سینماسینما، نغمه خدابخش
آبادان یازده ۶۰ از معدود فیلم هاییست که شخصیت زن قصه را قدرتمند نشان میدهد. آبادان… فیلم دفاع مقدسی است یادآور روزهای جنگ است از فداکاریهای کارکنان رادیو آبادان در روزهای نخست جنگ میگوید و ادعایی برای قهرمان پروری ندارد اما دختر آبادانی یک قهرمان است قهرمانی که پا به پای مردان شهرش هر کار سخت و مردانه ای را در دفاع از شهری که در آستانه اشغال دشمن است انجام میدهد. دختر دل نازکی که از تهران به هوای بردن نامزد خود آمده هم یک قهرمان است. او در کنار نامزدش میماند و برای دفاع مقابل دشمن تلاش میکند.
«بی صدا حلزون» روایتگر تلاش مادری کم شنواست که عزم خود را جزم کرده تا عمل کاشت حلزون برای فرزند ناشنوایش انجام شود. آرام و منطقی و قدرتمند پیش میرود در مقابل همسر سابقش که مخالف جراحی است می ایستد تا فرزندش صدای زندگی را بشنود. او نماد یک زن و مادر قدرتمند است.
دغدغه دو فیلم یاد شده صرفا زن و پرداختن به او در جامعه نیست اما از آنان قهرمان میسازد درست برعکس فیلم عامه پسند که بر اساس ادعای کارگردانش سومین سه گانه ایست که زن و قدرت او را به تصویر میکشد. سهیل بیرقی در دو فیلم «من» و «عرق سرد» توانایی زنان قصه خود را به نمایش میگذارد اما در «عامه پسند» او را تحقیر میکند. فیلم روایت زندگی یک زن در دهه ششم زندگیست که تصمیم گرفته بخاطر مشکلاتی که داشته از همسرش جدا شده و بدون آنکه حرفه ای داشته باشد روی پای خود بایستد. زنی که میخواهد بر خلاف قوانین جامعه عمل کرده و ساختارشکنی کند و امیدوار است موفق و سربلند میشود. تا اینجای داستان میتواند قابل قبول باشد و یک پرسوناژ از زنی قدرتمند و بااراده را به تصویر کشد اما این زن با حدود سی سال زندگی مشترک ناشیانه و غیرمنطقی عمل میکند او به پسر جوان اعتماد کرده و در دنیای فانتزی او که شنا کردن خلاف رودخانه ای بنام جامعه است غرق میشود. افسار زندگی اش را بدست جوانی میسپارد که مشخص نیست کیست و از کجا آمده حتی معلوم نمیشود که آیا زن عاشق او شده و پسر معشوق اوست یا اینکه پسر همجنسگراست و صرفا شریک کاری او به حساب می آید. زن به ظاهر قدرتمند قصه در انتها فریب خورده جوان بی هویت میشود و شکست خورده و ناکام میماند. از طرف دیگر زن جوان قصه هم به لحاظ شخصیت پردازی بلاتکلیف است. معلوم نیست دلسوز و همراه زن میانسال است یا دشمن او. در ابتدای قصه او را زنی قدرتمند میبینیم که امور زندگی را بطور کامل در دست گرفته، کاسبی خوبی راه انداخته، در بازار اعتبار دارد و حرفش سند است از طرف دیگر برای آن زن که او را خاله مینامد شایعه سازی میکند و آخر سر آنچه او ساخته را تصاحب میکند. عامه پسند فیلمی ضد زن است که تا جای ممکن شخصیت زنان قصه خود را تخریب میکند و تصویری ناخوشایند از بی عقلی و فریبکاری زن به جا میگذارد.
در «قصیده گاو سفید» قرار است شخصیت زن قصه با چالشی بزرگ روبرو شود. شوهرش با حکم و شهادت اشتباه قصاص شده و او باید بدنبال احقاق حق خود باشد و با شکایت از قاضی پرونده اعاده حیثیت کند. او با داشتن یک دختر ناشنوا مقابل عقاید و رسوم خانواده همسرش می ایستد و زندگی سخت را به ارتباط با آنها و همسر برادر شوهر شدن، ترجیح میدهد اما در روزهای سخت نیاز به تکیه گاه دارد و احساس او را درگیر میکند تا جایی که برای ارتباط با مرد مهربان قصه پیشقدم میشود! زنی که در ابتدا قرار بود خودساخته و قدرتمند باشد از جایی منفعل شده و درگیر احساسات میشود.
در «روز بلوا» زن قصه که ظاهرا رابطه عاشقانه ای با همسرش دارد و به فکر ظاهری بهتر و جوانتر برای اوست، حتی خرید بهترین تلفن همراه، در انتهای قصه مشخص میشود تحت نظارت پدرش و با همکاری با برادر شوهر خود در مسائل کاری زد و بندهایی پنهان از شوهرش داشته که باعث به وجود آمدن مشکلات عمده در زندگیشان و از بین رفتن آبرو و حیثیت اجتماعی همسرش شده است.
«دو زیست» اما حکایت دختری درمانده و بی پناه است که در یک رابطه ناجوانمردانه باردار شده و در صدد سقط جنین است.جوان قصه بر حسب مردانگی به او پناه میدهد صیغه اش میکند تا بصورت قانونی بتواند بچه اش را سقط کند امنیت او را تضمین میکند اما آخر سر دختر با دوست و هم خانه پسر فرار کرده و تصویر دختری فریبکار را به جا میگذارد! دختر دیگر قصه هم بر خلاف آنچه قرار بود زرنگ و باهوش باشد، نیست.ساده لوحی و حماقت این شخصیت آنجا مشخص میشود که مدتهاست امید به وصال قهرمان قصه بسته آنهم به این دلیل که یکبار از موهایش تعریف کرده!
فداکاری اغراق آمیز یک زن در «مغز استخوان» به عنوان یک مادر باعث بر هم ریختن بسیاری از قواعد میشود مادری که برای نجات فرزند خود از بیماری سرطان حاضر است هر کاری بکند، هر کاری! حتی جدا شدن از همسر فعلی که رابطه ای عاشقانه دارند و ازدواج مجدد و موقت با همسر قبلی که حکم اعدامش صادر شده صرفا بخاطر بچه دار شدن از او و استفاده از بند ناف جنین برای درمان بچه سرطانی اش. بحثی در فداکاری بی شائبه مادرانه نیست مسئله اصلی این است که هیچ زنی تحت هیچ شرایطی، حتی نجات فرزند، حاضر به همبستری با مردی نیست که یکبار برای همیشه از او گذشته. اگر قرار بود باردار شدن زن از طریق لقاح مصنوعی و عمل آی وی اف انجام شود قابل قبول بود ضربه اصلی آنجا به شخصیت زن زده میشود که همسر سابق خواسته زن را رد کرده و حاضر به همبستری با او نیست در نتیجه شخصیت زن تحقیر میشود و جایی قرار میگیرد که ابتدای قصه ایستاده است با این تفاوت که دیگر همسر مهربان و فداکارش در کنارش نیست.
این نمونهها از نمایش شخصیت زن در فیلمها اگر زن کُشی نیست پس چیست؟