سینماسینما، زهرا مشتاق
به محض اینکه خبر شکایت طلاب را دیدم، به دوست نازنینی در قم که از استادان رشته حقوق در دانشگاه هستند، تلفن کردم تا راست و دروغ خبر را مطمئن شوم. خبر درست بود. اما ظاهرا معاون دادستان شکایت را نپذیرفته بودند. نگاه ایشان این بود که پی گیری چنین اخباری، موجب جری شدن و تایید گروه های تندرو خواهد شد. درست می گفتند. اما رسانه ها از این خبر نگذشته و بازتاب وسیعی پیدا کرد.
چنین رویدادی البته از چند منظر قابل تامل و بررسی است. نخست آنکه جامعه هنرمندان به طور عام و سلبریتی ها به طور خاص هماره زیر ذره بین قرار دارند. هر حرکت، رفتار و زندگی حرفه ای و شخصی آنها از سوی پاپاراتزی ها، نشریات و سایت های زرد مورد پیگیری و توجه است و اساسا هیچ خلوتی برای آنها متصور نیست و در عمل حقوق شخصی آنها در بسیاری مواقع پایمال می شود. نکته مهم دیگر آنکه به هر حال افراد مشهور در رشته هایی چون بازیگری و ورزش به شدت مورد توجه بوده و همین توجه آنها را به سمت پوشش های خاص و متفاوت سوق می دهد. چیزی که در تمام دنیا عادی و پذیرفته شده است. قدر مسلم استایل یک بازیگر با یک استاد دانشگاه متفاوت است. هم چنانکه تعداد دنبال کننده های یک جامعه شناس با یک هنرپیشه و یا مدل مشهور قابل مقایسه نیست. باید پذیرفت هر حرفه ای، مناسبت ها و آیین و حتی خرده فرهنگ های خاص خود را دارد. تقریبا در هیچ کشوری، افراد جامعه اش به خاطر نوع لباس پوشیدن یا داشتن یا نداشتن حجاب مورد بازخواست و قضاوت قرار نمی گیرند. خوب یا بد در تمام چهل سال گذشته، جامعه هنرمندان کشور با احترام به قوانین، زندگی حرفه ای و شخصی خود را پیش برده اند. اما اینکه نوع پوشش این بانوان موجب اعتراض آقایان جوان طلاب حوزوی یا برخی دیگر قرار گرفته جای تعجب و بررسی است. در حالیکه بخصوص برای مردان اهل دین امکان ازدواج ساده و آسان دائم و موقت به ویژه در شهری چون قم مهیاست؛ چگونه ممکن است باز هم با دیدن عکس زنان هنرپیشه ایرانی تحریک شده و صدمه روحی ببینند؟ در چنین مواقعی در کشورهای دیگر به جای مراجعه به دادگاه، مستقیم به روانپزشک مراجعه می شود تا گره های روحی مورد واکاوی و کنکاش قرار گیرد.
برای من به عنوان روزنامه نگاری که علاوه بر سینما و هنر، در حوزه اجتماعی نیز می نویسم، پرسشی جدی مطرح می شود و آن این است که چرا و به چه دلیل آقایان اهل دین چنین حساسیت عجیبی درباره زنان و نوع پوشش آنان دارند. چرا و به چه دلیل این تحریک پذیری اجتماعی با دیدن انبوه زنان دستفروش در مترو یا کودکان کار پراکنده در شهر، یا زنان ویژه دیگر، موجب اعتراض و نگرانی آنها نمی شود. پایین بودن آستانه تحریک پذیری برخی که به کلاه و گیره سر و نوع بستن شال و روسری رسیده است، بیش از آنکه مایه حیرت باشد؛ موجب نگرانی بابت بروز مسائل روانی جامعه ای است که از پرداختن به بدیهیات غرایز و به شکل عادی منع شده است.
نمی توان و نمی شود به زور به اعمال قدرت پرداخت. روزی این چرخ دنده های خشک روغن نخورده از هم متلاشی خواهد شد. به تفاوت ها و سلایق مختلف احترام بگذاریم و به جای شکایت، سر در گریبان تفکر فرو بریم که این طریق اولیتر است.