سینماسینما، ابوالفضل نجیب
جابر قاسمعلی از آن جمله سینماگرانی است که از حوزه نقدنویسی به سینما ورود کرده است. این شروع عطف به دورانی است که توفیق آشنایی و همکاری با ایشان در تحریریه ماهنامه گزارش فیلم حاصل شد، همینجا یادی کنم از مسعود بهاری نازنین که روحش شاد و نامش گرامی باد. جابر به گمانم نقد نویسی را از همان دفتر گزارش فیلم واقع در بلوار کشاورز و چند صدمتری سینما قدس شروع کرده بود. اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، از نشریه سینمایی که بیشترین نقد فیلمها اغلب متوجه فیلمنامه و روایتهای بیچفت و بست بود. دقیقا به همین دلیل اغلب منتقدان رغبتی به نوشتن درباره تولیدات سطح هرم فرضی سینما نداشتند تا جایی که ماهنامه سینمایی فیلم بهخاطر بیاعتنایی و بایکوت این بخش از تولیدات مورد انتقاد و گلایه سیاستگذاران سینمایی قرار گرفت. با این گذشته و حساسیت پرمعلوم است که تمرکز قاسمعلی علیالقاعده باید معطوف به فیلمنامه به مثابه فونداسیون فیلم باشد.
اگر کمترین انتظار از تولیدات سینمایی و برای مخاطبان بدنه هرم فرضی روایت بینقص و ساده و درست و البته لذتبخش و حتی تاملبرانگیز باشد، در این صورت «زعفرانیه ۱۴ تیر» به کارگردانی سیدعلی هاشمی نه تنها سطح توقع این بخش از مخاطبان را برآورده کرده، که میتواند حتی رضایت سطح بالاتری از مخاطبان را جلب کند. بیتردید این میزان توفیق بیش از هر چیز مرهون فیلمنامه جابر قاسمعلی است. فیلم روایت سرراست و سادهای درباره موضوعی دارد که سالهاست به یکی از مهمترین چالشهای اخلاقی تبدیل شده است. این چالش اگر چه در جغرافیای فرهنگی ما مشروع و برخلاف ماهیت آن به خیانت و حتی هنجارشکنی تعبیر نمیشود، اما تاثیری همانند در داوری اغلب زنان به خیانت دارد. به یک معنی واکنش میمنت به ازدواج شوهرش کم از همانندی به واکنش در قبال رابطه نامشروع و به تعبیر سرراست با خیانت ندارد.
از این منظر فیلم اگر چه در سطح روایتگر یک درام ساده اجتماعی است، اما تلاش میکند بر بستر روایتی چنین ساده و بیادعا به شکافها و چالشهای حاصل از نزدیکی روابط که ابتدا در صورت ظاهر به مجازی تعبیر و در نهایت به شکلگیری روابط واقعی و در ماهیت امر به تابو شکنی و به تعبیری هنجارشکنی در روابط فردی و خانوادگی و اجتماعی تبدیل و تنزل پیدا میکند بپردازد. به گونهای که فضا و روابط به اصطلاح مجازی اولیه در نهایت به بستری برای بیرون ریختن شکافها و تضادهای میان آنچه به شخصیت اجتماعی یا بیرونی با فردیت پنهان شده معنی میکنیم منتهی میشود.
از این منظر اهمیت فیلم در ترجمان ساده یک بحران اجتماعی است. بحرانی که اگر چه سعی میشود چون سایر بحرانها پردهپوشی شود، یا به نوعی به اصطلاح شرعیزه شود، اما متاسفانه بخشهایی از طبقات اجتماعی با آن درگیر هستند. دخلی هم به وضعیت طبقاتی آدمها ندارد. اینکه علت این بحران اخلاقی را یکسره متوجه فضای مجازی کنیم، خودفریبی محض است. چرا که مسبوق به پیشاظهور پدیده گوشی همراه و روابط مجازی به سبک و سیاق امروز است.
«زعفرانیه ۱۴ تیر» از جهاتی «برادران لیلا» را تداعی میکند یا لاقل بر نوعی دیگر از کشمکش دختران با نظام پدرسالاری اشاره و تاکید دارد. با این توضیح که در اینجا مکانیزم کشمکش متفاوت است و به نوعی میتواند برآمده از شکم سیری باشد و نه فقر. آنچه این کشمکش را به این همانی نزدیک میکند منطق و شباهت گفتمانی دو دختر در مواجهه با اقتدار و منطق من درآوردی پدرانه است. در هر دو فیلم پدرها هیچ احساس سمپاتی برنمیانگیزند زیرا که هم نقش آمریت و عاملیت را در بهوجود آوردن شرایط موجود بازی میکنند. به گمانم دلیل عمده حساسیتبرانگیز شدن این نوع فیلم ها چه در گونه «برادران لیلا» و «زعفرانیه ۱۴ تیر» و حتی گونه بدیعی چون «پیرپسر» همین تابوشکنی از موضع و جایگاه پدرسالاری باشد. مضاف بر این که این تابوشکنی و در واقعیت امر فرجام و نتیجه و کپه این رویارویی به دلایل عدیده هرگز به سمت وضعیت پیشافرهنگی و تاریخی و اجتماعی نه تنها رجعت نخواهد کرد که میتوان چشمانداز و امتداد آن را به سمت هجرت به عقلانیت داوری و پیشبینی کرد.
این که چرا فیلم هفت سال بلاتکلیف بوده حتما دلیلش در حکمت همه نشانهها و نمادهای عدد هفت در فرهنگ و عرفان و اسطوره فارسی بوده که حتمن عقل ما به آن قد نمیدهد. بهخصوص وقتی با خیل تولیدات فاخر این سالهای اخیر مقایسه کنیم حکمتش معلوم میشود. اما گذشته از شوخی اینکه چرا برخلاف نیاز جامعه ما به چنین فیلمهایی به هر دلیل واهی برای توقیف و توقف آن تلاش میشود، در نوع خود جای تامل است.