سینماسینما، ساسان گلفر
چشمانداز سترون مرکز اسقاط و اوراق کردن خودروهای از کار افتاده شاید یکی از بهترین نمودهای استعاری شرایط انحطاط باشد؛ وضعیتی که انسانهای سقوط کرده به پایینترین سطح قاعدهی هرم مزلو و پراکنده در میان آهنپارهها خود به قطعات صلب ماشینی از کار افتاده تبدیل شدهاند که پایان خودشان و پایان آن ماشین بزرگتر را در دستگاه بازیافت آهنآلات رقم میزنند. اما این چشمانداز به خودی خود نمیتوانست چندان گویا و رسا باشد چنانچه داستانپرداز و تصویرپرداز توانایی در کار نمیبود که به این مکان و شخصیتهایی که در آن به سر میبرند، فرم درخوری بدهد تا سر و شکل یک اثر هنری دراماتیک باارزش را به خود بگیرد. فیلمی مانند «شهر خاموش» احمد بهرامی برآیند این درهمآمیختگی انسان و محیط و نمونهای جذاب و منحصر بهفرد از عجینشدگی شخصیتهای درام با مکان رخداد است.
رویکرد صوتی و تصویری مینیمالیستی احمد بهرامی در سومین فیلم سینمایی بلندش «شهر خاموش» (۱۴۰۰) در ادامهی «دشت خاموش» (۱۳۹۸) و همراستا با اولین فیلم سهگانهی «خاموش» اوست؛ تصویر سیاهوسفید پر کنتراست، نماهای بلند اغلب همراه با حرکت افقی آهستهی دوربین، شخصیتها اغلب در نماهای دور که آنها را به جزئی از محیطشان بدل میکند، چهرههایی گرفته و عبوس که همهی احساساتشان را پشت صورتی سنگی و دژم پنهان میکنند، اندک دیالوگی که رد و بدل میشود و حاشیهی صوتی سنگین و غنی از افکتهای به دقت طراحی شده، استفادهی کمینه و بهجا از موسیقی افکتیو، حذف لحظههای اوج کنش دراماتیک و گذر اشارهوار به تأثیر رویدادها در یک ساختار ضد اوج از جمله تمهیدات سبکی اوست. این رویکرد که البته یادآور آثار استاد بزرگ مجارستانی، بلا تار نیز هست، گرچه ممکن است بیش از حد جدی به نظر برسد و بخش بزرگی از مخاطبان عام با آن ارتباط برقرار نکنند اما برای علاقهمندان به سینمای اندیشمند جذابیتهای خود را دارد.
نخستین نمای «شهر خاموش» یک برجک نگهبانی و زنی را در افقی دور نشان میدهد که از عمق صحنه و در کانون تصویر، در امتداد محوری که به نوعی نمایانگر گذشت زمانی طولانی است به سوی دوربین میآید و از پشت حصاری فولادی که میان تماشاگر و او فاصله میگذرد، میگذرد تا به دروازهای برسد. نام او بمانی است و نقش او را باران کوثری، با خویشتنداری تحسینبرانگیزی که وجه مشخصهی همه شخصیتهای سهگانهی «خاموش» است ایفا میکند. بمانی آمده است تا برادر شوهرش را ببیند و از او درباره فرزندش بپرسد، از نسل آیندهای که در این دوزخ خاموش و متروک، دوزخی سرد که تصویر سیاه و سفید سرمای آن را تشدید میکند، جایی ندارد. او در عوض با مردانی تکافتاده در برهوت روبرو میشود و مدام چنین جملهای میشنود: «همهچی تموم شده… ده ساله که همهچی تموم شده.»
احمد بهرامی نویسنده، کارگردان و طراح صحنه در ساختن این فضا/ شخصیت/ درام البته تنها نیست و از پشتیبانی قاببندی فوقالعاده و دوربین سیال مسعود امینی تیرانی مدیر فیلمبرداری، موسیقی مینیمال فواد قهرمانی که گویی بازتاب حس آهنین و صلبیت محیط را در آن میتوان شنید، طراحی و ترکیب صدای بسیار ظریف و اندیشیدهی حسن مهدوی، طراحی لباس هوشمندانهی ناهید صدیق… و همچنین بازیهای حسابشدهی بازیگرانی توانا و حرفهای مانند باران کوثری، علی باقری و بابک کریمی برخوردار است. به این ترتیب در یک کارِ گروهیِ موفق، اثری خلق شده که خود، استعارهای در مورد از هم پاشیدن جمع و اتمیزه شدن جامعه است؛ اشارهای به اینکه در دوزخ سرد پدید آمده از نبود همدلی، همدردی، همکاری و غمخواری و جایگزین شدن این احساسهای ناب بشری با خودخواهی، خودبینی، منفعتطلبی و کوتاهبینی، انتظار چیزی جز انحطاط و نابودی و انقراض را نباید داشت.
شحصاً اگر قرار بود این داستان را بنویسم یا بسازم، با رویکرد احمد بهرامی در سیر داستان و مخصوصاً در نتیجهگیری او در مورد شخصیت اصلی موافق نبودم و سرنوشت دیگری را برای او در نظر میگرفتم. من رویکرد کلاسیک و پروتاگونیست سنتی -شاید از نوع قهرمان وسترن یا ضد قهرمان نئووسترن- را در این مورد به شخصیتی پستمدرن و هیچانگار ترجیح میدهم. همچنان کوروساوا، لئونه یا هاوکز را بیشتر دوست دارم تا بلا تار. و امیدوارم قهرمان سومین فیلم این سهگانه، «مرد خاموش» (۱۴۰۲) که هنوز موفق به دیدنش نشدهام، پایانی متفاوت با قهرمان دو فیلم دیگر داشته باشد. یا لااقل -در آیندهای نزدیک- آن فیلم را در شرایطی ببینم که دیگر از اینهمه تلخی و سیاهی و فشار در جامعه خبر و اثری نباشد و تلخاندیشی و نیستانگاری همچون حس و حال شایع این روزها طبیعی و بدیهی به نظر نرسد. اما ترجیح شخصی من و شما چیزی از ارزشهای فیلم بسیار خوشساخت احمد بهرامی، یکی از معدود فیلمهای آبرومندی که در این سالها امکان اکران –ولو محدود و البته با شرط حذف شخصیت اصلی از پوستر آن!- را پیدا کرده است، کم نمیکند.
* عنوان یادداشت برگرفته از عنوان هفتمین مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث است.