سینماسینما، نوید جعفری
پرسشگری قطعا خصلت جهان مدرن و نشانهای از مدنیت است، شک نکنید وقتی بخش فرهنگی و هنری هر جامعهای نسبت به هر موضوعی واکنشی نشان میدهد، ماهیت مهم آن را احساس کرده است و نمیتواند بیتفاوت از کنار آن بگذرد که اصولا داستان اصلی هنر همین پرسش و نهایت دغدغهای است که مولف و خالق اثر را به واکنش وادار میکند.
در این میان هر چه تراژدیها تلختر و ناگوارتر میشود نوع مواجهه و برخورد با آن متفاوت میشود و نمونه ملموسش را میتوانید در تراژدی تلخ قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر همسر فقید او مشاهده کنید.
برخورد جامعه نه در طیف هنرمند که حتی در طیف علاقهمند چیزی از جنس بهت و حیرت و در نهایت غم و سوگی عظیم بود.
غم و دردی که برای هر که او را بیشتر میشناخت بیشتر و به همین نسبت برای دیگران قطعا اندکتر میشد.
حالا باید پرسید بهروز افخمی در کدام دایره حضور دارد که پس از خاکسپاری این دو انسان شریف، پا به منزل آنها گذاشته و با کمال سرخوشی و لبخند از ساخت فیلم سخن میگوید؟
برای آنانی که با افخمی آشنایی دارند چندان این اتفاق عجیب و غریب نبود اما برای دیگرانی که با موج سواریهای برخی آشنا نیستند قطعا عجیب است که چگونه یک کارگردان میتواند در محل قتل دیگری حاضر شود و با لبخند از پروژهای که دارد حرف بزند بی آنکه حتی در ظاهر هم اندوهی داشته باشد.
شاید هم قصد دارد سه گانه اتفاقی را که با نام کارگردانان مطرح و نام آشنا گره خورده را تکمیل کند همان سه گانهای که با قرار دادن ناصر تقوایی در موقعیتی برزخی برای رفتن از پروژه کوچک جنگلی آغاز شد و بعد با نادیده گرفتن فضای فکری زندهیاد علی حاتمی باعث شد فیلم جهان پهلوان تختی او را نیمه کاره در دست بگیرد و بدل به فیلمی جنایی کند که خواست مولف اصلیاش نبود.
یا شبیه همان رفتاری که او را برای رسیدن به شهرت به سمت حزبی سوق میدهد تا وارد مجلس شود و بعد از سالها به همه آن شعارها پشت کند و به جبهه مقابل گریز بزند تا صاحب برنامهای شود که اگر فریدون جیرانی آن را معرفی نکرده بود قطعا همان تعداد بیننده را هم نداشت.
بعد در همان برنامه هفت که قرار بود به بررسی سینمای ایران بپردازد همسو با کارشناسان دستچین شدهاش، تیشه به ریشه سینمای مستقل بزند تا جایی که با ریزش مخاطبان علاقهمند سینما، هفت هم فراموش شود.
اظهارات ضد و نقیض او در طی این سالها حتی در خصوص کرونا همیشه جنجال برانگیز بود تا جایی که فراموش کنیم او خالق فیلم سینمایی عروس و شوکران بوده است.
با این پیشینه و اتفاقات به نظرم نباید چندان تعجب کرد از این ورود یکباره برای در تیتر قرار گرفتن، نباید بهت زده شد از آن لبخندها.
چندان نگران نتیجه هم نباید بود چرا که همانند انبوهی طرح و ایدههای هیجانی و فرصت طلبانه به نتیجه رسیدن این پروژهها در هالهای از ابهام خواهد بود و اصلا چه باک که سینمای ایران و علاقهمندانش آگاهتر از گذشته هستند.
تنها میتوان افسوس خورد به حال سینما و آدمهایش، برای دو هنرمندی که به قتل رسیدند و افسوسها خورد برای اینکه همچنان وجود عدهای در عدم وجود دیگران معنا پیدا میکند.