سینماسینما، رضا دانش پژوه
به هر اندازه که سنجاق سر جزء اعضای بدن محسوب شود، گویا قرار است فیلمنامه هم به همان میزان جزء سینمای ایران باشد. اساسا انگار فیلمنامه نویسی فرزند ناخلفی ست که هیچ کس حاضر به قبول کردنش نیست. شبیه به کودکان سر راهی با آن برخورد می شود. قرار بود متولیان سینما، نگاه پاکدامن تری به فیلمنامه داشته باشند. اما انگار هنوز هیچکس(متولیان و مدعیان سینمای فاخر) نمی خواهد به این پیکر نیمه جان بیشتر از سی میلیون تومان ارزش بدهد.
در تمام دنیا ، فیلمنامه مهمترین جریان در تفهیم و توجیه مخارج گزاف سینماست، ولی با انتشار فراخوان فیلمنامه نویسی فارابی انگار مساله ای جز، تبر بر تن نیمه جان فیلمنامه نویسی زدنی بیش نیست. این حجم وسیع چهل ساله از محافظه کاری و تغییر سبک و سیاق فیلمسازی مدیر به مدیر در سینما و کش و قوس دادن های بی علت موضوع سازی های بی خیر و برکت و دستکاری ژانرها در سینمای ایران، که به فجیع ترین شکلش دیوار کشی فیلم فاخر و مبتذلی ساختار سازی شد و قطعا مترتب از سلیقه بوده است تا فن سینما. این نگاه یک سویه مدیریتی و از بالا به پایین ؛ بلایی نازل کرده که الان فیلمنامه به هیچ وجه نمی تواند تصویری از فیلم را در مرحله قبل از تولید در ایران ارائه بدهد.
در کشورهایی که روال درست فیلمنامه نویسی را طی می کنند بعد از خوانش فیلمنامه کاملا مشخص است که فیلم چه می خواهد بگوید و شکل تولیدش نیز مشخص است. اما در ایران بلافاصله جمله ای به میان می آید که ” حالا چه کسی بسازد؟ که این نوشته فیلم شود!”
گویا قرار است یکی با اسب سفید بیاید و مثل شوالیه، تمام مصائب فیلمنامه را به دوش بکشد و آن را فیلم کند. اگر ده کارگردان ایرانی یک فیلمنامه را بسازند به ده شکل مختلف می سازند. دلیلش روشن است. اینکه فیلمنامه به شکل واضحی جهان خودش را نمی تواند استوار کند. بنا به عرف تجربه شده هر کس کار خودش را می کند. اما در غرب و حتی هندوستان و چین، فیلمنامه از هنگامی که آماده شود، با هر کارگردانی تولید شود نود درصد ماجرا شبیه به هم می شود .اگر کارگردان کاهلی کند، یا مسله نارضایتمندی بین تهیه کنندگان و کارگردان رخ دهد، کارگردان جدید استخدام می شود. اما در ایران هر جمله ای از فیلمنامه به راحتی می تواند تغییر کند. چرا که ساحت نگارش فیلمنامه متکی به جریان سینما نیست؛ بلکه متصل به مصلحت تولیدکننده است. اینکه مصلحت ما این باشد می تواند کاری کند که آدم سالم در فیلم عصا بزند. چرا که همیشه عرف بر قانون و شرع تقدم داشته است. حال اگر در مناسبات سینمایی ما، لیست فیلم هایی را که چراغ جشنواره های بزرگ دنیا را روشن کرده اند به دقت ببینیم، اولین معجون آن فیلمنامه است. فیلمنامه ای که تا حد زیادی بدون سفارش و اشاره بوده است. به نظر می رسد به جای فراخوان هایی که اهمیت فیلمنامه نویسی را زیرپا می نهد به بنیاد و اساس توانمندی سینما نگاه ویژه تری کرد و شیوه بهتر و آبرومندانه تری برای رودررویی با صنف فیلمنامه نویسی پیدا کرد. این رشد می تواند از دل کندن از سلیقه های مصلحتی و شغلی به دل جریان سینما رسوخ کند. جریانی که با پذیرش جهان زیستی ما اتفاق می افتد. اینکه ما دارای داستان های فراوان کهن تا کنون هستیم امری بدیهی ست. حال آنکه ما با اقلیم و فرهنگ های متفاوت در معرض سخت ترین اغراض خصمانه جهانی از جنگ تا تحریم، از فساد داخلی تا محرمانه ترین مناسبات جاسوسی و تروریستی هستیم و می تواند دریچه ای به عبور از دوران فیلمنامه نویسی سطح پایینی باشد که یک شخص بخصوصی به جای رفتن به باشگاه دائم سوژه فیلمنامه نویسان است که زن ها را اغفال کند.