عزیزالله حاجی مشهدی – ساختن فیلم مستند با محوریت «معرفی شخصیت» و کارهای یک هنرمند در رشتههای مختلف هنری، ازجمله در صنعت فیلمسازی و هنر سینما، سابقهای روشن دارد. درباره فیلمسازان صاحبنامی همچون استنلی کوبریک، فرانسیس فورد کاپولا، مارتین اسکورسیزی و بسیاری از دیگر فیلمسازان در سینمای جهان، فیلمهای قابل اعتنایی ساخته شده است که بهعنوان مستندهای چهرهنگار ( Documentary Portrait) کارهای درخشانی به شمار میآیند. در ایران نیز درباره کار و زندگی و هنر و سبک فیلمسازی و نوع نگاه برخی از کارگردانهای سینما، مستندهای خوبی ساخته شده است که بهطور طبیعی متناسب با شیوه کار، نوع نگاه و میزان تکیه و تاکید هر یک از سازندگان این نمونهها، جلوههای متفاوتی داشتهاند.
یکی از کارگردانهایی که در میان دیگر فیلمسازان ایرانی- با توجه به تعداد فیلمهای مستندی که درباره او ساخته شده – بیش از دیگران مرکز توجه مستندسازان قرار گرفته، مسعود کیمیایی، نویسنده و کارگردان و سازنده فیلمهایی چون «قیصر»، «رضا موتوری»، «سرب»، «دندان مار»، «حکم»، «ضیافت»، «رئیس» و… بوده است. تا آنجا که به یاد دارم، پیش از فیلم مستند «قهرمان آخر» بهعنوان یکی از تازهترین نمونههایی که در سال ۹۵ از آن رونمایی شده است، در فاصله چند سال گذشته فیلمهای «قیصر، ۴۰ سال بعد» (مسعود نجفی)، «متروپل، در لالهزار» (بابک برزویه)، «بعد از درخشش» (نادر طریقت)، «کمان تیرخورده» (آرش سنجابی)، «۹ مستند درباره ۹ فیلم کیمیایی» (نیما حسنینسب) و «سوار خسته میتازد» (المیرا مقدم) ازجمله فیلمهایی بودهاند که با محوریت شخصیت مسعود کیمیایی و نوع نگاه و آثارش تولید شدهاند.
از میان نمونههایی که نام برده شد، فیلم مستند «سوار خسته میتازد» ساخته المیرا مقدم، به دلیل نوعی فاصله گرفتن از شخصیت جدی کیمیایی و شوخیهای دوربین با او و به لطف تدوین هوشمندانه فیلم، آگاهانه، ضد کلیشه عمل کرده و در کل اثر بیآنکه از خود فیلمساز حرف و سخنی مفصل و روشنگر بشنویم، او را در مرکز توجه کسانی قرار میدهد که در جای جای فیلم مورد پرسش قرار میگیرند و هرکدام نیز به سهم خود از کیمیایی چیزی میپرسند، و از طریق چهرههایی چون داریوش مهرجویی، احمدرضا احمدی، فرامرز قریبیان، عزتالله انتظامی، آیدین آغداشلو، تهمینه میلانی، اصغر فرهادی، داریوش ارجمند، بهروز غریبپور و… با کیمیایی و سبک کار و نوع نگاه او در فیلمهایش آشنا میشویم. کاری که سازنده فیلم مستند «قهرمان آخر» با پرهیز آگاهانه از این روش معمولی و تا حدودی کلیشهشده، فاصله میگیرد و تنها با استفاده محدود از دو چهره، یعنی خود مستندساز (جواد طوسی) و فیلمسازی که موضوع فیلم مستند اوست (مسعود کیمیایی)، این فیلم را پیش میبرد.
نخستین صحنه فیلم – بعد از فصل عنوانبندی آغازین آن – در نمایی باز و بهنسبت طولانی، از جایی شروع میشود که کارگردان و راوی اصلی فیلم از انتهای یک کوچه قدیمی و خلوت به طرف دوربین پیش میآید و صدای ذهنیاش درباره فیلمساز مورد علاقهاش (کیمیایی) به شیوه گوینده یک گفتار متن، میکوشد ما را با محله و کوچههایی آشنایی دهد که روزگاری کودکیها و نوجوانیهای کیمیایی با خانواده و دوستان و همسنوسالانش در همان فضا سپری شده است. درست عکس همین نمای آغازین فیلم، مستندساز و راوی فیلم در همان کوچه و محله قدیمی، در آخرین نمای این مستند، پشت به دوربین، از نگاه ما دور میشود و از دوربین فاصله میگیرد.
