«سوئیچ پن»/ یادداشتی بر فیلم «قسم»؛ خیز به سمت سینمای هویت‌دار و عمیق

سینماسینما، فریبا اشوئی

قسم از منظر فُرم و اجرا به عنوان دومین اثر محسن تنابنده در مقام کارگردان، فیلم نسبتا خوب و سرراستی شده است. اقبال فیلم بیشتر متوجه فیلمنامه متفاوت و دراماتیزه آن است. شروع اولیه داستان (پرده اول) با چینش مهره ها (کاراکترها) در قالب یک پازل (فُرم) اتفاق می افتد. بعد هرکدام  از همان مهره ها ضمن اتصال به مهره های دیگر با یک مهره مرکزی (رضوان) در ارتباط هستند که این مهره، اکنون دیگر  وجود خارجی نداشته و در حقیقت مهره ای سوخته تلقی می شود. تنها ادای یک قسم  درباره این مهره سوخته است که این جمع را کنارهم هم قسم نگاه داشته است.

پی رنگ اصلی درهمان پرده اول محرز می شود. فعل قُسامه درباره جرم آشکار قاتل در ارتباط بامقتوله (رضوان)  که به زودی درمشهد اجرا خواهد شد تا شوهر به جرم قتل، قصاص شود. اما خرده پی رنگ های فرعی دیگری هم در این داستان وجود دارند (قصه اعضای فامیلی که بواسطه قَسَمشان منتفع خواهندشد) هرکدام به شیوایی و ظرافت، زیر پوسته اصلی داستان جای گذاری شده اند. خرده پی رنگ هایی که هرکدام مستقلا ( بالقوه های نمایشی و موضوعی) می توانند موضوع فیلم دیگری باشند. اما با ظرافت و تبحر فیلمنامه نویس، تماما در خدمت داستان اصلی قرار  گرفته اند. کارگردان از همان پرده اول، با مجموعه ای از چالش های کوتاه و موقت (درگیری‌های کوچک و بزرگ اعضای فامیل با یکدیگر با واسطه متوفی یا بدون واسطه او)،مخاطبش رادر مُشت می گیرد وبعد هم همین ریتم را مطابق با نمودار سینوسی ادامه می دهد تا این که، با ورود خسرو همسر راضیه (سعید آقاخانی ) به داستان و مخالفتش در باب  قسم راضیه، مسیر داستان به یک باره تغییر کلی پیدا می کند. نقطه عطف اصلی و در واقع موتوری که داستان از آن اتفاق ،جان دوباره می گیرد، داستان  پنهان کاری های خسرو  است که در پس آن، هویت قاتل یا قاتلین به یکباره  عوض می شود  و…

برای هر ایده و پیامی در فیلم، هدفی پنهان وجود دارد که با پیشرفت درام،‌ این هدف کم کم آشکار می شود. هدف اصلی فیلم قسم، اما هدفی چند سویه (وجهی) است. یک سوی آن کاملا انتقادی است. انتقاد درباب چارچوب قوانین قضایی؛ بدون در نظر گرفتن شرایط اعمال  قانون به شکل کُلی آن ( برای همه کس و همه جا). سوی دیگر پیام هم البته اخلاقی است: «توجه به فاصله ناچیز میان وادی دروغ تا آرمان شهر حقیقت که فاصله ای است ناچیز و قابل خطا». فیلم در تمام طول پرده اول و دوم، فیلمی کاملا دیالوگ محور است و در قالب دیالوگ اطلاعاتش را به مخاطب منتقل می سازد. مسافران اتوبوس، کلونی همانند سازی شده ای از جامعه امروز ما هستند. اهداف و دیدگاه های شخصیت ها، در قبال موضوعی که برای آن هم قسم شده اند، در جریان تبادل حس و افکار اجزای همین کلونی عیان می شوند. بعد از رسیدن فیلم هایی از روند بازپرسی و تحقیق و دادگاه متوفی (رضوان) در بازه زمانی گذشته (حدود یک سال پیش)، اَکت تصویری داستان به یکباره تغییر یافته و اوج می گیرد. در این اوج مخاطب دریافت های ملموس تری از آنچه تا به حال به مدد دیالوگ به آن رسیده بود، دریافت می کند. همچنین است شکل رابطه رعنا و مرتضی، قهر دو برادر میانسال بر سر مرگ یک سگ، ماجرای وارثان دیه، قانون دیه، و…  که همه و همه ضمن قوت بخشی به پی رنگ اصلی، به عنوان سویه های  انتقادی فیلم در لایه های زیرین آن، چالش های  پرسشگرانه ای به راه می اندازند و مخاطب را به تامل و مسئولین را به چالش توجه و برنامه ریزی دعوت می کنند.

قسم  فیلمی است  که در هر دو بخش ساختار و محتوا حرفهای مهمی برای گفتن دارد و در این ارتباط هم کاملا مدعی است. از محتوا که عبور کنیم، در بخش ساختار هم این موفقیت، با الهام از تمامیت محتوا، ادامه یافته و اندازه و شکل حرفه ای و کامل تری را از آن خود می سازد. طراحی دکوپاژ در لوکیشن های معدود و محدود، میزانسن های  سخت و پیچیده متعاقب آن در  کنار طراحی ریتم، هدایت بازی ها در پلان های دو نفره یا بیشتر، نور پردازی، فیلمبرداری، جلوه های ویژه (صحنه سازی تصادف و سقوط اتوبوس و تصویربرداری در آب ) و… همه در کنار هم برگ های برنده محسن تنابنده کارگردان فیلم است که قسم را به فیلمی متفاوت، سخت و صد البته حرفه ای و موفق بدل ساخته است. تنابنده در این فیلم با خیزی قابل و معنادار از جنس سینمای گینس فاصله گرفته و بیشتر توجهش را به  سینمای اجتماعی هویت دار و عمیق معطوف ساخته است. حضور مهناز افشار در نقش راضیه (خواهر متوفی) کمک عظیمی به فیلم کرده است . او به تنهایی خود، عهده‌دار بار عظیمی از هویت و درخشش فیلم است.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 121548 و در روز دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت 12:09:40
2024 copyright.