سینماسینما، امیرعلی نصیری
در تنت (انگاشته) دو جاسوس بینالمللی حرفهای برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی سوم، درگیر ماجرا و توطئهای پیچیده میشوند؛ از جمله یک فناوری بیمانند که امکان وارونگی زمان را به بشر دادهاست.
حسین عیدیزاده (منتقد و سینمایینویس) جملهای دارد که مشخصاً درباره دو فیلم بچه راننده و مردگان نمیمیرند بهکار برد: «پاپکورن را بگذارید کنار دستتان، فراموش کنید کارگردان کیست و از فیلم لذت ببرید.» شاید بهترین توصیه هنگام تماشای تنت همین باشد؛ با این تفاوت که این بار نمیتوانیم فراموش کنیم که کارگردان کیست، زیرا مدام تلقین (به لحاظ بصری) و بینستارهای / اینتراستلار (به لحاظ مفهوم نسبیت زمان) به یادمان میآید.*
در فیلم چند کلیدواژه وجود داره که شاید مطالعه درباره آنها پیش از تماشای فیلم به کمکمان بیاید: آنتروپی (بینظمی یا آشفتگی؛ عدم قطعیت یک سیستم را بیان میکند)، وارونگی (دستهای از مسایل هستند که از لحاظ ریاضی، یافتن پاسخ نهایی آنها به وسیله روشهای کلاسیک ممکن نیست)، پارادوکس (به هر گزارهای گفته میشود که با گزارههایِ قبلیِ گفته شده در همان نظریه یا دستگاهِ نظری، در تناقض باشد) و نسبیت زمان که بالاتر اشاره شد.
اگر هم که اعتقادی به این مفاهیم ندارید و در نظر شما تنت اثری بیسروته است، پیشنهاد میکنم برای ۱۵۰ دقیقه از تصاویر خوش آب و رنگِ وان هویتما (بینستارهای، دانکرک و به سوی ستارگان)، موسیقی لودویگ گورانسون (برنده اسکار برای پلنگ سیاه)، صحنههای اکشن خوشساخت و بازیگرانی در کت و شلوارهای شیک لذت ببرید؛ روی این آخری تأکید میکنم، چون دو بار مستقیماً در فیلم به آن اشاره شد و نولان هم در تصاویر پشت صحنه فیلمهایش همیشه با کت و شلوار دیده میشود.
نکته آخر اینکه تنت میتواند سکوی پرتاب جان دیوید واشنگتن (پسر دنزل واشنگتن) و الیزابت دبیکی (سریال مدیر شیفت شب) باشد.
*(مراجعه کنید به «جوهره زمان». نصیری، امیرعلی. روزنامه فرهیختگان، شماره ۱۶۶۲، اردیبهشت ۱۳۹۴)