از اینهمه سال برپایی جشنواره فیلم فجر و مشتاق بودن در آن، فیگور مخالفت اپوزیسیونی دربرابر جشنواره دولتی فجر، بدون تحلیل و نقد منطقی، جواب نمیدهد. این جشنواره، خوب یا بد، هر سال به بخشی از تجربیات اجرایی پاسخ داده است. این پاسخها تحلیل لازم دارد نه بیانات متنوع و هرج و مرج گونه!