سینماسینما، حبیب باوی ساجد
«اینسرت» هیچ گاه برای من نمایی نبود که مثلأ میاننما باشد، یا برای بعضی از فیلمسازان در حکم خنثی کردن خط فرضی ست، یا مثلأ فقط برای تأکید روی شئ جاندار یا بیجان. برعکس، نمای اینسرت برای من همیشه استقلال خودش و تعریف خودش را داشته؛ اهمیت اینسرت همتراز بااهمیت دروازه بان در ضربهی پنالتی ست؛ در طول نود دقیقه حتی اگر مهمترین توپها را دروازهبان مهار کند، به چشم نمیآید یا کمتر به چشم می آید، اما وقتی در ضربهی پنالتی دروازهبان میماند و بازیکن حریف و صدها هزار چشم که همه چیز را با دقت میبینند، دیگر دروازهبان اهمیت دو چندان مییابد. در نمای اینسرت از دست، بازیگر باید با دستهایش حرف بزند؛ درست عین دستهای رهبر ارکستر؛ همهی انگشتهای دست اهمیت دارند، یک بالا و پایین شدن کم و زیاد ممکن است نت فالش ایجاد کند. همین اهمیت دستها در نماهای اینسرت است که دست آدمهای فیلمهای «روبر برسون» را متفاوت جلوه می دهد. دستها حرف میزنند، همان طور که چشم ها.