در فاصله میان آن نزدیک شدن به دوربین و این دور شدن از دوربین است که راوی مستندساز آشکارا میکوشد تا بیشترین اطلاعات و معرفیهای سبکشناختی از کیمیایی را به دست دهد. به گونه موازی و صد البته هوشمندانه، جواد طوسی میکوشد با استفاده از فصلهایی کوتاه از فیلمهای مختلف کیمیایی و همچنین بخشهایی از پاسخهای کیمیایی به پرسشگری که گاه متن سوالش برای ما بهطور واضح در فیلم شنیده میشود و گاه بیآنکه پرسش او را بشنویم، از روی پاسخهای کیمیایی درمییابیم که پرسش راوی مستندساز ما از او چه بوده است، با توزیع مناسب و پراکنش متعادل و منطقی نماها و صحنههای انتخابشده از فیلمهای کیمیایی و استفاده از چهره خود او در گفتوگویی که در مقابل دوربین مستندساز با او داشته است، بهخوبی فیلم را از یکنواختی و کسالتبار شدن و تبدیل شدن به یک مستند پرگفتوگو، نجات دهد.
اگرچه همان اشکال مشترک و عمومی موجود در اینگونه مستندها، که بهطور عمده به شخصیت موضوعی و محوری فیلم همواره نگاهی ستایشگر و تحسینآمیز داشته و کمتر پیش میآید که با کمی فاصله گرفتن از این ادب یا فروتنی و لحن احترامآمیز و نگاه مشفقانه فیلمساز، به سراغ نقد دیدگاهها و جنبههای مختلف کارنامه کارگردان مورد نظر خود بروند، در فیلم «قهرمان آخر» نیز تا حدود احساس میشود، اما همین که جواد طوسی بهعنوان یک چهره مثالزدنی در میان طرفداران پروپاقرص و دلشیفته کیمیایی در بخشی از فیلم، به گونهای ظریف، کارگردان مورد علاقه خود را به دلیل نزول کیفی برخی از کارهای اخیرش – در مقایسه با فیلمهایی مثل «سرب»، «گروهبان»، «دندان مار» و «ضیافت» و… – به چالشی جدی وامیدارد، میتواند برای جواد طوسی و فیلم «قهرمان آخر» یک امتیاز مهم تلقی شود. امید که جواد طوسی، بتواند خارج از فضای چنین اثری، در واقعیت نیز، در مقام یک «منتقد فیلم» (با توجه به تجربه عملی و سابقه کار در امر قضاوت و داوریهای دیوانی در دستگاهی که از گذشتههای دور تا امروز، از آن بهعنوان «عدلیه» و «عدالتخانه» و «دادگستری» و «قوه قضاییه» نام برده شده است) یک داور و قاضی حق نگهدار باشد و به دلیل دلشیفتگیهای آشکارش به یک کارگردان، به گونهای برخورد نکند که کاستیهای کار او را نادیده بگیرد!
استفاده مناسب از پیونددهندههای تصویری (تصویری از یک ماشین تحریر قدیمی) که به شیوه بسیاری از فیلمهای عباس کیارستمی عنوانبندی فیلمهایش را در حال حروفنگاری، روی پرده به نمایش میگذاشت، در «قهرمان آخر» نیز این نوشتهها، گذشته از چشمنوازی آنها، در حکم پیونددهنده بخشهای مختلف فیلم نیز کارکرد مناسبی پیدا کردهاند.
از امتیازهای اصلی چنین مستندی باید به استفاده مناسب از موسیقی کمحجم (ستار اورکی) و تدوین خوب فیلم اشاره کرد که با ایجاد ضرباهنگ متعادلی در کلیت اثر، به گونهای عمل شده است که با وجود بلند بودن زمان چنین مستندی، هرگز برای مخاطب حرفهای خود، فیلم خستهکننده به نظر نمیرسد.
منبع: ماهنامه هنر و تجربه