سینماسینما، آرش عنایتی
هفت سال پس از تجربهی موفق ساخت فیلمی پستمدرن با عنوان «پری دریایی» (Mermaid)، آناملیکیان فیلمساز اصالتا اهل باکو، در روسیه فیلمی ساخته با عنوان «ستاره» که از اساس متفاوت نسبت به تجربهی قبلیاش اما به مراتب بهتر از آن است. فیلمی در چارچوب روایتی کلاسیک با داستانی به ظاهر کلیشهای و پایانی که کلیشههایِ قضاوتهایمان را دربارهی فیلم و کاراکترهایش – و شاید انسانهای دیگر- تغییر میدهد.
ماشا، پری دریایی این فیلم، در واقع تن به حبس و کار در آکواریوم کلوپ شبانهای داده تا مخارج جراحیهای زیبایی را بر جایجای اندامش تامین کند. جراحیهایی که سببساز حضورش در سینما شوند. پریدریایی این داستان به عوض رهاندن خطرات و حفاظت، خودش بهانهای برای مخاطرات و تلاشهای جوانی از طبقهی اجتماعی دیگر میشود تا تحت حمایت و حفاظتاش، آرزوی ماشا محقق شود. به این شکل است که ماشا، ستارهای در آسمانِ خانوادهای دیگر میشود تا راه آمده و راه آینده در زندگی را، در پرتوی نورش ببینند و ببینیم!
جدا از تداعیها، تقابلها و تلاقیهای داستان زندگی دو زن از دو طبقهی اجتماعی متفاوت (ماشا و مارگریتا)، بازی کلامی با نام و نتیجهی اخلاقی در خور تامل فیلم؛ اشارات سیاسی (از زندگی طبقهی الیگارشی تا حبس خود خواستهی پیرمرد در خانه از زمان قدرت گرفتن پوتین)، نقدهایش بر رسانه، کلینیکهای زیبایی و درمانی در جامعهی مدرن، نمایشگاههای هنر و واسطهگری آثار هنری و تولیداتشان برای طبقهی برخوردار جامعه و…هنرمندیِ آنا در استفادهی درست از معماری شهری و عناصر بصری کمپوزیسیون، نمود پیدا میکند. جاییکه فضای خانهی سرگئی همچون آکواریومی بزرگتر در دل کلانشهر در برابر زمینهای پیراموناش نمود مییابد.