سینماسینما، مرتضی رنجبران؛
نام او برای آنها که با سینما خاطره دارند آشناست؛ ابراهیم حاتمی کیا؛ کارگردان سینمای دفاع مقدس، از آن کارگردان ها که با دغدغه در دل جنگ برآمد، فیلم ساخت و بعد از مدتی ریل فیلمسازی اش را عوض کرد.
من حاتمی کیا را با «مهاجر» می شناسم؛ با آن فضای ساده، با آن فیلمسازی که هیچ بودجه هنگفتی برای ساختش در کار نبود.
با «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشهای»، حاتمی کیا را فیلمسازی دیدم که حرفش را می زند حتی اگر دود موتورسیکلت های یک گروهی اذیتش کند.
با «روبان قرمز» اما حاتمی کیا نشان داد یک فیلمساز متبحر است یک فیلمساز که در دل جنگ می تواند حرف های خاص خود را بزند حتی اگر به قیمت بیرون کشیدن این اثر از جشنواره باشد.
کم کم در این مسیر حاتمی کیا حرف های تازه تری زد تا جایی که به فیلم هایی همچون «ارتفاع پست» و «به نام پدر» رسید. آنجا تصویر تبعات جنگ را به تصویر می کشید بی آنکه بخواهد دفاع از سرزمین را نفی کند.
حاتمی کیا هرچه جلوتر می رفت حرف های جدی تری می زد؛ او دیگر از سینمای جنگی به معنای عام فاصله گرفته و به فیلم های ضد جنگ رسیده بود و در این مسیر به جایی رسید که به جمع فیلمسازانی پیوست که فیلمش توقیف شد؛ «به رنگ ارغوان» با تم امنیتی که از سوی نهادهای بالادستی دستور توقیف گرفته بود از جمله این آثار بود.
آنچه اما مسیر حاتمی کیا را عوض کرد ساخت فیلم «گزارش یک جشن» بود که تعابیر سیاسی بسیاری از آن شد. کار به جایی رسید که امروز حتی نسخه ای از این فیلم در دسترس نیست و سخنی هم از سوی خود حاتمی کیا برای اکران آن اثر بیان نمی شود. گویی که او هیچوقت چنین فیلمی را نساخته است.
حاتمی کیا اما کم کم تغییر ریل داد شاید هم او را به ریل دیگری بردند. او از فیلمسازی که دغدغه هایی نزدیک به طیف گسترده مردم داشت تبدیل به یک فیلمساز سفارشی ساز شد که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان از نوع خوب این سفارشی ساز ها نبود.
تولید فیلم «چ» با نگاتیو با هزینه هنگفت که حاصل آن چندان دلچسب نبود نشان داد حاتمی کیا تغییر مسیرش را آغاز کرده و به جمع فیلمسازانی پیوسته که براساس بودجه پروژه سینمایی قبول می کند.
او در ادامه این مسیر به فیلم هایی مثل «بادیگارد» و «به وقت شام» رسید و همکاری هایش با نهادهای مختلف در فیلمی همچون «خروج» ادامه یافت. حاتمی کیا تلاش کرد در «خروج» حرف بزند اما حرف هایی که زد به دل ننشست زیرا دیگر رنگ و بویی از دغدغه در آن اثر نبود.
حالا امروز او با موسی برگشته است. «موسی کلیم الله» بنظر حرکت تندتر حاتمی کیا را در ریل جدید نشان می دهد.
واکنش او در نشست این فیلم مبنی بر اخباری درباره کناره گیری از پروژه «موسی کلیم الله» در قالب سریال و احمقانه خواندن این سوال هم در نوع خود جالب بود. حاتمی کیا در همه این سال ها که از ریل خارج شده تندخو تر شده و در نشست های خبری به وضوح می توان این را دریافت که دیگر رسانه برایش از درجه اهمیت ساقط است.
حالا ما با یک حاتمی کیای جدید طرفیم؛ شاید این ادامه همان اظهارنظر مرحوم علی معلم درباره این کارگردان با سابقه سینمای ایران باشد: «او بچه لوس سینمای ایران است» حالا اوضاع بر وفق مراد اوست؛ بودجه هست، سفارش می دهند و می سازد اما دیگر این حاتمی کیا رنگ و بوی قدیم را ندارد. کاش ابراهیم حاتمی کیا برگردد و فیلمی بسازد که سر تامین بودجه اش به در و دیوار بزند و دست جلوی نهادی دراز نکند. کاش باز «روبان قرمز» بسازد. اما این کاش ها از آن ای کاش های محال است. تجربه نشان داده ریل جدید مرعوب کننده است. حیف شد سینمای ایران حاتمی کیا را از دست داد؛ حیف شد او فارغ از کیفیت موسی و دیگر آثار سفارشی است به مسیر دیگری رفت مسیری که حاتم بخشی ها و بودجه پاشی ها آنرا ایجاد کرد. مسیری که زندگی هنری او را به دو بخش تقسیم می کند. حاتمی کیای ماقبل سفارشی سازی و حاتمی کیای سفارشی ساز. حالا باید ببینیم کدام حاتمی کیا را قرار است ببینیم آن سفارشی ساز تندخو و طلبکار یا…
مرتضی رنجبران