سینماسینما، سحر علیپور تنگسیری
همه ما آثار خوبی را از مهران مدیری به یاد داریم، آثاری که محکم و استوار جامعه را نقد کردند و نیازهای اولیه و برطرف نشده انسان را به کمدیترین حالت و البته اعتراضگونه بیان میکردند، آثاری که پر از فانتزی، شخصیت و تیپسازیهای استادانه بودند، اما در مورد اثر جدید مهران مدیری یعنی «قهوه پدری» باید بگوییم که آقای مدیری با تغییر فضای کارگردانی خود و تغییر تیم نویسنده و حتی تیم اجرایی خود یک اثر فانتزی اجتماعی ساخته است که در دو قسمت اول افت کیفیت را در تمامی جوانب میتوان مشاهده کرد.
آنچه میبینیم، شخصیتهایی نه چندان محکم و داستان نه چندان پیچیده که میتوان از ابتدا، انتهایش را حدس زد. خود او نیز هم طبق معمول در نقش مکمل اما اصلی حضور دارد که تیپسازی تکراری و همیشگی خودش را ارائه میکند و به نظر تلاش میکند تا تماشاگر را با کاریزمای آقای مدیری بیشتر درگیر کند تا کشش و کشمکش داستانی و بازیگری.
مهران مدیری در ایفای نقش در این اثر تا اینجا تقریبا هیچ گونه از مسیرهای بازیگری را استفاده نکرده است و به نظر میآید صرفا از امضای شخصیت مهران مدیری استفاده شده است و تماشاگر با همان اداها و خصوصیات خود مهران مدیری باید درگیر شود. بازیگران نوظهوری که در این اثر استفاده شدهاند، کاراکترهای عمیقی را به تصویر نمیکشد و بازی آنها کاملا روتین و بدون تکنیک است و میتوان گفت تنها نقطه مثبت این سریال حضور چهرههایی مانند سام درخشانی و ژاله صامتی است که آنها نیز کاراکترهایی را نشان میدهند که در آثار گذشته همان بازیگران و با همین سبک و سیاق بسیار دیده شدهاند. حتی میتوان گفت شخصیت و بازی تکراری جواد رضویان در این سریال برگرفته از بازی وی در سریال «در حاشیه» است.
کشش داستانی اثر هم بسیار ضعیف است، بهگونه ای که تماشاگر با داستان درگیر نمیشود، نکته کمدی در این اثر به شخصیت پدر عروس برمیگردد که تلاش میکند بتواند مجدد ازدواج کند و با توجه به این هدف بهدنبال سرعت بخشیدن به ازدواج دختر خود و تنها شدن است، اینجا یک روایت مشخص با روندی منظم ساخته شده است، بازی این بازیگر به واسطه دیالوگها، تن صدا، شوخیهای جنسی پساپردهای که در دیالوگنویسی قرار دارند، میتوانند خنده نه چندان محکمی را برروی لب مخاطب بیاورند.
یکی از اصول سریال سازی مهران مدیری به گونه ای بوده است که تماشاگر را همیشه در قسمت اول تشنه نگه میدارد تا بهدنبال دیدن قسمتهای دیگر باشد که در این اثر کاملا برعکس شده است. اگر بخواهیم به نکته مثبت دیگری در این اثر اشاره کنیم بحث اعتراضی و انتقادی به سطح کتابخوانی و مطالعه مردم است که مدیری هوشمندانه به آن پرداخته است که کتاب فروشی بخاطر نبود مشتری و کم شدن مطالعه مجبور است مغازه خود را تعطیل کند، تا صاحب جدید آن را تبدیل به مغازهای برای انواع دخانیات کند، این نکته اعتراضی میتواند نشان دهنده یک حرکت مثبت در اثر باشد.
هرچند نمیتوان با دیدن دو قسمت از یک سریال نظر قاطعی داد، اما تا اینجا اثری قابل دفاع نبوده است، امید است در قسمتهای جدیدتر این اثر اتفاقات، کشش داستانی، کشمکشها و بازیهای بهتری را شاهد باشیم.